حبیب نجار
حبیب نجار؛ از بندگان مومن به خدا که در آیه 20 سوره یس به او اشاره شده است.
معرفی
در روایات شیعه و سنی از مؤمن آل یاسین بدین نام یاد کرده اند و وی را از صدیقین سه گانه آنانی که هیچگاه در کردار و گفتار نسبت به خداوند کفر نورزیده اند برشمرده اند. ابی لیلی گوید رسول خدا فرمود صدیقین سه نفرند: حبیب نجار که مؤمن آل یاسین است و در قرآن از زبان وی گوید: «یا قوم اتبعوا المرسلین» (ای قوم پیرو این پیامبران شوید)، دیگری حزقیل که مؤمن آل فرعون است و در قرآن از زبان وی گوید: «اتقتلون رجلاً يقول ربي الله» (آیا میکشید مردی را که می گوید پروردگار من خداوند است یا اینکه میخواهید مردی را به جرم خدا پرستی بکشید؟) و سه دیگر علی بن ابی طالب که افضل ایشان است.
بعضی از مفسران گویند مراد از این آیت در قرآن مجید حبیب نجار است: «و جاء من أقصى المدينة رجل يسعى قال يا قوم اتبعوا المرسلين» مردی با ایمان به نام حبیب نجار از نقطه دور دست شهر با سرعت و شتاب به سراغ گروه کافران آمد و گفت ای قوم از فرستادگان خدا پیروی کنید.
اگرچه در مورد نام این مرد و حرفه اش اختلاف وجود دارد. لكن غالباً نامش را «حبیب» و حرفه اش را درودگری ذکر کرده اند. وی از کسانی است که در برخوردهای نخستین با رسولان پروردگار به حقانیت دعوت آنها و عمق تعلیمانشان پی برد و مؤمنی ثابت قدم و مصمم از کار درآمد در کتب تاریخ داستان وی را به گونه های مختلف آورده اند و در تفاسیر ذیل آیه ۲۰ سوره یس بدین امر پرداخته اند. از جمله در مجمع البیان آمده است: «عیسی (ع) دو فرستاده از حواریین خویش را به شهر انطاکیه گسیل داشت. هنگامی که به نزدیکی شهر رسیدند پیرمردی که گوسفندهای خود را می چرانید بدیدند او حبیب بود. بر وی سلام کردند حبیب گفت شما کیستید؟ گفتند فرستادگان عیسی هستیم که شما را از پرستش بنها به پرستش خداوند رحمان فرامی خوانیم. حبیب گفت: آیا نشانه ای با خود دارید؟ گفتند: آری ما بیمار را به اذن خدا بهبود می بخشیم و نیز نابینای مادرزاد و برص زده را. حبیب گفت: من فرزندی بیمار دارم که حدود دو سال زمین گیر است. گفتند ما را به خانه خویش ببر تا حالش ببینیم. آنان رفتند و بر قامت فرزند حبیب دستی کشیدند و در همان هنگام به اذن خداوند شفا یافت......
در قصص الانبیاء آمده است: «در شهر انطاکیه که مردمانش بت پرست بودند سه پیامبر به نامهای صدوق و صلوم و صادق مبعوث گردیدند و پیوسته دعوی پیامبری کردند، لکن مردم ایمان نیاوردند و قصد کشتن آن سه پیامبر خدا نمودند. روزی جمع شدند که ایشان را هلاک کنند. حبیب نجار حاضر بود مردی پارسا و غریب بود.... حبیب نجار بیامد تا یاری آنان کند. مردم بت پرست به حبیب نجار گفتند تو در این شهر غریبی و نمک ما میخوری و یاری ایشان میکنی و با ایشان یکی شدی او را چندان بزدند که هلاک شد. گفته شد حبیب نجار را به بهشت برید چون در آوردند و نعمتهای بهشت بدید گفت کاشکی قوم من می دانستند که حق تعالی مرا بیامرزید و در بهشت جای داد تا ایشان متابعت کردندی پس خدای تعالی ایشان را به بانگ جبرئیل هلاک کرد.
مجمل التواريخ و القصص گوید اندر عهد اشکانیان بسیار حوادث و عجائب بوده است از جمله نبوت زکریا ... مقتل يحيى.... و قصه صدوق و صادق و صلوم آن که ایزد تعالی همی فرماید: «فَعَزَّزنا بثالث» و حبیب نجار هم در این عصر بود. آن که ایزد تعالی ذکر کرده است در قرآن مجید «و جاء من اقصى المدينة رجل يسعى» (یس/۲۰).
مستوفی در تاریخ گزیده خویش گوید: «صادق و صدوق و صلوم، حق تعالی مر این سه را پیغمبری داد و به قوم شهر انطاکیه فرستاد. مردم شهر تکذیب ایشان کردند. درودگری حبیب نام بدیشان ایمان آورد. شهریان چندان او را بزدند که بمرد. در لغت نامه دهخدا آمده است به گمان ما این حبیب نجار تواریخ اسلامی «ناو فیلس» است که در اول انجیل لوقا و در اول کتاب اعمال الرسل به او خطاب شده است و نیز شهری که در آیه ۲۰ سوره یس بدان اشارت رفته است شهر انطاکیه است و در عقد الفرید این شهر را شهر حبیب نجار معرفی کرده و میگوید مسجدی در آنجا بدو منسوب است.
منابع
این مدخل برگرفته از دایرة المعارف تشیع است و مقاله آن هنوز به طور کامل تدوین نیافته است.