قرآن بسندگی
قرآنبسندگی: جریانی افراطی که قائل به کافی بودن قرآن در رفع نیازهای جامعه اسلامی است. افراط برخی از مسلمانها در قرآن، سبب به وجود آمدن جریانی خاص موسوم به قرآنیان یا اهل قرآن شده است. این جریان به قرآنبسندگی و انکار نقش سنت در شناخت دین روی آورده و در تبیین احکام به آن بها نمیدهد. حلقههای قرآنیون فقط در این سخن اشتراک نظر دارند که تنها منبع وحی خداوند قرآن است، اما خود در تفسیر اکثر آیات دچار اختلافات شدید و عمیقی هستند. بنابر فرموده پیامبر و معصومین، احادیث و روایات برای روشن ساختن آموزههای دینی خصوصاً در بخش اعتقادات و احکام، ضروری است. علاوه بر آن، هر جا که قرآن از کتاب سخن گفته، از نبی هم سخن گفته و این خود دلیلی بر نیاز به سنت است. البته سنت شرط لازم برای فهم همه آیات نیست، بلکه برای فهم همه قرآن نمیتوان از سنت بینیاز بود و کسی بدون سنت نمیتواند ادعای فهم قرآن را بهطور کامل داشته باشد.
تعریف
قرآنبسندگی پدیدهای بسیار خطرناک و در عین حال ناشی از سنتگرایی آسیبزا و انحرافی است.[۱] اکثر علما قائل به انکار این روش هستند.[۲] اهل قرآن یا قرآنیون گروهی از مسلمانان هستند که به اصالت قرآن به عنوان یگانه منبع تشریع احکام، اعتقاد دارند و حجیت حدیث را انکار میکنند. اعتقاد و ادعای آنها بر این است که چون قرآن تنها وحی نازل شده از طرف خداوند است، پس تمام مسلمانان در آن اتفاق نظر دارند. مخالفان این گروه، از آنان به عنوان منکران حدیث یاد میکنند.[۳] در حقیقت قرآنیون کسانی هستند که با تمرکز بر قرآن و کم عنایتی به احادیث، به آراء خاص و شاذی معتقد گشتهاند.
کسانی که در دنیای اسلام به این عنوان مشهور شدهاند دارای نظرات یکسان نبوده و در رجوع به احادیث به جهت تبیین کتاب خدا، شدت و ضعف دارند.[۴] این گروه از عقاید غالب در شیعه و در اهل سنت فاصله گرفتهاند و احادیث موجود از پیامبر(ص) اهل بیت و صحابه را صحیح نمیدانند و برخی از آنها سخنان تندی نسبت به احادیث و کتابهای حدیثی بیان میکنند. قرآنیون مختص یک مذهب نیستند در مذهب شیعه و اهل سنت افرادی با اعتقادات و گرایشهای قرآنیون وجود دارند. این شخصیتها، دارای تألیفات و برخی از آنها مناصب سیاسی نیز داشتهاند.[۵]
قائلان به قرآنبسندگی
اسامی شماری از قرآنیون شیعه و اهل سنت به شرح زیر است: ابوالفضل برقعی یکی از قرآنیون شیعه است. برخی او را از تندروترین افراد جریان قرآنی میدانند. حیدرعلی قلمداران: درباره عقاید او گفته شده که انحصار امامت را به معصومان صحیح نمیدانست. همچنین عزاداریهای شیعه و ساختن بقعهها را شرک خالص میدانست. سیدمصطفی حسینی طباطبایی: او متأثر از دو شخصیت نامبردۀ قبلی است. طبق گفتۀ رسول جعفریان درباره عقاید او، وی تنها بر آنچه که به صراحت از قرآن میفهمد تکیه میکند. در میان اهل سنت نیز افرادی همچون مصطفی کمال المهدوی، محمد شحرور و احمد صبحی منصور به جریان قرآنیون و قرآن بسندگان متمایل شدند.[۶]
پیشینه و ریشههای قرآنبسندگی
تاریخچه این گروه به زمان صدر اسلام و قرون اول هجری باز میگردد که رگههایی از قرآنبسندگی و بیاعتنایی به حدیث و یا محدود کردن سنت در شناخت دین گزارش شده است.[۷] مطابق یک تحلیل تاریخی، تأکید فراوان خلیفه دوم بر قرآن کریم به وسیله گسترش قرآنآموزی و منع نقل احادیث نبوی، زمینهساز گرایش قاریان به جریان قرآنبسندگی بوده است.[۸] بعد از آن در دورههای میانی، این جریان اهل سنت به عنوان جریانی سامان یافته و منسجم در شبه قاره هند، مصر، سوریه و برخی از سرزمینهای اسلامی سر برآورد. در آثار اسلامی کهن، مخالفتهایی با نقل و ضبط حدیث و کاربرد آن به عنوان منبع استنباط احکام شرعی گزارش شده است. در قرون سیزدهم و چهاردهم هجری نیز، دوباره تردیدها و مخالفتهایی با حدیث توسط قرآنیون شکل گرفت.[۹]
اندیشههای قرآنبسندگان
مدعای اصلی قرآنیون این است که قرآن، تنها وحی و نازل شده از جانب خدا، و یگانه حجت شرعی در اسلام است. بعلاوه قرآنیون اندیشههایی را مطرح کردهاند که خودشان هم به آنها پایبند نبوده و در تفسیر قرآن بدون سنّت دچار مشکل شدهاند. قرآنیون عصمت پیامبر(ص) را نپذیرفته و برخی اعمال ایشان را اجتهاد میدانند. از سوی دیگر، سنت نبوی را خاص اَعراب عصر نزول قرآن میدانند. لذا به قرآن اکتفا کرده و آن را تنها منبع برای دریافت احکام اسلامی میدانند. این گروه معتقدند که در قرآن آیات ناسخ و منسوخ وجود ندارد. پشتوانه این مبنا مسئله جامعیت قرآن است که قرآنیون با تفسیرهای نامناسب کتاب خدا را در بردارنده هر چیزی معرفی میکنند. [۱۰]
استدلال قرآنبسندگان
مدافعان بینش «قرآنبسندگی» به کمک برداشتهای خود از قرآن، تلاش فراوانی برای تضعیف سنت کردهاند. آنچه به عنوان دلیل عقلی کفایت قرآن از سوی قرآنبسندگان مطرح میشود، به موضوع هدف از انزال کتاب و ارسال رسول متکی است، مبنی بر اینکه اگر کتاب الهی برای هدایت مردمان آمده است، شرط بدیهی برای حصول این هدف آن است که مردمان بتوانند مطالب آن را دریابند و راه هدایت را از طریق آن کشف کنند.
حال اگر کتاب، گویا و قابل فهم و درک نباشد، نقض غرض میشود. خصوصاً که دلیل حقانیت رسول هم کتاب است؛ یعنی مردم باید اول کتاب را بفهمند تا به حقانیت رسول هم پی ببرند، لذا مخاطب اولیه کتاب خود مردم هستند. به این ترتیب مردم باید پیام الهی را از خلال کتاب الهی و از طریق ظواهر کلام او درک کنند. در میان کلمات داعیان این فکر، مطالبی به چشم میخورد مبنی بر اینکه کفایت کتاب در ارائه مقاصد خود، امری عقلی و ضروری است. یعنی احتمال اینکه خداوند فهم مقاصد خود را در قرآن وابسته به غیر کرده باشد منتفی است.[۱۱]
نقد ادعای قرآنبسندگان
قرآن و حدیث از مهمترین منابع فهم اسلام هستند که آیات و احادیث زیادی بر حجیت آن دو، به همراه هم تأکید دارند.[۱۲] مطابق حدیث معتبر و معروف ثقلین، پیامبر اکرم (ص) دو یادگار گرانبهای قرآن و عترت(ع) را برای امت اسلامی گذاشتند و همواره این دغدغه را داشتند که مبادا از سوی امت ایشان، قرآن مهجور و عترت(ع) رها شود، ایشان اصرار داشتند که قرآن کتاب خدا و عترت(ع) حامل و نگهبان و مفسر و مبین این کتاب آسمانی است.
امروزه جریان قرآن بسندگی با غفلت از اهل بیت(ع)، این دغدغه و تأکید پیامبر(ص) مبنی بر فراموش نکردن یکی از دو میراث ارزشمند را نادیده گرفته است.[۱۳] بر اساس حدیث متواتر ثقلین، قرآن و عترت همدوش یکدیگر عامل نجات مسلمانان میباشند و مسلمانان موظفند برای یافتن راه سعادت به هر دو مراجعه و از آنها استفاده کنند.[۱۴] بدیهی است که قرآن کریم، برای اثبات حقّانیت خود به عنوان یک کتاب آسمانی و یک معجزۀ ماندگار، نیازمند به هیچ عامل بیرونی نیست و خودش برای این موضوع، بسندگی دارد، اما در مقولۀ فهم قرآن، باید دانست که به فرمودۀ امام سجاد(ع) همۀ آیات قرآن، در یک سطح معنایی نیستند، برخی ساده و برای همگان قابل فهم است، برخی دارای اشارات، برخی دارای لطایف و برخی نیز داری حقایق متعالی است.[۱۵] بدین ترتیب همراهی سنت با قرآن امری ضروری است چنانکه خود قرآن نیز به همراهی پیامبر(ص) و سنت با این کتاب آسمانی برای شرح و تبیین آن اشاره میکند.[۱۶]
اَشکال قرآنبسندگی
در قرآن بسندگی دو شکل قابل طرح است. شکل اول این است که کسی بگوید همه معارف در قرآن هست و اصلا نباید به غیر قرآن مراجعه کرد. شاید این نظر از خود قرآن و برخی روایات استفاده شود. این دیدگاه به غزالی، سیوطی و آلوسی نسبت داده شده است. مثلا آلوسی گفته اگر زانوبند شتر کسی گم بشود میتواند در کتاب خدا آن را پیدا کند. شکل دوم از افراط و قرآنبسندگی این است که نمیگویند همه چیز در قرآن هست ولی میگویند قرآن برای ما کافی است و منبع معرفتی ماست. یعنی رویکرد دوم نمیگوید همه چیز در قرآن هست ولی میگوید برای معرفت دینی، قرآن کافی است که این شعار از زمان خود پیامبر(ص) شروع شد.[۱۷]
نقش سنت در فهم قرآن
اینکه میتوان قرآن را بدون سنت فهم و دریافت کرد، در نگاه جریانهایی با عنوان قرآنیون و قرآنبسندگان وجود دارد که بهخصوص در قرون اخیر در جهان اسلام با شدت بیشتری در شبهجزیره، مصر و شمال آفریقا مطرح شده است. قرآن بهعنوان یک متن مادر دارای نظام واژگان و کلیدواژههایی است که معنای آنها تأثیرگذار بوده و به آسانی از درون یک متن قابل فهم نیست، اینجاست که سنت در ایضاح واژگان کلیدی به کمک مفسر میآید.
کارکرد دوم سنت، ایجاد نسبت میان شبکه واژگانی است. برای مثال، قرآن از یک سو، زهد و از سوی دیگر، تلاش برای کسب معاش را توصیه میکند، این یک شبکه است و تا کسی درونمایه آیات را نداند، نمیتواند به معنای اصلی این واژگان برسد. کارکرد سوم سنت، نقش تبیینگری و روشنگری آن برای آیات و اجزایی از قرآن است که واضح نیست. برای مثال آیات متشابه و مبهم و مجمل. کارکرد چهارم سنت تعیین مراد است. چون پیامبر(ص) علم قرآن دارد و به حقایق پشت صحنه آن آگاه است، به مردم میگوید که مراد از الفاظ قرآن چیست. کارکرد پنجم، ایصال به معرفت است؛ مواجهه قرآن با عقل، فطرت و وجود انسان باید به گونهای باشد که به معرفت برسد و این در سایه سنت ممکن است.
کارکرد ششم سنت، تفسیر است؛ قرآن اصول و اجمالیاتی بیان میکند که در ظاهر عیان نیست، بسیاری از معارف قرآن بدون شناخت مصداق و موارد، هدایتگری ندارد. این سنت است که از درون قرآن، شاخصهایی استخراج میکند و برای جریانشناسی در اختیار مردم قرار میدهد. کارکرد هفتم سنت، شیوه تطبیق معارف قرآن در صحنه زندگی است. در باطن قرآن، معرفتی نهاده شده که رسول با قرآن و بیان حقایق بتواند این درونمایه را برای افراد مناسب بیان کند. کسی که علمالکتاب نزد او و حقایق در قلب اوست، به این باطن دسترسی دارد.[۱۸]
اهمیت سنت در فهم قرآن
سنت فرع بر قرآن است، به این معنا که سنت در ذیل قرآن، معارف آن را بیان میکند و هر جا سنت معارض قرآن باشد، اعتبار ندارد. پس سنت شرط لازم برای فهم همه آیات نیست، بلکه برای فهم همه قرآن نمیتوان از سنت بینیاز بود و کسی بدون سنت نمیتواند ادعای فهم قرآن را بهطور کامل داشته باشد. محور و منبع اساسی مسلمانان در فهم و عمل، قرآن است و قرآن بدون وجود نبی شارح، فهم کاملی از بسیاری معارف خود در اختیار نخواهد گذاشت. در واقع، باید قرآن و سنت را منظومه یکپارچه معرفتی دانست، یعنی منبع واحد، اما با دو زبان و سطح بیان متفاوت.[۱۹]
اهمیت سنت در فهم قرآن در آنجا مشخص میشود که اگر روایات ائمه دربارۀ نماز، زکات، حج و ... کنار گذاشته شود، چیزی دریافت نمیشود، زیرا قرآن عمدتاً فقط دستور به انجام آن به صورت کلی داده است و تبیین جزئیات نیاز به معصوم دارد؛ اینکه تیمم در کجا و وضو در کجا و چگونه باشد، مبهم است و نیاز به مبیِّن دارد. برخی واژگان نیز مانند سلسبیل برای اولین بار در قرآن به کار رفته و در زبان عربی وجود نداشته است، لذا در این موارد هم طبیعی است که باید به اهل بیت رجوع شود. همچنین آیات چندلایه و دارای بطن که در روایت تا هفتاد بطن هم نقل شده است، نیاز به تفسیر اهل بیت دارد.[۲۰]
نقش روایات در تفسیر علامه طباطبایی
علامه طباطبایی نظریه «تفسیر قرآن به قرآن» در تفسیر ارائه کردهاند که عدهای با برداشت خطا، آن را گرایشی از قرآن بسندگیِ اهل تسنن قرار دادهاند. در حالیکه این برداشت کاملاً با کلام مرحوم علامه بیگانه است. ایشان در مواضع بسیاری تصریح نمودهاند که امّت نیازمند عترت است و بدون مراجعه به ایشان راهی به سعادت نمیبرند. مدعای علاّمه طباطبایی در تفسیر قرآن به قرآن این است که «قرآن در دلالت خود تامّ و مستقلّ و مستغنی است و هیچ کلام مبهم و نارسایی ندارد. لیک در مرحلۀ فهم، ما ناقصیم و عقل و خردمان بدان پایه نرسیده است که آن عالی کلام قدسی را واکاویم و لطایف آن را دریابیم، لذا نیازمند هادی و استادیم و آن استاد، اهل بیت هستند که با مراجعه به ایشان، میتوان زبان قرآن را فهمید؛ ولی سرّ نیاز به استاد، بلندای معارف قرآن و دقّت و ظرافت آن است نه ضعف و نارسایی متن».[۲۱]
همچنین علامه برای مواردی مانند تفاصیل ناگفته قصص و جزئیات احکام شریعت، انسان را به روایات نیازمند میداند. علامه طباطبایی تفسیرالبیان را قبل از المیزان نوشته که کاملاً روایی است و تعلیقهای بر بحارالانوار، به عنوان یکی از منابع اصلی روایی شیعه، محسوب میشود. همچنین ایشان در مطالبشان تأکید بر مرجعیت علمی اهل بیت(ع) دارند.[۲۲]
علامه با صراحت قرآنبسندگی را در المیزان نفی کرده است. ایشان در ذیل آیه ۲۳۸ بقره «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ»، فرموده هیچ راهی نداریم جز روایت تا بدانیم که نماز وسطی چیست. همچنین علامه ذیل آیه «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛[۲۳] فرموده که همه بیانات پیامبر(ص) در تفسیر آیات، حجت است نه فقط نسبت به آیاتی که مجمل است بلکه در تفسیر ظاهر آیات هم حجت است یعنی اگر پیامبر(ص) فرمودند فلان ظاهر، مراد خدا نیست بیان ایشان برای مسلمانان حجت است.[۲۴]
منابع
ایکنا
ارجاعات
- ↑ چرا جهان اسلام انتظارهای قرآنی از انقلاب اسلامی دارد
- ↑ نقد روش قرآنبسندگی علامه طباطبایی در المیزان
- ↑ «قرآنبسندگی»؛ تلاشی در جهت تهیسازی معرفت دینی از آموزههای سنت نبوی
- ↑ کتاب «قرآن بسندگی» چاپ شد
- ↑ نیمنگاهی به شخصیت و آثار قرآنبسندگان شیعه و اهل سنت
- ↑ همان
- ↑ «قرآنبسندگی»؛ تلاشی در جهت تهیسازی معرفت دینی از آموزههای سنت نبوی
- ↑ زمینههای پیدایش اعتقاد به قرآنبسندگی در میان قاریان صدر اسلام
- ↑ «قرآنبسندگی»؛ تلاشی در جهت تهیسازی معرفت دینی از آموزههای سنت نبوی
- ↑ همان
- ↑ نقد استبعاد عقلی نیازمندی قرآن به مبین در اندیشه مدافعان «قرآنبسندگی»
- ↑ نیمنگاهی به شخصیت و آثار قرآنبسندگان شیعه و اهل سنت
- ↑ قرآن بسندگی؛ آفت امروز جامعه قرآنی / گرفتار رفتارهای سلیقهای هستیم
- ↑ مفهوم «قرآنبسندگی» در افق معنایی علامه طباطبایی و ارتباط آن با تراث حدیثی
- ↑ قرآنی که حجتالاسلام قرائتی را متعجب کرد
- ↑ سنت، قرآن را از معرفت به عینیت میرساند
- ↑ منابع روایی ما پاکیزه نشده است
- ↑ سنت، قرآن را از معرفت به عینیت میرساند
- ↑ همان
- ↑ فهم بسیاری از آیات بدون تبیین اهل بیت(ع) ممکن نیست
- ↑ مفهوم «قرآنبسندگی» در افق معنایی علامه طباطبایی و ارتباط آن با تراث حدیثی
- ↑ مراد از تفسیر قرآن به قرآن، قرآنبسندگی نیست/ فهم نادرست؛ ریشه انتقادات از المیزان
- ↑ نحل/44.
- ↑ مخالفت علامه طباطبایی با قرآنبسندگی و روایتبسندگی در تفسیر