اسلامی سازی علوم
اسلامی سازی علوم؛ به ایده ای گفته می شود که طراحان آن به دلیل ناسازگاری علوم غربی در جوامع اسلامی آن را مطرح کرده اند تا با روش مناسب، علوم یا دانش تبدیل به علوم انسانی اسلامی شود. البته، طرح این بحث، یک بحث سیاسی نیست؛ بلکه بحث علمی است که پیش از انقلاب نیز توسط اسماعیل فاروقی، محمد نقیب العطاس ایجاد شده و در ایران توسط آیت الله خمینی(ره) مطرح و توسط افرادی همانند سید حسین نصر، مهدی گلشنی، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی گسترش پیدا کرد. این طرح، سازوکارهایی دارد که برخی از آنها عبارتنداز: نقد علوم انسانی غربی، حفظ اصول و مبانی مسلم اسلامی، انتخاب روش مناسب، یافتن زبان و مفاهیم پایه مشترک و متمایز میان علوم انسانی غربی و علوم انسانی اسلامی. علاوه بر این، گزاره های حقوقی، اقتصادی، جامعه شناسانه، روان شناسی، جغرافیا و شهرسازی در قرآن کریم وجود دارد که می توان براساس آن با روش استقرای تام نظریات و بنیان های اصلی علوم انسانی اسلامی را ایجاد کرد. الگوی فاروقی به عنوان الگوی اجتماعی و سیاسی، الگوی شهید صدر در اقتصاد اسلامی، نظریه احیاگری سنت از سید حسین نصر، نظریه وحدت علم و دین از دکتر مهدی گلشنی، نظریه جهتدهی به مبانی و اهداف علوم انسانی بر اساس آموزههای دینی و فلسفه اسلامی از آیت الله مصباح یزدی، نظریه اسلامی بودن همه علوم از آیت الله جوادی آملی می تواند نمونه های بارز از تلاش های اسلامی سازی دانش یا علوم است.
تعریف اسلامی سازی علوم
اسلامی سازی علوم (Islamization of knowledge) به معنای تبدیل علوم انسانی غربی به علوم انسانی اسلامی است که با نام اسلامی سازی دانش، اسلامی کردن علوم انسانی، علوم انسانی اسلامی و بومی سازی علوم (با رویکرد ایرانی- اسلامی)، اسلامی سازی معرفت یا رویکرد اسلامی به علم[۱] مطرح شده است.
اسلامی سازی علوم به معنای سیطره جهان بینی و احکام الهی بر علوم است که با بهرهگیری سیستماتیک از همه منابع و روشهای معتبر و عقلانی معرفتزا به توصیف، تحلیل، تعلیل و پیشبینی پدیدههای اجتماعی مبادرت ورزیده و در جهت بهبود حیات اجتماعی، ارتقای سیستم مدنی و رفع مسائل و چالشهای پیشروی جامعه راهکار ارائه میدهد.[۲] هدف از اسلامی سازی علوم یا دانش، تلاش برای تکمیل و تصحیح این علوم[۳] و کشف زوایای پنهان این علوم است؛ به نحوی که بتوان با مبانی اسلامی آن را بازسازی کرد. علت مبادرت ورزیدن به اسلامی سازی علوم یا دانش این است که علوم انسانی با شاخه غربی کارایی لازم در جوامع اسلامی را ندارد[۴] و علوم انسانی و دانش های کاربردی درجوامع اسلامی باید مطابق با فرهنگ و زبان جوامع اسلامی[۵] باشد؛ چرا که علوم انسانی غربی نگرش متمایز نسبت به انسان، جهان و خدا دارد. در این صورت، علوم انسانی غربی مشکلات نظری یا عملی خاص را در جوامع اسلامی پدید می آورد؛ چرا که جدا از رابطه انسان و پروردگار در نظر گرفته می شود و برای انسان به عنوان یک موجود خودبنیاد که تنها بر پایه عقل و تجریه عمل می کند، برنامه زندگی ارائه میدهد؛ اما علوم انسانی اسلامی انسان را به عنوان «خلیفهالله» مینگرد و برنامه زندگی او را در دنیا به صورت محدود قرار نمی دهد.
طبیعی است که این دو نگاه درک متفاوتی از انسان نسبت به علوم انسانی به دست می دهد و برنامهریزی متفاوتی را برای ابعاد مختلف حیات دنیوی انسان پیشنهاد می-دهند.[۶] همچنین هدف زندگی انسان در علوم انسانی غربی رفاه و ثروت و قدرت دنیوی قلمداد میشود؛ اما علوم انسانی اسلامی هدف را در دستیابی به حیات طیبهای می بیند که سعادت دنیا با سعادت اخروی در نظر می گیرد و هدف نهایی آن تنها سیطره بر طبیعت نیست؛ بلکه گام نهادن در مسیر عبودیت و رضای خدا است. بدین ترتیب، مقصود از اهداف اسلامی در علم، آن است که هر علمی باید نیازی از نیازهای واقعی مسلمانان اعم از نیازهای نظری یا عملی (فردی، خانوادگی و اجتماعی) را رفع کند.[۷] همه این موارد نشان از این امر داردکه علوم انسانی غربی دارای ضعف مبانی انسان شناختی، اصول متافیزیکی نادرست، ضعف مبانی معرفت شناختی است.[۸] یکی از دلایل امکان اسلامی سازی علوم این است که در عصر شکوفایی تمدن اسلامی نیز رشته هایی همانند فلسفه با رویکرد یونانی بودن آن مسیر اسلامی شدن را طی کرد و اکنون گرایشی با فلسفه اسلامی وجود دارد. از این رو، بقیه رشته های انسانی همانند حقوق بشر، علوم اجتماعی، جامعه شناسی از جمله علوم انسانی هستند که به آموزه های دینی مرتبط هستند و می توان به وسیله مبانی دینی این علوم را از حالت غربی به اسلامی درآورد.
البته، باید دوره ای از تصحیح و تغییرات با تطبیق مبانی غربی با اسلامی شکل گیرد تا مبانی ضعیف غربی حذف شوند[۹] و علاوه بر آن، منابع نقلی و عقلی بیشترین استفاده و سپس «تجربه» در اسلامی سازی به کار گرفته شود؛ چرا که تا زمانی که ارزش های دینی، معنوی و اخلاقی در میان باشد، تجربه تعیین کننده نیست. همچنین، معیار خوب و بد هم نباید تنها ملاحظات مادی باشد؛ بلکه امور معنوی و اخلاقی نیز در کنار مادیات باید ارزشمند تلقی شوند.[۱۰]
یکی دیگر از دلایل، هم پوشانی علوم انسانی و اسلامی در روش و غایت است و اسلام پتانسیل لازم برای باز کردن زوایای پنهان علوم انسانی دارد و شبهه ناتوانی ورود پیش فرض های اسلامی از ناتوانی ورود پیش فرض های مسیحیت به علوم انسانی است. این سرخوردگی و ضعف مبانی مسیحیت با علوم انسانی سبب شد که برخی به فکر تباین مبانی علوم انسانی با هرگونه تفکر دینی شوند. به عنوان نمونه، نبود درک شفاف و صحیح از خداوند، قرنها عقل موشکاف غربی را از ارائه تبیینی- عقلانی و اثباتی- عقلانی از خداوند ناامید ساخت؛ این ناامیدی از درک عمیق و صحیح خداوند به دلیل تبیین غلط کلیسایی به نفی خداوند از سوی هیوم انجامید. از قرن ۱۸ به بعد این اندیشه مسلط شد که از راه دین و تحت تعالیم دینی نمیتوان به مسائل فلسفی دست یافت.
این مسئله دستآویزی شد تا سایر مسایل تحتالشعاع این محور قرار گرفته و شکاف عمیق بین تبیینهای اسلامی- انسانی سرایت و تعمیم یابد.[۱۱] البته، اسلامی سازی علوم، صرف تعویض اصطلاحات نیست، بلكه تغییر جهانبینیها و استفاده از منبع وحی در تولید علم است. گزارههایی كه به نام علوم انسانی شناخته میشود و در پیرامون آن كتابها نوشته شده، خاستگاه آن غرب است و تأثیر فرهنگ و ادبیات غرب در آنها تعبیه شده است. اصطلاحاتش موافق فرهنگ غربی است و سردمداران و صاحبان نظریههای معروف آن، عمدتاً اهل غرب هستند. براین اساس، مادامی که بار فرهنگی واژگان، اصلاحات و ادبیات موجود در علوم غربی باشد، مسیر اسلامی سازی طی نشده است.[۱۲] بر این اساس، باید بار واژه دینی یا اسلامی بر علوم انسانی جدی گرفته شود تا دریچهای جدید برای علم گشوده شود و حقایق بیشتری از جهان که مورد غفلت واقع شده بود، کشف شود.[۱۳] یکی دیگر از دلایل امکان اسلامی سازی علوم این است که اسلام دین جهان شمولی است و برای همه جهانیان آمده است؛ در این صورت می توان به اسلامی سازی علوم مبادرت ورزید؛ چرا که دین یک مقوله صرفا، مرتبط به فرهنگ یا امر سلیقه ایی یا ملی نیست؛ بلکه مقوله ای جهانی و آموزه های آن به حقایقی اشاره دارد که در زندگی ملموس و کاربردی است. به بیان دیگر، دین فقط به حوزه اعتقادی، ارزش ها و باورها محدود نمی شود؛ بلکه مجموعه هنجارها و گفتارهای عملی مربوط به زندگی انسان است که افراد می توانند با الگوگیری از آن به موفقیت دست پیدا کنند. پایبندی به اصول وجود خداوند، نبوت، معاد، امامت، عدل و سایر اصول، فروع و ضروریات دین و سپس مذهب یک عقیده یا باور سلیقه ای نیست؛ بلکه کسانی که به دین اسلام ایمان دارند، در واقع، حقایق آن را علم حقیقی می-دانند که در زندگی روزمره به کار می آید.[۱۴]
تاریخچه اسلامی سازی علوم
جریان اسلامی سازی علوم پیش از انقلاب اسلامی در خارج از ایران بوده است و ابداع واژه «اسلامی سازی علوم» برگرفته از اصطلاح انگلیسی (Islamization of knowledge) و یا واژه عربی «أسلمة العلوم»، «أسلمة المعرفة»[۱۵] است که اولین بار توسط محمد نقیب العطاس اندیشمند مالزیایی در سال 1978 یا توسط اسماعیل راجی الفاروقی اندیشمند فلسطینی تبار مطرح شده است. رویکرد فاروقی به اسلامی سازی، کاملا ساخت تمدنی، سیاسی و اجتماعی بوده است و برای اسلامی سازی، اصول پنجگانه اسلامی حاکم بر علم و نیز مراحل دوازدهگانه تولید و تدوین متون نظریه پردازی[۱۶] کرده است؛ اما طرح این مسئله شاید در حوزه آکادمیک توسط این افراد صورت گرفته باشد؛ ولی بی شک، اشخاصی همانند سید جمال الدین اسد آبادی، سید احمد خان هندی و محمد اقبال لاهوری پیش از آنها با نام علوم اسلامی(علوم انسانی اسلامی) تبلور یافته است.[۱۷] در این رابطه، کنفرانس های بسیاری برگزار شد که یکی از آنها در سال 1977 در کنفرانسی در مکه در مورد اسلامی سازی تعلیم و تربیت بوده است. مؤسساتی نیز توسط اندیشمندانی همچون سید حسین نصر در آمریکا برای اسلامی کردن علوم تأسیس شد و کتاب های بسیاری در این زمینه منتشر گردید؛ اما جریان علوم انسانی اسلامی در ایران پس از انقلاب اسلامی 1979آغاز شد و توسط امام خمینی (ره) با اسلامی کردن دانشگاه و تأکیدهای مکرر مقام معظم رهبری (مدظله) بر تولید علوم و نظریههای مبتنی بر فرهنگ دینی و بومی بازآفرینی شد.[۱۸] در این رابطه، با تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی سعی شد تا گام هایی در این رابطه برداشته شود؛ اما تاکنون به نتایج ملموسی نرسیده است؛ چرا که به دلایل مختلف، فضای غالب مراکز علمی جهان اسلام و حتی فضای غالب مراکز پژوهشی و آموزشی جمهوری اسلامی و حتی حوزه های علمیه نیز با این رویکرد همراه نبوده است.[۱۹] با این وجود، نظریه هایی از سوی موافقین اسلامی سازی و نقدهایی از سوی مخالفین آن صورت گرفته است.
موافقان و مخالفان اسلامی سازی علوم
با وجود اینکه ضرورت اسلامی سازی علوم از سوی برخی موافقان از جمله امام خمینی(ره)، استاد مطهری، مقام معظم رهبری، آیت الله جوادی آملی، مهدی گلشنی، سید حسین نصر و علامه مصباح یزدی[۲۰] مطرح شده؛ اما هنوز روش و راهکار مناسبی اتخاذ نشده است که مورد توافق همه اندیشمندان باشد؛ تا جایی که برخی روشنفکران و نظریه پردازان، برنامهها و نام پردازی ها را ناکارآمد و غیرعلمی میدانند و معتقدند که مسیر و روش تعریف شده برای تحول در علوم انسانی و نیز لفظ تحول در موضوع پیش رو دارای تناقض است. بیژن عبدالکریمی و رضا داوری اردکانی در بسیاری از سخنرانیها، مناظرهها و نوشتههایشان اسلامیسازی علوم[۲۱] را مورد نقد و بررسی قرارداده اند و آن را با وجود شرایط فعلی علم و دین و نیز دخالت تکنولوژی غربی نشدنی دانستند؛ چرا که ماهیت علم را متفاوت با دین دانسته اند و معتقدند که علوم دینی با علوم انسانی دو مقوله متمایز و دو روش جدا از هم هستند. چنانچه، بر این باور هستند که این بحث نوعی بحث سیاسی است و حتی در صورت تلاش برای ایجاد علوم انسانی اسلامی، صرفا، نقد و بازنگری بر علوم انسانی صورت می گیرد؛ نه اینکه دانش جدیدی از نو آفریده شود. در این صورت، اگر صاحب نظران بخواهند تغییری جدید در علوم ایجاد نمایند، نیازمند تغییر و تحول اصلی در جامعه و ترک وابستگی به جهان غرب هستند و دوره 300 ساله با تحقیق چند ساله[۲۲] زیر سؤال نمی رود؛ در پاسخ می توان اذعان داشت که وقتی دین مطلوبیت هایی را نسبت به انسان و روابط انسانی و جامعه بیان می کند، در مسائل علم و حوزه علوم انسانی نیز راهنمایی می کند و هم نسبت به نوع توصیفی که انسان نسبت به واقعیت دارد، اثرگذار است.
ضمن اینکه نسبت به معیار اعتباربخشی و علمیت نظریه ها نیز اثرگذار خواهد بود.[۲۳] البته، مخالفت اشخاصی همانند سروش، پایا، ملکیان، داوری اردکانی و عبدالکریمی با علوم انسانی اسلامی به معنای مخالفت کامل با علم دینی نیست؛ بلکه تقریری از علم دینی را قبول داشته و با تقریری دیگر مخالف هستند. در میان طرفداران علم دینی هم همین گونه است و با هر تقریری از علم دینی و علوم انسانی اسلامی موافق نیستند.[۲۴] به عنوان نمونه، مهدی گلشنی با شناخت جهان بینی غربی و الهی سعی دارد تا جایگاهی برای آموزههای دینی در علوم انسانی بیابد.[۲۵] همتای وی، سید حسین نصر بر این باور است که روش تجربی تنها روش انحصاری در شناخت نیست و ادراکات شهودی و وحیانی و نیز سنت هم نقش مهمی در علوم دارند.[۲۶] علاوه بر این، جوادی آملی در تلاش است تا مسائل معرفتی در علم را با توجه به فلسفه اسلامی و اصول فقه حل نماید و در مقابل معرفت شناسی غربی با ابزار اجتهاد پیش برود.[۲۷] به نظر می رسد که مخالفان علوم انسانی اسلامی در صورتی طرح علوم انسانی اسلامی را ثمر بخش می دانند که تغییراتی در جامعه رخ دهد.[۲۸] این مسئله بدین معناست که قدرت و اختیار نظریه پردازی در تحولات علوم انسانی به تغییرات جامعه و عملکرد انسان محدود شده است و این همان نگرش غربی به علوم است که انسان با اختیار خود جامعه را به سمت تغییرات می برندکه البته، این مسئله که همان نقش انسان، به تمامه انکار نمی شود؛ اما نمی توان همه امور را به تغییرات جامعه محدود کرد. در واقع، اگر جامعه بخواهد الگویی نادرست را رواج دهد و آن را تبدیل به نظریه ای کند که مخالف با اسلام باشد، در این صورت، علوم انسانی غیر اسلامی تشکیل می شود؛ در صورتی که در علم جامعه شناسی اسلامی، همه متغیرها به سمت تغییرات جامعه هدایت نمی شود؛ بلکه در برخی اوقات تحولات جامعه را مبانی و دستورات قرآنی و روایی تعیین می کند و عملکرد مردم نسبت به دستورات قرآنی تغییر می کند.
سازوکار اسلامی سازی علوم
یکی از سازوکارهای اسلامی سازی علوم این است که در آغاز تئوری سازی و سپس عملی شود. برای تئوری سازی لازم است که چند کار در دستور کار قرار گیرد. نخست، مقتضیات و نیازهای جامعه، هنجارها، ناهنجاریها در علوم باید مورد ارزیابی قرار گیرد و بر طبق آموزه های قرآنی باید الگوی مشخصی از تغییر و تحول طرح ریزی شود تا بر اساس آن الگو پیش رفته و معنای اسلامی با توجه به تعالیم قرآنی در علوم انسانی بازتعریف شود و تئوریهای علوم انسانی با استفاده از مبانی و جهانبینی اسلامی بازنگری شود. دوم، در اسلامی سازی علوم باید همواره به این امر متصف شد که محتوای این علوم با آموزه های مسلّم اسلامی مخالف نباشد. سوم، علوم انسانی اسلامی باید از تفکرات مادی گرایانه و غرب گرایانه پاک سازی شود و عقاید و ارزش های اسلامی بویژه آموزه های قرآنی جایگزین آن شوند. چهارم، از حدس و گمان ها و فرضیات سست و بی پایه دوری شود. پنجم، هرگونه مسائل روانشناختی و جامعهشناختی که مخالف با دین اسلام باشد، باید حذف شود. ششم، آموزههای دینی پیشاپیش ناکارآمدی نهایی پارهای از تئوریپردازیها را معلوم کرده و چارچوب خاصی را برای پژوهشهای تجربی مطرح میکند که این چارچوب هم در گزینش مسئلهها و صورتبندی طرحهای پژوهشی مؤثر است و هم در حریم بررسیها و تعیین محدودههای ممکن و مجاز برای آزمودنها است. هفتم، بدست آوردن زبان مشترک میان علوم با قرآن در اسلامیسازی علوم یا دانش نیز مهم است. برای بدست آوردن زبان مشترک، باید مفاهیمی که در قرآن با علوم مورد نظر هستند، شفاف سازی شوند.[۲۹]
نهم، استفاده از روش مناسب در اسلامی سازی است که روش های عقلی، نقلی و تجربی در علوم انسانی اسلامی استفاده می شود که باید این روش ها همراه با آزاد اندیشی[۳۰] در گفت وگوها، مناظره ها با رویکرد انتقادی[۳۱] و خالی از سیاست زدگی به کار گرفته شود.[۳۲] علت روی آوردن به رویکرد انتقادی به علوم انسانی غربی این است که فضای حیات علمی و عملی از علوم انسانی معاصر غربی پر شده است و به ناچار، قدم اول روش انتقادی و در صورت موفقیت، قدم دوم تأسیس علوم انسانی اسلامی است.[۳۳] روش «حكمی ـ اجتهادی»[۳۴] نیز از روش های دیگری است که می توان به وسیله آن چند مبانی هستی شناسانه، انسان شناسانه، روانشناسانه، معرفت شناسانه و مبانی منطقی میان روابط انسان، خدا و جهان و روابط انسان با علوم مختلف را از قرآن بدست آورد.[۳۵]
دهم، نقد و بررسی محتوای علوم انسانی غربی باید بدون در نظر گرفتن پیش فرض قبلی و یا در نظر گرفتن مبانی اندیشمند باشد. به بیان دیگر، برخی از افراد با در نظر گرفتن مکتب غربی که در آن فعالیت می کنند، به اظهارنظر در مورد علوم انسانی اسلامی می پردازند؛ درصورتی که در نظر گرفتن مبانی غربی برای تحلیل عملکرد دینی نمی تواند نتایج مثبتی به بار آورد.[۳۶] در این مورد باید مبانی غربی و مبانی اسلامی به صورت جداگانه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرند و اگر مبانی غربی که پایه معرفتی صحیحی دارند، می توان از آنها به عنوان علم پایه استفاده نمود؛ چرا که ابن سینا آثار فلسفی و ریاضی خود را بر سیستم و دستگاه فکری یونانی بنا کرده بوده؛ اما آن را با نگاه اسلامی تغییر داده است. از این رو، باید شرایط اخذ علم را رعایت کرد و میانه روی در این بحث را جدی گرفت.[۳۷] یازدهم، محدود نکردن علوم به علوم تجربی است. به بیان دیگر، نباید در علوم فقط بر بنیان ها و داده های حسی اتکاء شود و با استفاده از تعقل فلسفی و آموزههای دینی معارفی در مورد علوم انسانی و تجربی ارائه شود تا تبدیل به مبانی و پیش فرض های مهم شوند. دوازدهم، آمیخته نشدن بحث اسلامی سازی با پارهای از غرضورزیها و جنجالهای سیاسی است.[۳۸] علاوه بر دوازده شرایط در تئوری سازی، شرایطی نیز باید در عملی سازی تئوری ها رعایت شود. نخست، تغییر نگاه حاکم بر علم با تکیه بر مبانی نگاه دینی به جهان و انسان است. در نگرش علوم انسانی اسلامی علمی به عنوان علم یا دانش شمرده میشود که بتواند نگرش دینی را در اندیشه، خلقوخوی و رفتار انسان متجلی سازد و و نگرش توحیدی را در وجود آدمی تثبیت کند. اینگونه علوم؛ نه تنها این علم برای دنیا مفید است؛ بلکه برای آخرت نیز کارگشا است.
برای ایجاد چنین دانشی نیاز است که تحول در شخصیت انسان و برخورد با جهان آفرینش با توجه به جهان بینی قرآنی ایجاد شود و نگاه تک بعدی به دنیا و آخرت نداشته باشد و هرگونه فناوری یا دانش باید علاوه بر تغییر در ظواهر، به فکر بهبود باطن خویش نیز باشد.
دوم، بازنگری در محتوای علوم انسانی در متون دانشگاهی با استفاده از تعالیم اسلامی بویژه قرآن در رشته های مطالعات-زنان، حقوق بشر، مدیریت، شهرسازی اسلامی[۳۹]، جامعه شناسی، علوم اجتماعی، روانشناسی، علوم تربیتی از جمله رشتههایی هستندکه نیاز به بازنگری دارد. در این بازنگری نیاز است تا ارتباط میان علوم مختلف انسانی با پیش فرض اسلامی سنجیده شود.
اسلامی سازی علوم براساس آموزه های قرآنی
بسیاری از تعالیم قرآنی به دلیل جامعیت و خطاناپذیر بودن مبانی و پیش فرض های دقیق و قطعی برای ورود به حوزه علوم انسانی مناسب هستند. [۴۰] کتاب «اقتصادنا» اثر شهید صدر نمونه ای از وارد شدن حوزه اسلام بویژه قرآن در علوم یا دانش است. این نکته در ورود بحث قرآن به علوم انسانی مهم است که جامعه اسلامی و صاحب نظران باید به این وفاق برسند که اکثر مسائل غربی متناسب با جامعه اسلامی نیست تا برنامه ای برای اسلامی سازی علوم در نظر گرفته شود. به عنوان نمونه، ازدواج به عنوان مقوله ای اجتماعی- حقوقی محسوب می شود که با رویکرد غربی و اسلامی متمایز است؛ چرا که ازدواج به سبک غربی به معنای ازدواج سفید، ازدواج رسمی(دینی) و روابط نامشروع[۴۱] مشروعیت دارد؛ اما در اسلام چنین مشروعیتی در روابط آزاد مشاهده نمی شود؛ چرا که در جامعه دینی ازدواج رسمی به شکل دائم و موقت مشروعیت دارد و مسائلی همانند جشن طلاق از فرهنگ غربی نه تنها مشکلی را حل نمی کند؛ بلکه به پدید آمدن بسیاری از مشکلات اجتماعی دامن می زند. پیدا کردن راه حل و در نظر گرفتن مبانی اسلامی برای حل مشکل ازدواج جوانان امروزی که با فرهنگ غربی درآمیخته اند، مسئله ای است که نظریه سازی درخور و شایسته از سوی اندیشمندان علوم انسانی و اسلامی را می طلبد.[۴۲][۴۳]
نمونه دیگر، تمایز حقوق بشر اسلامی با غربی است که مسائلی همانند قصاص[۴۴] و دیه[۴۵] در حقوق بشر غربی همانند حقوق اسلامی نیست.نمونه دیگر، ارتباط میان فلسفه و علوم اجتماعی با رویکرد اسلامی است؛ چرا که فلسفه به فلسفه علوم و فلسفه امور تقسيم می شود و بخشی از مباحث فلسفه امور شامل فلسفه هستی، فلسفه انسان، فلسفه معرفت، فلسفه دين و خدا، فلسفه جامعه، فلسفه خلق می شود که به طور کامل، به لحاظ مبنا بر توصيف انسان مطلوب تأثير میگذارد و آنجايی كه انسان می خواهد خود را به شرایط مطلوب تغيير دهد، باید بایسته ها و نبایسته های میان فلسفه حق و فلسفه خلق تعیین شود. از این رو، به راحتی میتوان ادعا كرد كه بخش مهمی از فلسفههای امور، برای علوم رفتاری-اجتماعی مبنا میشوند.[۴۶] نمونه دیگر، علم تاریخ است که در اثر آن منابع تاریخی توسعه پیدا می کند و گزارههای تاریخی قرآن و حدیث نیز شامل تاریخ می شود. در حوزه تاریخ اگر اسلام را قبول داشته باشید، براساس اعتقادات اسلامی منابع تاریخی گسترش پیدا میکند. در تعریف تاریخ که اکنون به عنوان علوم انسانی مطرح است، ملاک تاریخی بودن چیزی، عنصر زمان، مکان و افراد است؛ درصورتی که این سه عنصر، عنصر تامه و وافی برای تاریخی بودن نیست؛ چرا که ممکن است برخی از وقایع و حوادث اتفاق افتاده؛ اما زمانش مشخص نیست یا مورد اختلاف است. در این صورت نمی توان گفت که آن اتفاق در بستر تاریخ اتفاق نیفتاده است. همچنین، اگر یک مسئله همانند کرامت، معجزه و معراج پیامبر(ص)[۴۷] که وقوع آن خارق العاده بوده و برای همه امکان پذیر نباشد، نمی توان آن را تاریخی ندانسته و وقوع آن را انکار کرد و یا در کتاب های تاریخ نقل نکرد.
علاوه بر این، بسیاری از گزارش های تاریخی در قرآن نیامده است؛ اما توسط قرآن کریم بازگو شده است که به عنوان نمونه می توان به جریان امداد الهی به وسیله ملائکه به سپاه مسلمانان در جنگ بدر[۴۸] و شکست اصحاب فیل(ابرهه) در مکه به دست ابابیل[۴۹] اشاره کرد. در مواقعی هم که مورخ از اطلاعات تاریخ مطمئن نیست؛ می تواند از قرآن کمک بگیرد. گزارش های تاریخی قرآن واقعیت دارد و حقایقی که مطرح می کند نیز قابل کارایی در جامعه است.[۵۰]
به عنوان نمونه، آنچه در طول تاریخ تا پیش از نزول قرآن در مورد مرگ حضرت عیسی(ع) مطرح بود؛ به صلیب کشیدن حضت عیسی(ع) [۵۱]بود که در تاریخ نقل شده است؛ اما قرآن از عروج حضرت عیسی(ع) به سوی خداوند[۵۲] خبر می دهد. البته، نقل نکردن این گزارش های تاریخی شاید به دلائل مختلفی چون غرض ورزی، مهم و مرسوم نبودن کتابت تاریخ، فرموشی حافظه ها و تکیه بر نقل شفاهی و دیگر موارد باشد؛ اما آنچه در قرآن از گزارش های تاریخ نقل می شود، واقعیت دارد. نمونه دیگر، عملکرد پزشکان در تاریخ تمدن اسلامی است که در نگارش کتابهای پزشکی در بیان اثرات داروها بر بدن انسان، چندین بار نگرش توحیدی را در ضمن مباحث بیان می کردند.[۵۳] بر این اساس، علوم انسانی و معیارهای طبق غربی وحی منزل نیست که نتوان آن را تغییر داد و آن را از قالب غربی و به اسلامی درنیاورد. همان طور که در برخی مسائل اجتماعی، حقوقی و تاریخی اشاره شد، میان رویکرد غربی این علوم با اسلامی آن متمایز است.[۵۴] همچنین، پیش از انقلاب اسلامی، علوم تاریخ، حقوق، فلسفه، اخلاق، تعلیم و تربیت، روان شناسی با رویکرد اسلامی در پیش از انقلاب نبوده یا پیشرفت قابل محسوسی نبوده و اکنون پیشرفت قابل محسوسی مشاهده می شود و علوم تاریخ اسلام، حقوق اسلامی، فلسفه اسلامی، مشاوره اسلامی گرایشی از روانشناسی، تعلیم و تربیت اسلامی، اخلاق اسلامی و جامعه شناسی دینی هر چند به نام شاخه یا گرایش و نه علوم، گسترش یافته است.[۵۵] البته، در این مورد، همت اندیشمندان را می طلبد که حتی المقدور در این برهه، اندیشمندان بر جرگه ایستایی و عدم تغییر پای فشرده اند و نوآوری در برخی رشته ها از تحرک و پویای لازم[۵۶] برخوردار نبوده است.[۵۷] چهارم، پیاده سازی تئوری ها در مراکز علمی مهم همانند دانشگاه ها، اجرای این تئوری ها در کتاب ها، مقاله ها، فیلم ها، مستندها در رسانه های جمعی و دانشنامههای آنلاین[۵۸] که به شکل مناسب علوم انسانی اسلامی را در موضوعات متنوع و متعدد موشکافی می کنند. 6-
الگوی اسلامی سازی علوم براساس آموزه های قرآن(مورد جامعه شناسی قرآنی)
بی شک بسیاری از مسائل علوم انسانی در قرآن وجود دارد که قابلیت نظریه سازی بدون در نظر گرفتن مبانی غربی[۵۹] است؛ چرا که قرآن کتاب هدایت[۶۰] است و این هدایت حتی در کلیات هم شده در بسیاری از علوم انسانی از جمله علوم اقتصاد، مدیریت، جامعه شناسی، علوم سیاسی، جغرافیا و شهر سازی، صنایع، صنایع غذاسازی، طب، روان شناسی، حقوق دارای کلیات و در برخی مواقع، جزئیات مطرح شده است. با توجه به ابزارهای معرفتی همانند متن قرآن، روایات معتبر، گزارش های تاریخی معتبر، عقل، و اجتهاد که پیشتر صاحب نظران به آن اذعان داشتند به مبانی و پیش فرض هایی دست یافت و شالوده علوم را با توجه به آنها بنیان نهاد. به عنوان نمونه، مسائلی که در جامعه شناسی وجود دارد، در اثر گذر زمان تبدیل به نیاز، هنجار و ارزش شده اند و زمانی انسان آنها را نیاز و یا هنجار تلقی کرده است که برای او مفید بوده است؛ اما قرآن نقش اصلاحگر نیاز انسان را برعهده دارد و با برنامه اجتماعی و جامعه شناسانه خود، هنجارهای مورد پسند اجتماعی و ضد هنجارها را معرفی کرده است. اگر بتوان باور داشت که قرآن نوعی از علم جامعه و اجتماع را در برخی از اصول کلی و جزئی به انسان می آموزد که پیش از علوم غربی بازگو کرده است، از این رو، می توان علمی را با نام جامعه شناسی قرآنی تدوین کردکه در آن نمونه های بارز از رفتار اجتماعی انسان، مناسبات اجتماعی و الگوهای اجتماعی در جامعه ترسیمی قرآن به چشم بخورد. این رفتارها و مناسبات اجتماعی جز با واکاوی مشکلات مربوط به درون جوامع اسلامى و دستیابی به مسائل روز در جامعه شناسی، شناسایی گفتمان های غربی در جامعه شناسی و گفتمان های غیراسلامی حاکم بر جهان اسلام، بازخوانی سنت اسلامی، حفظ اصول و ضوابط اسلامی بدست نمی آید.[۶۱]
در تدوین جامعه شناسی قرآنی باید تاریخچه جامعه شناسی قرآنی، پرسش ها، فرضیه ها، تثبیت فرضیه های جامعه شناسانه قرآنی و رد مبانی جامعه شناسانه غربی، مبانی و پیش فرض و روش های مد نظر دریافت شود. یکی از روش-ها می تواند روش استقرائی باشد که می توان با استفاده از تجربیات و اتفاقات قرآنی(با در نظر گرفتن خطا ناپذیری متن قرآن) به نتیجه گیری کلی دست یافت و مبنا تعریف کرد. البته، اگر روش استقرائی تام باشد، بهتر می توان حکم کلی و مبنا را تعریف کرد؛ چرا که در استقرای تام، حكم و موضوع هر دو به قرآن عرضه میشود و تمامی آيات جمع و بررسی میشود. [۶۲] به عنوان نمونه، انحراف جنسی را به عنوان پدیده جامعه شناسانه مد نظر قرار می دهد و در سوره حضرت یوسف (ع) به واکاوی انحراف جنسی زنان مصر[۶۳] می پردازد که با مشاهده حضرت یوسف(ع) دستان خود را می برند. با داشتن این نمونه دیگر لازم نیست از مبانی غربی کمک گرفته شود؛ چرا که در بسیاری از کشورهای غربی انحراف جنسی و یا روابط نامشروع امری عادی و در مواقعی صنعت مسائل جنسی آزاد و قانونی[۶۴] شده است؛ اما در جامعه اسلامی به دلیل دستور قرآن نمی توان آن را قانونی یا به اجرا درآورد. نمونه دیگر، تجاوز جنسی است که در ماجرای قصد مراوده زلیخا با حسرت یوسف(ع)اتفاق افتاده است. این امر داشتن روابط نامشروع جنسی[۶۵] را نشان می دهد که قرآن آن را هم به عنوان یک مسئله اجتماعی و خانوادگی و هم در سوره نور[۶۶] به شکل حقوقی آن را نپذیرفته است. علاوه بر این، زبانزد شدن در عاشقی که داستان عشق زلیخا به حضرت یوسف(ع)[۶۷] از زبان مردم مصر بخشی از مسئله جامعه شناسی قرآنی بویژه در بخش جوانان و عشق به جنس مخالف محسوب می شود. از این رو، به صراحت می توان با نام علم جامعه شناسی قرآنی در بخش علوم انسانی، پیش فرض جنسیت را به عنوان سرفصل در نظر گرفت و مسئله انحراف جنسی و دیگر مسائل مرتبط به آن را در ذیل آن آورد و مسائل جنسی را در ذیل آن مطرح کرد.
منابع
جوادی آملی، عبدالله، 1386، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم: اسراء.
داوری اردکانی: «علوم انسانی اسلامی» به نتیجه نمیرسد؛
نقد حسن محدثی به داوری اردکانی درباره علم دینی و پاسخ بیژن عبدالکریمی
شریفی، احمد حسین، 1394، مبانی علوم انسانی اسلامی، تهران: پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا.
طرحی جامع برای اسلامی سازی علوم؛ خبرگزاری آیت الله مصباح یزدی.
گلشنی، مهدی، 1385، از علم سکولار تا علم دینی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
گیدنز، آنتونی، (1386)، جامعه شناسی، تهران: نشر نی. مطهری، مرتضی، 1371، ده گفتار، تهران: صدرا.
نصر، سید حسین، 1383، اسلام و تنگناهای انسان متجدد، ترجمه: انشاء الله رحمتی، تهران: سهروردی.
ارجاعات
- ↑ . شریفی، 1394، صص31-30.
- ↑ . علوم انسانی اسلامی مزیت خود را نسبت به علوم انسانی سکولار نشان نداده
- ↑ . .دانشنامه حوزه.
- ↑ . مفهوم علوم انسانی اسلامی را متوجه نشدهاند/ علم سکولار گرهای از مشکلات باز نمیکند
- ↑ . ویکی پدیا.
- ↑ . بایستگی و بایستههای علوم انسانی اسلامی
- ↑ . مطهری، ۱۳۷۱، ص ۱۷۱.
- ↑ طرحی جامع برای اسلامی¬ سازی علوم؛ خبرگزاری آیت الله مصباح یزدی
- ↑ .دانشنامه حوزه.
- ↑ . علوم انسانی اسلامی مزیت خود را نسبت به علوم انسانی سکولار نشان نداده
- ↑ علوم انسانی اسلامی؛ ویکی فقه
- ↑ . علم دینی و اسلامی سازی علوم انسانی از دیدگاه علامه مصباح یزدی؛ پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مصباح یزدی
- ↑ . چگونگی تحقق علم دینی/ آیا اسلامیسازی علوم با جهانشمولی علم سازگار است؟
- ↑ . جواد آملی، ۱۳۸۶، ص۱۳۰.
- ↑ . شریفی، 1394،ص31.
- ↑ . نگاه فاروقی به اسلامیسازی، تمدنی است/ توقف اسلامیسازی در ایستگاه تعارض علم و دین
- ↑ . شریفی، 1394، ص32.
- ↑ . .دانشنامه حوزه.
- ↑ . ویکی پدیا
- ↑ . آیتالله مصباح از پیشگامان عرصه علوم انسانی ـ اسلامی است
- ↑ . ویکی پدیا
- ↑ . دائره المعارف اسلامی؛ داوری اردکانی: «علوم انسانی اسلامی» به نتیجه نمیرسد؛نقد حسن محدثی به داوری اردکانی درباره علم دینی و پاسخ بیژن عبدالکریمی
- ↑ . علوم انسانی اسلامی به دنبال ابتناء علوم انسانی بر معارف دینی است
- ↑ . آیا علوم انسانی اسلامی آیندهای دارد.
- ↑ . گلشنی، مهدی، 1385، ص65
- ↑ . نصر، سید حسین، 1383، ص113.
- ↑ . جوادی آملی، 1386، ص132
- ↑ . علوم انسانی اسلامی به دنبال ابتناء علوم انسانی بر معارف دینی است
- ↑ . یافتن زمینه مشترک بین زبان قرآن و علم؛ مقدمه کاربردیسازی مطالعات قرآنی
- ↑ علوم انسانی اسلامی مقدس و غیرقابل خدشه نیست
- ↑ . تحقق علوم انسانی اسلامی در گرو نقد علوم انسانی رایج است
- ↑ . گسترش نوآوری مهمترین نیاز علوم انسانی اسلامی است
- ↑ . تأسیس علوم انسانی اسلامی نیازمند فرارَوی عالمانه از علوم موجود است
- ↑ . تحقق علوم انسانی اسلامی به روش حكمی ـ اجتهادی
- ↑ . مقدمات تبیین صحیح از علوم انسانی اسلامی
- ↑ . علوم انسانی اسلامی منحصر به منابع دینی نیست
- ↑ . نگاه افراطی به اسلامیسازی علوم نداشته باشیم/ نیازمندی به نگاه عمیق در نظریهپردازی
- ↑ . چگونگی تحقق علم دینی/ آیا اسلامیسازی علوم با جهانشمولی علم سازگار است؟
- ↑ . فراخوان هفتمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی اعلام شد
- ↑ . ضرورت اسلامیسازی برای بسیاری از دانشگاهیان روشن نیست/ افزایش گرایش شکاکیت در جامعه
- ↑ . تولید علوم انسانی اسلامی نشانهای از همراهی با مردم و ولایت است
- ↑ . امکان یا امتناع علم دینی؛ مسئله این نیست/ اولویت ما اصلاح نسبت دانشگاه و جامعه است
- ↑ . علوم انسانی اسلامی؛ ادعا یا واقعیت
- ↑ . يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاصُ فِي الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسانٍ ذلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در باره كشتگان، بر شما [حقّ] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر كس كه از جانب برادر [دينى] اش [يعنى ولىّ مقتول]، چيزى [از حق قصاص] به او گذشت شود، [بايد از گذشت ولىّ مقتول] به طور پسنديده پيروى كند، و با [رعايت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. اين [حكم] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست؛ پس هر كس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است». (بقره/178)
- ↑ . وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلَّا خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً؛ «و هيچ مؤمنى را نَسِزَد كه مؤمنى را- جز به اشتباه- بكشد. و هر كس مؤمنى را به اشتباه كشت، بايد بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت كند؛ مگر اينكه آنان گذشت كنند. و اگر [مقتول] از گروهى است كه دشمنان شمايند و [خود] وى مؤمن است، [قاتل] بايد بنده مؤمنى را آزاد كند [و پرداخت خونبها لازم نيست]. و اگر [مقتول] از گروهى است كه ميان شما و ميان آنان پيمانى است، بايد به خانواده وى خونبها پرداخت نمايد و بنده مؤمنى را آزاد كند. و هر كس [بنده] نيافت، بايد دو ماه پياپى- به عنوان توبهاى از جانب خدا- روزه بدارد، و خدا همواره داناى سنجيده كار است». (نساء/92)
- ↑ . تحقق علوم انسانی اسلامی به روش حكمی ـ اجتهادی
- ↑ . سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛ «منزّه است آن [خدايى] كه بندهاش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى- كه پيرامون آن را بركت دادهايم- سير داد، تا از نشانههاى خود به او بنمايانيم، كه او همان شنواى بيناست». (أسراء/1)
- ↑ . إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ؛ آن گاه كه به مؤمنان مىگفتى: «آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان، شما را با سه هزار فرشته فرودآمده، يارى كند؟» (آل عمران/124)
- ↑ . وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ؛ «و بر سر آنها، دسته دسته پرندگانى «ابابيل» فرستاد.» (فیل/3) تَرْمِيهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ؛ «[كه] بر آنان سنگهايى از گِلِ [سخت] مىافكندند». (فیل/4)
- ↑ توسعه منابع دانش تاریخ با اسلامیسازی علوم/ آیا قرآن منبع تاریخی است
- ↑ . وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً؛ و گفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروى مىكنند، و يقيناً او را نكشتند». (نساء/157)
- ↑ . بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً؛ «بلكه خدا او را به سوى خود بالا بُرد، و خدا توانا و حكيم است». (نساء/158)
- ↑ . علوم انسانی اسلامی ضرورت است نه انتخاب
- ↑ . بدون گفتمان فلسفی سخن از تعامل علم و دین و اسلامی کردن علوم بیمبناست؛ خسروپناه: اسلامیسازی علوم نیازمند تحول در علم کلام است/ جبرئیلی: کمرنگشدن فلسفه و کلام، آسیب جدی به حوزه میزند
- ↑ . برخی نهادها علوم انسانی اسلامی را جدی نگرفتهاند؛ علوم انسانی اسلامی به دنبال ابتناء علوم انسانی بر معارف دینی است؛ کتابسوزی یک فرد متوهم ربطی به جریان اسلامیسازی ندارد.
- ↑ . گسترش نوآوری مهمترین نیاز علوم انسانی اسلامی است.
- ↑ . برخی نهادها علوم انسانی اسلامی را جدی نگرفتهاند.
- ↑ . نقش دانشنامههای آنلاین در توسعه علوم انسانی - اسلامی.
- ↑ . نقش قرآن در اسلامیسازی علوم انسانی کجاست؛ اسلامیسازی علوم نیازمند تحول عمیق در نظام آموزشی حوزه است؛ یافتن زمینه مشترک بین زبان قرآن و علم؛ مقدمه کاربردیسازی مطالعات قرآنی.
- ↑ . امکان یا امتناع علم دینی؛ مسئله این نیست/ اولویت ما اصلاح نسبت دانشگاه و جامعه است.
- ↑ . دانشنامه پژوهه؛ اسلامی سازی دانش.
- ↑ . سنتهای تاريخی شهيد صدر، بخشی از تفسير موضوعی استنطاقی است؛ جوادی آملی، 1386، ص135.
- ↑ . فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ؛ پس چون [همسر عزيز] از مكرشان اطلاع يافت، نزد آنان [كسى] فرستاد، و محفلى برايشان آماده ساخت، و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردى داد و [به يوسف] گفت: «بر آنان درآى.» پس چون [زنان] او را ديدند، وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان] دستهاى خود را بريدند و گفتند: «منزّه است خدا، اين بشر نيست، اين جز فرشتهاى بزرگوار نيست.» (یوسف/31)
- ↑ .گیدنز، 1387، ص200.
- ↑ . وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛ «و آن [بانو] كه وى در خانهاش بود خواست از او كام گيرد، و درها را [پياپى] چفت كرد و گفت: «بيا كه از آنِ توام!» [يوسف] گفت: «پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نيكو داده است. قطعاً ستمكاران رستگار نمىشوند.» (یوسف/23).
- ↑ . الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ؛ «به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، در [كار] دين خدا، نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد، و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند» (نور/2).
- ↑ . وَ قالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛ «و [دستهاى از] زنان در شهر گفتند: «زن عزيز از غلام خود، كام خواسته و سخت خاطرخواه او شده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مىبينيم.» (یوسف/30).