علامه عسکری
سید مرتضی عسکری[۱](1293ه.ش-1386ه.ش): عالم دینی، فقیه، حدیثشناس، محقق، متکلم و تاریخدان، معروف به علامه عسکری.[۲]علامه عسکری از احیاگران امت اسلام بود و علاقه مند بود که امت اسلام احیا شود. از ویژگیهای علمی وی میتوان به روشنگری و خرافهزدایی و تعامل سازنده با پیروان مذاهب و ادیان، اشاره کرد. تاسیس دانشکده اصول الدین در عراق و ایران، پاسخگویی به شبهات وهابیون و ایفای نقش در شفاف سازی تاریخ شیعه، برخی از فعالیتهای مهم ایشان به شمار میرود. برخی از مهمترین آثار ایشان عبارتند از: «عبدالله بن سبا»، «150صحابه ساختگی»، «معالم المدرستین» و «نقش ائمه در احیای دین».
ولادت
علامه عسکری در سال 1293 در شهر سامراء به دنیا آمد. بود. هفت ماهه بود که پدرش سیدمحمد حسین شیخ الاسلام را از دست داد. پس از رحلت پدر، جدش آیت الله سیدمحمد تهرانی، سرپرستی او را به عهده گرفت و دروس اولیه حوزوی را به او تعلیم داد. علامه در جایی فرمودهاند: سنم حدوداّ دوازده سال بود که علاقه فراوانی به خواندن کتابهای تاریخی، قصص قرآن، قصص انبیا و کتب حدیثی داشتم. از همان دوران نوجوانی نبوغ و استعداد او برای پدربزرگش آشکار شد و به قول خود علامه «گاهی میشد که در یک مقطع زمانی، سه درس را از یک کتاب میگرفتم و میخواندم تا بتوانم آن کتاب را به راحتی بگذرانم و به مرحله بعد برسم». علامه در سطح دو حوزه، «لمعتین» را به همین ترتیب خواند و همچنین در سطوح عالیه، مکاسب و رسائل را با همین روش به سرعت زیاد و با فهم عمیقی گذراند. ایشان از همان ابتدا که وارد حوزه علمیه شد، دیدگاه خاصی داشت، او هنگامی که کتابهای معروف حوزه از جمله «جامع المقدمات»، «سیوطی»، «المغنی» و «شرح لمعه» را دید، تأکید میکرد که این کتابها باید به سبک جدیدی تدوین شوند. بعدها برخی از کتب حوزوی به ویژه در زمینۀ ادبیات عرب را تغییر داد.[۳]
تحصیل در قم
وی در 17 سالگی به قم رفت. هنگام تحصیل در قم، احساس کرد که درسهای رایج حوزه برای آن روزگار با آن هجمه عظیمی که علیه فرهنگ دینی وارد میشد، کافی نیست و احتیاج به حرفهای تازه هست و فقه و اصول، به تنهایی برای رفع احتیاجات آینده کافی نیست. از این رو باید به تفسیر قرآن پرداخت و اصول عقاید ادیان و مذاهب دیگر را شناخت. اما طلبهها باور نداشتند که قرآن جزء دروس است. مدیریت حوزه آن روز، یعنی آیت الله حائری یزدی نیز این راه را درست ندانست و با آن برخورد کرد. علامه عسکری پس از مواجهه با این مخالفتها تحصیل در قم را رها کرده و به سامرا بازگشت.[۴]
ويژگیها
ویژگیهای علمی
تبیین دین: اولین ویژگی علامه عسکری توانمندی در تبیین دین از منظرهای گوناگون و با استفاده از منابع اصیل اسلامی است؛ به ویژه رویکرد عمیق ایشان به قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) مورد توجه است.[۵]
توجه به ژرفا و عمق معارف دینی: ایشان در حقیقت به ژرفا و عمق معارف دینی توجه داشت و در آثار خود میخواست نظامی از معارف دینی را بنا کند که از مباحث توحیدی شروع شود و مسائل اعتقادی را دربرداشته و تا عمق مقولههای اخلاقی و مسائل فقهی و فکری دین ادامه یابد.[۶]
توجه و تسلط به زبان و ادبیات عرب:.یکی از رویکردهای مهم علامه عسکری، توجه تخصصی به زبان و ادبیات عرب بود که آن را به عنوان مقدمهای برای فهم دین میدانست.[۷] اگر ادبیات را به عنوان اعم در نظر بگیریم، علامه به علت اینکه تسلط کامل به زبان و ادبیات عرب داشت، یک ادیب بود.[۸]
ابتکار و به روز بودن: علامه عسکری فکر شیعه را در دنیای امروز بارور کرد؛ وی براساس علمیت و عقلانیت مبتکر بود و مباحث را از دل وقایع تاریخی میگرفت و به شکلی که برای امروز جوابگو باشد مطرح میکرد.[۹] از حیث آشنایی با علوم اسلامی و مبانی دینی، قرآنی و حدیثی و همچنین با مسائل جهان روز آشنایی داشت؛ وی عالمی به روز بود و نیازها، دغدغهها و مسائل روز را خوب درک میکرد.[۱۰]
روشنگری و خرافه زدایی: بسیاری از افراد با روشنگریهای او با اندیشههای ناب اسلامی و عمق دین اسلام آشنا شدند و پردههای غفلت و زنگارهای جاهلیت و تعصب را با راهنماییها و روشنگریهای او کنار زدند. میتوان علامه عسکری را به عنوان سمبل خرافه زدایی و مبارزه با تعصبات کور مذهبی و فرقهای در عالم اسلام معرفی کرد.[۱۱]
اندیشه تقریبی: وی بسیاری از علمای سایر مذاهب اسلامی و حتی علمای شیعه را مجاب کرد که باید در مقام گفتگو و تعامل بین مذاهب با زبان نرم و گفتار نیکو عمل کرد. یکی از مهمترین درسهایی که علامه عسکری به همه انسانهای حقجو و دانشمندان فرق اسلامی و ادیان آموخت این بود که باید در مباحث علمی، عقیدتی، کلامی و تاریخی به صورت منطقی و براساس استدلال و با اخلاق نیکو بحث و گفتگو کرد و تعامل سازنده داشت.[۱۲]
ویژگیهای اخلاقی
تواضع: علامه عسکری شخصیتی بسیار متواضع و شوخ طبع بود و به همه احترام میگذاشت. تربیت شاگردان برجسته و حضور در محافل علمی از دیگر ویژگیهای این عالم است. با این که سن زیادی از ایشان گذشته بود و با وجود ناتوانیهای جسمی سعی میکرد در دانشکده اصول الدین حضور فعال داشته باشد.[۱۳]
وحدت گرایی: ایشان در حالی که به خوبی از حریم شیعه و اهل بیت(ع) دفاع میکرد، نظرات خود را به صورتی اعلام میکرد که تفرقهای بین امت اسلامی ایجاد نشود.[۱۴]
هوشیاری و آینده نگری: در برههای از زمان که شاید مسئله اسرائیلیات، روایات ساختگی و صحابه ساختگی (یعنی تعدادی از اسامی و عناوینی که در تاریخ روایت، حدیث و تاریخ اسلام وجود دارد اما معلوم نیست که این افراد واقعیت دارند یا نه !) به عنوان یک مسئله بزرگ و چالش علمی و دغدغه مهم حوزههای علمیه نبود، وارد این مباحث شد و کتاب «یک صد و پنجاه صحابه ساختگی» یا کتابی در مورد «عبدالله بن سبأ» نوشت.[۱۵] بیان محترمانه: بیان علامه بیان بسیار محترمانهای بود، به عنوان مثال همواره بسیار محترمانه از خلفا یاد میکرد، همچنین از همه شخصیتها و همه صحابه با احترام یاد میکرد ولی در عین حال بحث فنی و محتوایی خود را به طور کامل داشت و هیچگاه در مقام بحث علمی از یافتههای خودش کوتاه نمیآمد.[۱۶] نگاه کاوشگر: علامه عسکری با نگاه کاوشگر به جستجوی حقیقت میپرداخت. این طور نبود که علامه به دنبال نتیجهای باشد که خودش دوست دارد به آن برسد، بلکه بر اساس استدلال و دلیل به دنبال حقایق بود و تا زمانی که چیزی از لحاظ منطقی و علمی برایش اثبات نمیشد، آن را نمیپذیرفت.
اهل عمل و نظم و برنامه ریزی بودن: یکی از ویژگیهای شخصیتی مهم علامه که در عراق و کشورهای عربی هم به این صفت مشهور بود، این بود که او را «رجل العلم و العمل؛ مرد علم و عمل» میخواندند. علامه عسکری با آن زحمات و تلاشهای علمی فراوان و با پژوهشهای گرانبهای خود سعی میکرد تا ایدهها و طرحهای خود را عملی کند، نه این که تنها به ارائه پیشنهادات یا تئوریهایی اکتفا کند.[۱۷]
جامع بودن شخصیت: ایشان در زمینههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی فعالیت میکرد. وی در زمینه کارهای اجرایی نیز تلاشهای زیادی داشت؛ به عنوان نمونه، در زمینه اداره مدارس و دانشکده اصول الدین نیز فعالیت میکرد و در این زمینهها کارآمد و مؤثر بود.[۱۸]
ویژگیهای پژوهشی
بهرهگیری از عناصر پژوهشهای جدید: علامه عسکری در عین این که ریشه عمیق در اسلام و سنت دارد از سویی دیگر این طور احساس کرد که برخی از عناصر پژوهشی و شیوههای پژوهشی هم باید اخذ شود و در خدمت آن هدف اصلی قرار گیرد.[۱۹]
پالایش منابع دینی: باتوجه به آن که منشاء بسیاری از اختلافات و تقابلها، به خاطر جعلها و تحریفهایی است که در گذشته صورت گرفته، هر چه که یک عالم دینی سعی در پالایش و صاف کردن منابع دینی از اینگونه آلودگیها داشته باشد، نتیجه بهتری در رفع اختلافات خواهد داشت. علامه عسکری در تلاش بود که عرصههای جدیدی از تحقیقات را در این زمینهها بگشاید.[۲۰]
آزادگی: ویژگی بارز علمی علامه عسکری این بود که او پژوهشگری آزاده بود که در زمینه قرآن، پژوهش میکرد و در اعلام نظرات خود آزادانه عمل میکرد و به این توجه نمیکرد که چه کسی موافق و چه کسی مخالف است.[۲۱]
ویژگیهای آثار
تطبیقی بودن: آثار علامه عسکری در عین پژوهشی بودن، نوعا تطبیقی است. این تطبیق، یا جهتش تطبیق بین نظرات شیعه و سنی است یا جهت تطبیقی آن، مقایسه بین نظر اسلام و سایر ادیان و حتی دیدگاههای خاورشناسان است.[۲۲]
بینش نقدی: ایشان در مطالعه حوادث صدر اسلام بینش نقدی داشت. مخصوصا و به ویژه در مواجهه با منابع اسلامی یک منتقد قوی بود و نقد را به معنای جامع کلمه انجام میداد.[۲۳] برخورداری از مبانی روشن و دقیق: ایشان در مطالعات و کتابهای خود، مبانیاش را تنقیح میکند. به عنوان نمونه اگر مبنایش قرآن، حجیت و اعتبار آن است یا مبنایش سنت، حجیت و اعتبار آن است یا مبنایش تاریخ است، این که چه نوع تاریخی را مبنا قرار داده، تبیین کرده است. رعایت ادب و اخلاق: یکی دیگر از ویژگیهای علامه عسکری این بود که در آثار خود، ادب، اخلاق، انصاف علمی و دوری از تعصبهای ناپسند را رعایت کردهاند. اخلاق و ادب را در کتابهایی که نقد میکردند، رعایت میکردند. به عنوان نمونه در همین کتاب «عبدالله بن سبأ» یا در کتاب «یکصد و پنجاه صحابی ساختگی» هیچ گاه اسم آن افراد را به بدی نام نمی برد.[۲۴]
نوآوری و ارائه نظریات جدید: کشفیات علمی در آثار او به وفور دیده میشود.[۲۵] استفاده از روشهای جدید: روش نگارش و تألیف عالمان دینی تا زمان علامه عسکری غالبا به سبک قدیمی بوده است؛ علامه عسکری توانست با به کارگیری سبک تحقیقات علمی مورد قبول غربیان و خاورشناسان و دانشگاهیان، کتابهای خود را بنویسد. به همین جهت کتابهای ایشان به تمام محافل دانشگاهی اعم از محافل دانشگاهی عراق و مصر و لبنان راه یافت. به عنوان مثال وقتی کتاب «عبدالله بن سبا» توسط علامه عسکری در قاهره منتشر شد، موجی از نقد و بحث و بررسی در دانشگاه قاهره و عین شمس ایجاد کرد.[۲۶]
بیان روشن و نص بسیار روان: از ویژگیهای کتابهایشان بیان روشن، واضح و نص بسیار روان ایشان است که خواننده را به سوی خودش جذب میکند.
استفاده از سیره در قضاوتها: ایشان در قضاوتهای خود از سیره نیز استفاده میکرده است؛ یعنی علامه میفرمود: سیره که عبارت است از گفتار، رفتار و تقریر معصومان (ع) نیز باید مورد استناد و توجه قرار بگیرد. به باور علامه عسکری ما نباید به استناد به گفتار معصومان (ع) اکتفا کنیم.[۲۷]
حدیثپژوهی
علامه عسکری حدیث را از نظر درایةالحدیث و روایةالحدیث مورد بررسی قرار میداد؛ به عنوان مثال در نقادی از منظر درایة الحدیث، وقتی حدیثی شامل وقایعی بوده است که مطابق واقعیت آن زمان نیست؛ در صحت آن حدیث شک میکرد ایشان کشف کرده بود که 150 صحابی هویتشان به وسیلۀ دشمنان اسلام جعل شده و اساسا وجود خارجی نداشتهاند. همچنین مکانهایی را در برخی احادیث کشف کرده بود که وجود خارجی ندارند. این موضوع نشانگر دقت و موشکافی علامه عسکری در حدیثشناسی است.[۲۸] در آن زمان، دقت بیشتر علما روی مسئله رواة متمرکز شده بود، اما علامه عسکری تحقیق در متن روایت را مورد تأکید خاصی قرار میداد. به عنوان نمونه ایشان آنقدر آشنایی با متون حدیثی داشت که گاهی با متنی مواجه میشد و میگفت: این متن، متنی نیست که از یک امام معصوم(ع) صادر شده باشد.[۲۹]
علامه عسکری تمام روایات را به صورت مجموعی و جامع نگر مطالعه میکرد. همچنین تلاش میکرد تا میان تمام روایاتی که وجود دارد، انسجام معنایی ایجاد کند و یک رویه واحدی در رابطه با آنچه در روایات آمده، تبیین کند. او دارای حافظه بسیار قوی بود و تمام مطالب و روایات را در کنار هم تحلیل میکرد.[۳۰]
فعالیتها
تاسیس مدرسه و دانشکده اصول الدین در عراق و ایران: علامه عسکری با تلاشها و پیگیریهای فراوان در بغداد توانست مجوز تأسیس مدرسهای را بگیرد تا بتواند برای تربیت نوجوانان دختر و پسر مدارس جداگانهای را از ابتدایی تا دانشگاه تأسیس کند.[۳۱] تأسیس دانشکده اصول الدین در بغداد یکی از تلاشهای علامه عسکری به منظور تربیت جوانان شیعه بود.[۳۲] بسیاری از شخصیتهای امروز که در عراق مسئول هستند از جمله مالکی، نخست وزیر عراق از فارغ التحصیلان دانشکده اصول الدین هستند.[۳۳] دانشکده اصول الدین یک مجموعه عظیمی در بغداد بود که از مهد کودک تا دانشگاه داشت و به عنوان «مؤسسه اصول الدین» مشهور بود. در اثر تهاجم رژیم بعثی عراق، این مؤسسه عظیم تحقیقاتی در بغداد و شهرهای دیگر عراق تعطیل شد و علامه عسکری مجبور به مهاجرت شدند و ابتدا به بیروت و سپس به ایران آمدند. وقتی چند سال از حضور علامه عسکری در ایران گذشت، ایشان در حدود سالهای 74 ،73 توانستند با اخذ امتیاز از وزارت فرهنگ و آموزش عالی -که نام آن زمان وزارت علوم بود- دانشکده را در ایران تأسیس کنند. در حال حاضر این دانشکده در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری فعال است و در قم و تهران شعبه دارد.[۳۴]
تأسیس «حزب الدعوة»: در دورانی که علامه عسکری زندگی میکرد، تفکرات التقاطی نظامهای کمونیستی و سوسیالیستی متعددی وجود داشت، همچنین احزاب بسیاری وجود داشت که با وجود انحرافاتی که داشتند، افکار مردم به ویژه جوانان را به خطر میانداختند و جوی حاکم بود که هر جوانی به یکی از احزاب روی میآورد. لذا علامه با مشورت علمای دیگر به این فکر افتاد که ما نیز باید یک حزب اسلامی باشیم تا بتوانیم جوانان را از انحرافات فکری که وجود داشت، حفظ کنیم تا بفهمند که اسلام هم میتواند با روش احزاب عمل کند، ولی محتوای اسلامی و دینی داشته باشد؛ لذا اولین حزبی که علامه عسکری با همکاری شهید صدر و آیت الله سیدمهدی حکیم تأسیس کرد، «حزب الدعوة» بود.[۳۵]
پاسخگویی به شبهات وهابیون: ایشان جزواتی را تهیه کرده بود و در آن به شبهات وهابیون پاسخ داد. در این جزوات وی با روش احتجاج در بحثهایی همچون زیارت اهل قبور، شفاعت، عصمت، توسل و... به شبهات وهابیون پاسخ داد. ای آثار حتی امروز نیز پاسخ بسیار مناسبی به این شبهات است.[۳۶]
تشکیل صندوق خیریه: یکی از اقدامات علامه عسکری برای حفظ عزت دیگران این بود که یک صندوق خیریه به منظور کمک به نیازمندان تشکیل داد، ولی اجازه نمیداد نیازمند خودش تقاضای کمک کند، بلکه خودش افرادی را به مناطق مختلف میفرستاد و آنها افراد نیازمند را شناسایی و به آنها رسیدگی میکردند.[۳۷]
مناظرات
1.علامه عسکری که با مجموعهای از علمای عراق به حج رفته بودند، با علمای حجاز در «جامعةالاسلامیة» برخورد کردند. بنیان گذار این دانشگاه هم «بن باز»، مفتی اعظم عربستان بود. ایشان بحثی را در حضور «بن باز» طرح کردند، بر این مبنا که ما در دست دشمن استعمارگر در خاورمیانه و دیگر اطراف و اکناف عالم گرفتار آمدهایم و نیاز به وحدت در میان مسلمین داریم.[۳۸]
2. یک روز در شهر مدینه اطلاعیهای زده بودند که قرار است رئیس «جماعة علماء المسلمین» شبه قاره هند سخنرانی کند. زمینه بحث هم عوامل انحطاط مسلمین بود که عسکری هم با همراهان و دوستان خود به محل رفته و سخنرانی کردند.[۳۹] 3. علامه عسکری در عراق هم با علمای بزرگ مسیحی و سنی به بحث پرداختند که البته عمده مناظراتی که از ایشان میدانیم، در ایران با بزرگان بلاد مختلف جهان اتفاق افتاده است که پارهای از بزرگان هم در این مناظرات به طور جدی تغییر روش دادند.[۴۰]
4. علامه عسکری به کشورهای مختلف مانند مصر، پاکستان، ترکیه و ... سفرهایی داشتهاند، ایشان در سفرهایشان و در مباحثی که با علمای مختلف داشتند، آنها را تحت تأثیر قرار میدادند. سابقه نداشته که ایشان مقهور کسی شده باشد، حتی در بغداد با علمای یهود جلساتی داشتند.[۴۱]
5. علامه عسکری در اواخر عمر خود به استان سیستان و بلوچستان رفتند و لباس مردم آن جا را به تن میکردند و در گفتگو با مردم عادی و عالمان سعی میکردند که مشکلات فکری آنها را حل کنند.[۴۲]
آثار
برخی از آثار علامه عسکری عبارتند از:
1. «عبدالله بن سبا»
2. «150صحابه ساختگی». وقتی کتاب «الاضواء علی السنة المحمدیه» در مصر به چاپ رسید و در آن کتاب نوشته شده بود که شیعه را «عبدالله بن سبا» پایهگذاری کرده است، علامه عسکری کتابی در این زمینه تألیف کرد و در آن کتاب اثبات کرد که این موضوع افسانه و خرافهای بیش نیست و این نویسنده اطلاعاتی اشتباه ارائه داده است. در کتب بعدی نویسنده کتاب «الاضواء علی السنة المحمدیه» بخش مربوط به «عبدالله بن سبا» را از کتاب خود حذف کرده و نامه و مطلبی را به این مضمون چاپ کرده بود: «من بعد از خواندن کتاب علامه عسکری متوجه شدم که تصور من نسبت به این موضوع اشتباه بود و این بخش را از کتاب خود حذف کردم».[۴۳] علامه عسکری همچنین با شناخت شخصی به نام «سیف بن عمر» دریافت که او راویان دروغینی در حدود 150نفر را به عنوان صحابه یا تابعین در تاریخ جعل کرده است، علامه عسکری همچنین درباره این مسئله کتاب دیگری با نام «الاسطورة السبئیة» نوشتند که در دو جلد منتشر شده است.[۴۴]
3. «معالم المدرستین»: در این کتاب علامه عسکری در این کتاب که بهترین کتاب در بررسی نگاههای دو مکتب اهل بیت(ع) و خلفاست، تفاوت دیدگاههای این دو مکتب را در زمینههای مختلف خداشناسی، پیامبرشناسی، قرآن شناسی، حدیث شناسی و مسائل تاریخی بیان کرده است[۴۵] و در آن اثبات نموده که شیعه قائل به تحریف قرآن نیست.[۴۶]
4. «نقش ائمه در احیای دین»: در این اثر نشان داده شده که چگونه اسلام فراموش شده، توسط اهل بیت(ع) به خصوص در زمان حضرات صادقین(ع) تئوریزه شد و مجددا به جامعه بازگشت.[۴۷]
5. «عقاید الاسلام من القرآن الکریم»: علامه عسکری به متون اعتقادی توجه ویژهای داشت و خلأ بزرگی را در زمینه تبیین مسائل اعتقادی احساس کرد و کتابی را تحت عنوان «عقاید اسلام در قرآن کریم» در این زمینه نوشت.[۴۸]
6. «الاضواء علی السنة المحمدیه»: ایشان در این کتاب، قلم نقادی به دست گرفته و مشکلات و ایراداتی را که در تفکرات اهل سنت وجود دارد، بیان کرده است. وی در آن کتاب به ایرادات کتابهای حدیثی اهل سنت اشاره کرده است.[۴۹]
7. «بر گسترۀ کتاب و سنت»: این کتاب مجموعه 17جلدی در قطع جیبی است که در آن به شبهاتی در موضوعات گریه بر میت، آثار تبرک قبور ائمه، آیه تطهیر، صحابه، اهل بیت، جبر و تفویض و اختیار، بدا یا محو و اثبات الهی پاسخ میدهند.[۵۰]
رویکرد تقریب
علامه تلاش میکرد از عقاید اهل تسنن نسبت به شیعه خرافه زدایی کند و در این کار موفق بود. تکذیب روایات تحریف قرآن، یکی از کارهای وی به منظور تقریب میان مذاهب اسلامی بود.[۵۱] علامه عسکری در کشور عراق به اندازهای فعالیتهای تقریبی انجام میداد که علمای بزرگ اهل تسنن از جمله «شیخ عبدالعزیز بدری» در نماز جماعت علامه عسکری شرکت میکردند. مدرسه و دانشکدهای که علامه عسکری در عراق تأسیس کرد، بر اساس مکتب اهل بیت(ع) بنا نهاده شده بود، اما به هیچ وجه جنبه افراطی در مسئله مذهب را مرتکب نمیشد؛ یعنی کتب اهل تسنن و کتب اهل تشیع و نیز تفاسیر و فقه اهل تسنن در آن دانشکده تدریس میشد.[۵۲]
نوآوریها
پالایش سنت: از همان روزی که ایشان به پالایش سنت پرداخت، متوجه شد که دروغ پردازی علیه پیامبر اسلام(ص) از همان زمان حیات ایشان آغاز شد؛ پس سنت را محل دشمنی دشمنان دید که باید به پالایش آن پرداخت.[۵۳]
اصطلاح سازی مکتب خلفا و مکتب اهل بیت(ع) به جای شیعه و سنی: علامه عسکری معتقد بود دو اصطلاح شیعه و سنی عناوین کژتاب هستند. این دو اصطلاح ایجاد سوءتفاهم میکنند؛ زیرا معنایش این است که افرادی که سنی نیستند تابع سنت پیامبر(ص) نیستند اما شیعیان اول معتقد به سنت پیامبر(ص) هستند و بعد به روش ائمه(ع) عمل میکنند. از طرف دیگر گویی غیر شیعه تابع پیامبر(ص) نیستند در صورتی که اهل سنت میتوانند شیعه پیامبر(ص) باشند. ابداع دو اصطلاح «وحی قرآنی» و «وحی بیانی»: علامه بر این باور بود که دو نوع وحی بر پیامبر اکرم(ص) صورت گرفته است؛ یکی وحی قرآنی که همین نص قرآن است و دیگری وحی بیانی است که شامل حدیث و سنت آن حضرت(ص) است. وحی بیانی در مقام تفسیر وحی قرآنی است، علامه عسکری همچنین با استفاده از دو اصطلاح وحی بیانی و وحی قرآنی، مسئله ناسخ و منسوخ را در علوم قرآنی حل کرده است.[۵۴]
ارجاعات
- ↑ ارجاعات این مقاله به ماهنامه رایحه سال هفتم شماره 99 است که به بزرگداشت ایشان اختصاص دارد.
- ↑ * به جهت شهرت ایشان به نام علامه عسکری در متن مقاله نیز از این نام استفاده شده است
- ↑ ص17
- ↑ ص5
- ↑ ص23
- ↑ همان
- ↑ ص23
- ↑ ص7
- ↑ ص37
- ↑ ص14.15
- ↑ ص15
- ↑ همان
- ↑ ص12
- ↑ ص13
- ↑ ص15
- ↑ ص16
- ↑ ص52
- ↑ همان
- ↑ ص28
- ↑ ص16
- ↑ ص12
- ↑ همان
- ↑ ص32
- ↑ همان
- ↑ ص32
- ↑ ص59
- ↑ ص18
- ↑ ص7
- ↑ ص18
- ↑ ص61
- ↑ ص52
- ↑ ص53
- ↑ ص59
- ↑ ص30
- ↑ ص53
- ↑ همان
- ↑ ص58
- ↑ ص5
- ↑ ص6
- ↑ ؤ
- ↑ ص39
- ↑ ص39
- ↑ ص12
- ↑ ص18
- ↑ ص70
- ↑ ص12
- ↑ ص24
- ↑ ص24
- ↑ ص53
- ↑ ص64
- ↑ ص60
- ↑ ص59
- ↑ ص5
- ↑ ص32