رعد و برق (مترادف)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۴ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی رعد و برق

«رعد و برق»؛ غرش و نور شديدى كه از برخورد دو قطعه ابر باردار ايجاد مى‌شود.[۱] مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «رعد»، «برق»، «صاعقه».

مترادفات «رعد و برق» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
رعد ریشه رعد مشتقات رعد
وَيُسَبِّحُ ٱلرَّعْدُ بِحَمْدِهِۦ وَٱلْمَلَٰٓئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِۦ وَيُرْسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَآءُ وَهُمْ يُجَٰدِلُونَ فِى ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ ٱلْمِحَالِ
برق ریشه برق مشتقات برق
يَكَادُ ٱلْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَٰرَهُمْ كُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوْا۟ فِيهِ وَإِذَآ أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا۟ وَلَوْ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَٰرِهِمْ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ
صاعقة ریشه صعق مشتقات صعق
وَيُسَبِّحُ ٱلرَّعْدُ بِحَمْدِهِۦ وَٱلْمَلَٰٓئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِۦ وَيُرْسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَآءُ وَهُمْ يُجَٰدِلُونَ فِى ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ ٱلْمِحَالِ

معانی مترادفات قرآنی رعد و برق

«رعد»

الرَّعْد: غرّش و صداى ابرها.

روايت شده- رعد - فرشته‏اى است كه ابرها را مى‏راند.

مى‏گويند: رَعَدَتِ‏ السّماءُ و بَرَقَتْ و أَرْعَدَتْ و أَبْرَقَتْ- و نيز رعد و برق كنايه از ترساندن است.

صَلَفٌ تَحْتَ‏ رَاعِدَة: لاف و گزافى در لواى سر و صداى زياد و در باره كسى بكار مى‏رود كه مى‏گويد و تحقيق نمى‏كند.

رِعْدِيد: ترسوى لرزان و مضطرب.

أُرْعِدَتْ‏ فَرَائِصُهُ خَوْفاً: بند بندش از ترس مى‏لرزيد.[۲]

«برق»

البَرْق‏، درخشش توليد شده از برخورد ابرهاست، خداى فرمايد (فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ‏- 19/ بقره)- برق، أبرق، برّق- در باره هر چيزى كه بدرخشد و بتابد گفته مى‏شود مانند: سيف‏ بارق‏- شمشيرى‏ برّاق‏ و درخشنده.

بَرِقَ‏ و بَرَقَ‏- يكى است و در باره چشم به گاه بيم و اضطراب كه مردمك ديده حركت مى‏كند و مى‏نگرد بكار مى‏رود، خداى فرمايد: (فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ- 7/ قيامه) كه برق هم خوانده شده.

از واژه- برق- گاهى معنى اختلاف رنگ متصوّر مى‏شود چنانكه مى‏گويند البَرْقَة الأرض- زمينى كه سنگهاى رنگارنگ دارد.

الأَبْرَق‏- كوهى كه سياه و سپيد بنظر مى‏آيد. و چشم را هم بهمين علّت يعنى سپيدى و سياهيش- برقاء- گويند.

ناقة بَرُوق‏- شترى كه دمش را بخاطر آبستن بودن بلند مى‏كند و نشان مى‏دهد و آبستن نباشد.

البَرْوَقَة- درختى كه در هواى أبرى، سبزتر مى‏نمايد و در مثل مى‏گويند.

أشكر من بروقة- شادابتر از درخت سبز ، برق طعامه بزيته- وقتى است كه در طعام كمى روغن مى‏ريزند و مشخص مى‏شود.

البَارِقَة و الأُبَيْرِق‏ براى درخشش شمشير بكار مى‏رود.

البُرَاق‏- مركب سوارى پيامبر (ص) به گاه معراج.

و اللّه اعلم بكيّفيته‏ الإِبْرِيق‏ معروف است، از واژه- برق- تصوّر حالات درونى كه با صدا و كلمات و برافروختگى چهره ظاهر مى‏شود نيز هست چنانكه مى‏گويند:

بَرَقَ‏ فلانٌ و رعد و أَبْرَقَ‏ و أرعد- در موقعى كه كسى ديگرى را با پرخاش، و خروش تهديد مى‏كند.[۳]

«صاعقه»

الصَّاعِقَةُ و الصّاقعة: از نظر لفظ و معنى به هم نزديكند و همان غرش سهمگين و بزرگ است، جز اينكه- صَقْع- صدا در أجسام زمينى و- صَعْق‏- صدا در اجسام آسمانى است.

بعضى از واژه شناسان، گفته‏اند: واژه- صَاعِقَة- سه وجه دارد:

1- مرگ، مثل آيات: (فَصَعِقَ‏ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ‏- 86/ زمر) (فَأَخَذَتْهُمُ‏ الصَّاعِقَةُ- 153/ نساء).

2- عذاب، مثل آيه: (أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ- 13/ فصّلت).

3- آتش، مثل آيه: (وَ يُرْسِلُ‏ الصَّواعِقَ‏ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ- 13 رعد) آنچه را كه ذكر شد در واقع نتايجى است كه از صاعقه حاصل مى‏شود زيرا صاعقه صداى سهمگين و شديد از آسمان است و سپس از او فقط آتش و عذاب و مرگ نتيجه مى‏شود و در واقع يك چيز است و اين نتايج از تأثيرات آن است.[۴]

ارجاعات

  1. لغت نامه دهخدا, ص1479
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 82
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 261-260
  4. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 400