ترجمه پذیری قرآن
ترجمهپذیری قرآن؛ امکان ارائۀ معنای معادل با متن عربی قرآن به زبان دیگر. پیشینۀ ترجمۀ قرآن به زمان پیامبر اکرم (ص) برمیگردد که ایشان با ترجمۀ قرآن توسط سلمان فارسی موافقت نمودند. دربارۀ امکان یا عدم امکان ترجمه قرآن، میان علما، اختلاف نظر وجود داشته و برخی با این امر موافقت کرده و برخی نیز حکم به عدم جواز آن دادهاند. موافقان ترجمه قرآن، ترجمه را لازمه بقای قرآن دانسته و استدلال میکنند که چون قرآن كتابی جهانی است و بايد برای همه دنيا تبليغ شود، لذا وجود ترجمه ضرورت دارد. همچنین هدف قرآن هدایت بشر بوده و با ترجمۀ قرآن تعداد افراد استفاده کننده از آن گسترش مییابد. ضرورت ترجمۀ قرآن در این است که معانی و پیامش منتقل شود اگرچه در این ترجمهها اعجاز زبانی و ... از بین برود و یا کاهش پیدا کند اما ضرورت دارد که بشریت با هر زبانی که گفتگو میکنند، پیام هدایتی قرآن را دریابند. در مجموع اگرچه هیچ ترجمهای به پای خود قرآن نمیرسد و ترجمه قرآن کما هو حقه امکانپذیر نیست اما ترجمهپذیر است و میشود معانی آن را با مقداری افت به زبان دیگری منتقل کرد و اگرچه آن زیبایی اولیه را از دست بدهد. چراکه هدف قرآن هدایت و بیان للناس است و دراین صورت هدف هدایتی قرآن محقق میشود.
تعریف و انواع ترجمه
واحد ترجمه همان مقولهای است كه مترجمان به عنوان معادل و برابرسازی انتخاب میكنند و به سه بخش واژگان، واحد جمله و پاراگراف تقسيم میشود. اولين نوع ترجمه، تحتاللفظی و برابر و معنايی است كه بيشتر محققان آن را ناممكن و كاری سخت میدانند. ترجمه معنوی و بيانی دومين نوع است كه از آن به ترجمه آزاد هم ياد میشود و گرايش به اين ترجمهها در ميان انديشمندان اهل سنت بيشتر ديده میشود.[۱]
پیشینۀ ترجمه قرآن
ترجمه قرآن از زمان پیامبر اکرم (ص) آغاز شده و سلمان فارسی برای ترجمه سوره حمد از پيامبر (ص) موافقت اين كار را گرفت.[۲]
جواز ترجمۀ قرآن
درباره جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن کریم، میان فقها و علما بحثهای دامنهداری شکل گرفته است و هر کدام عقیدهای خاص بیان داشتهاند. ترجمه تحتاللفظی، جنبههای اعجاز قرآن، به خصوص جنبههای مربوط به شیوه بیان و حد بالای بلاغت آن را، از بین میبرد؛ همانگونه که قداست قرآن را نیز در بر نمیگیرد و چه بسا در رساندن مطلب در پارهای موارد نارسا باشد. اما ترجمه آزاد که به نظم متن اصلی مقید نیست، هرچند مانند ترجمه تحتاللفظی دلایل اعجاز را ندارد، معنای مقصود را میرساند؛ البته در صورتی که شرایط لازم را داشته باشد.[۳]
موافقان و مخالفان ترجمهپذیری قرآن
دانشمندان موافق ترجمه قرآن نوعا شيعی مذهب و البته از مذاهب ديگر هم هستند و از ترجمه دفاع میكنند كه زمخشری نمونهای از آنهاست. اين افراد يكی از راههای تدبر و فهم در آيات قرآن را آشنايی با ترجمه میدانند و استدلال ديگر آنها جهانی بودن قرآن و لازمه بقای آن است چون قرآن كتابی جهانی است و بايد برای همه دنيا تبليغ شود. فراهم كردن امكان استماع آيات قرآن يكی ديگر از دلايلی است كه اين گروه برای ترجمهپذيری مطرح میكنند.
در مقابل گروهی نیز هستند که ترجمه قرآن را محال و آن را جايز نمیدانند و معتقدند كه قرآن چون معجزه است امكان ترجمه ندارد؛ آنها معتقدند كه ترجمه فاقد شيوايی نظم عربی و تاثيرگذاری در دلها است و برخی از آنان نيز میگويند در ترجمه برخی واژهها از معنای اصلی خود فاصله میگيرند. دانشگاه الازهر در اولين موضعگيری حكم به حرمت ترجمه داد و خواستار مصادره قرآنهای مترجم شد. جريانات ناسيوناليستی در كشورهای عربی وجود دارند كه عربی را اصل قرار داده و به همين دليل ترجمه را تحريم میكنند.[۴]
در قدیم با توجه به اینکه بحث ترجمه آنچنان که باید و شاید داغ نبوده، کسانی بودهاند که میگفتند قرآن باید به زبان عربی خوانده شود، ایرانیها هم اولین کسانی بودند که قرآن را به زبان فارسی ترجمه میکردند و علمای ماوراء النهر که بیشتر حنفی بودند، فتوا دادند و به عمل صحابیای مانند سلمان استناد کردند که پیامهای پیامبر(ص) و آیات قرآنی توسط ایشان برای ملتهای دیگر ترجمه میشده است. در نتیجه علمای ماورالنهر فتوا به ترجمه قرآن دادند، اما علمای حنفی در بین علمای مذاهب دیگر بخصوص ظاهرگراها میگفتند متن قرآن و عربی بودن آن مهم است.[۵]
ضرورت ترجمه قرآن
ترجمه قرآن به زبانهای مختلف برای افزایش افراد استفاده کننده از مفاهیم قرآن ضروری است، اگرچه در این ترجمهها اعجاز زبانی و ... از بین برود و یا کاهش پیدا کند. به هر حال هدف قرآن هدایت بشر بوده و با ترجمه قرآن تعداد افراد استفاده کننده از قرآن گسترش مییابد. ضرورت ترجمه قرآن در این است که معانی و پیامش منتقل شود و بشریت با هر زبانی که گفتگو میکنند ضرورت دارد که پیام قرآنی و پیام هدایتی قرآن به آنها منتقل شود.[۶]
امکان یا عدم امکان ترجمهپذیری قرآن
درباره ترجمهپذیری باید این اصطلاح را توضیح داد، زیرا به یک معنا هیچ شاهکار ادبی ترجمهپذیر نیست، یعنی در ترجمه رنگ و بوی اولیه خود را میتواند از دست بدهد و از نظر معنا افت پیدا کند و همچنین از نظر زیبایی لفظی هم دچار مشکل شود. آنچه که مورد ترجمه در قرآن قرار میگیرد به زبان عربی است و هردو جنبه لفظی و معنوی را شامل میشود ولی ترجمه، زیبایی لفظی متن اصلی را ندارد. در ترجمه، اگر قرار باشد مترجمان هم زیباییهای زبان اصلی و هم معنی زبان اصلی را حفظ کنند، نمیتوانند لذا ترجمه هم سنگ قرآن ممکن نیست. قرآن میگوید «مثل» آن را نمی توانید بیاورید.
میتوان هم از این جمله چنین برداشتی کرد که کاملاً مثل این را در زبان دیگر تولید کردن امکان ندارد، یعنی قرآن ترجمه ناپذیر است و کسی نمیتواند آن را ترجمه کند. با این توضیح، قرآن هم که از شاهکارهای ادبی است و به هر صورت در ترجمه کردن آن منظور و متن اولیه بازسازی و ترجمه نمیشود، از این نظر ترجمهپذیر نیست. اما باید گفت گرچه قرآن کلام وحیانی است که خداوند معانی مورد عنایت خود را در یک بافت و چینش خاص در زبان عربی بیان کرده است و شرایط انتقال این معانی به زبانهای دیگر دشوار است، اما ترجمهپذیر است و میتوان با قدری افت، معنا را رساند ولو اینکه با قدری توضیحات بیشتر و پانویسی، معنا رسانده شود و اگرچه آن زیبایی اولیه را از دست بدهد. البته شکل اولیه آن بسیار عالی و غیرقابل تقلید و غیرقابل همآوردی است.
به عبارت دیگر هیچ ترجمهای به پای خود قرآن نمیرسد. از این نظر قرآن قابل ترجمه نیست و خیلی از شاهکارهای جهانی هم شاید این گونه باشند، اما به معنای دیگر قابل ترجمه هست یعنی میشود همین معانی را با مقداری افت در زبان به زبان دیگری منتقل کرد. چون هدف قرآن هدایت و بیان للناس[۷] است. قرآن میخواهد مطالبی که برای هدایت و نجات بشر است را مطرح کند. عربیت میتواند شرط اصلی نباشد، ولی شرط لازم و ضمنی بوده است یعنی همان معانی اگر پیام محور دانسته شود، میتوان آن را به بیان و زبان دیگری هم گفت اگرچه نه به این زیبایی. در آن صورت هدف هدایتی قرآن محقق شده است. لذا ترجمه قرآن کما هو حقه امکان پذیر نیست و مترجمان مثل خود قرآن را نمیتوانند به زبان دیگری بیافرینند.[۸]
منابع
ایکنا