آیه فیء

از قرآن پدیا

آیه فَیء؛ به آیه هشتم سوره حشر آیه فیء گفته می‌شود. دراین راستا به غنائمی که بدون دردسر و جنگ به دست مسلمانان می‌افتد، فیء گفته شده است.

فیء در قرآن

به غنائمی که بدون دردسر و جنگ به دست مسلمانان می‌افتد، فیء گفته می‌شود. [۱]برخی معتقدند که منظور از فیء همه اموالی است که از طریقی غیر از جنگ، به دست مسلمانان افتاده باشد. عده‌ای نیز هر چیزی که از کفار به دست مسلمانان بیافتد را فیء دانسته‌اند. برخی آنچه را با جنگ به‌دست مسلمانان افتاده، غنیمت و آنچه را با صلح یا غیر از جنگ به‌دست مسلمانان افتاده، انفال دانسته‌اند[۲][۳]

خداوند در سوره حشر میفرماید: «مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَللّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتَامَی وَ الْمَسَاکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کی لَایَکونَ دُولَةً بَینْ الْأَغْنِیاءِ مِنکمْ وَ مَا ءَاتَئکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَهَ إنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب» آنچه خدا از [دارایی] ساکنان آن قریه‌ها عاید پیامبرش گردانید، از آنِ خدا و از آنِ پیامبر [او] و متعلّق به خویشاوندان نزدیک [وی] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، تا میان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است. (حشر/۷)

خداوند در آیه ششم سوره حشر فرموده است که شما با اسب و شتر به قلعه بنی نضیر حمله نکرده بودید، و برای فتح آن قلعه مبارزه خونینی نداشتید بلکه امام علی(ع) با ده نفر اقدامات شجاعانه‌ای انجام دادند و منجر به شکست بنی نضیر شد.در آیه بعد فرموده است که  آنچه خدا از اهالی قریه‌ها بر می‌گرداند (که یکی از مصادیق آن اموال بنی نضیر است) برای خدا، رسول، ذی القربی، یتامی، مساکین و ابن سبیل است. در واقع این ها موارد استفاده فیء است. این اموال برای پیامبر(ص) است البته برای شخصیت حقوقی ایشان؛ در آیه هفتم نیز مصارف فیء بیان شده که برخی گفته اند تبرکی است ولی علامه طباطبایی معتقد است تبرکی نیست. و این موارد مصرف برای آن است که اموال تنها در دست ثروتمندان نباشد و ریزشی برای اقشار پائین نباشد.

انتهای آیه هفتم این سوره بیان کرد گرچه موارد مصرف در آیه هفتم روشن شده ولی طبق بخش پایانی آیه، اجازه آن با پیامبر است و فرموده اگر پیامبر چیزی به شما داد بگیرید و اگر نداد حق اعتراض ندارید؛ البته براساس دیدگاه علامه این اعطا و نهی پیامبر صرفا برای اموال نیست بلکه شامل همه ابعاد اعتقادی، سیاسی و اجتماعی و شرعی و ... می‌شود.در آیه هشتم که برخی آن را بدل موارد مصرف در آیه هفتم دانسته‌اند اختصاص به فقراء مهاجرین دارد که پیامبر در واقع عمده غنائم را به این گروه اختصاص دادند ولی بخشی را هم به انصار بخشیدند. همچنین در آیه نهم نیز گروه دیگری را برشمرده که شامل انصار هستند آن هم کسانی که خودشان نیاز داشتند ولی مهاجران را بر خود ترجیح دادند.وی که به حقیقت شیخ الطائفه بوده و دو کتاب اصلی حدیثی ما برای ایشان است و از فقهای نامداری بوده که افراد تحت تاثیر جایگاه وی فتوا نمی‌دادند و تفسیری بعد از آن نیست که تقریبا متاثر از تبیان نباشد چند قول را در این زمینه نقل فرموده است.

نباید کسانی که اهل تفسیر هستند از تفاسیر گذشته از جمله تبیان غفلت کنند؛ شیخ طوسی در این تفسیر در یک قول، فی را اموال جزیه و خراج برشمرده است؛ که جزیه در واقع مالی است که اهل کتاب که در پناه حکومت اسلامی هستند می‌دهند و خراج نیز مالیات اعم از مسلمین و غیر آنان است؛ قول دومی که در تبیان آمده این است که فیء یعنی هر آنچه که از اموال کفار به مومنان بر می‌گردد اعم از غنیمت که مسلمین بجنگند و یا غنیمت نیست بلکه مانند جزیه و خراج است. برخی گفته‌اند مقصود از فیء در آیه ششم و هفتم سوره حشر غنیمت است و برخی دیگر غیر اموال صدقه را فیء  گفته‌اند و قول دیگر نیز آن است که فیء برای فقرای فامیل پیامبر است و براساس این قول، همه صحابه آن را اعتقاد دارند جز شافعی که آن را رد می کند. شیخ طوسی براین عقیده است احتمال غنیمت بودن فیء را کثیری از علما بیان کرده و بر آن نظر داده‌اند فیء در روایات ما مورد توجه قرار گرفته است؛ از جمله از امام صادق(ع) نقل شده است که فیء، اموالی است که در آن خونریزی و کشتاری صورت نگرفته است که در آیه ششم این سوره بیان شد و این ملاک را امام صادق(ع) ارائه فرموده‌اند همچنین در روایت دیگری هست که فیء مالی است که گروهی مصالحه کرده و با دست خود داده‌اند و یا سرزمینی که خراب شده و آبادانی آن از بین رفته و بیابان‌هایی که آباد نشده همه از مصادیق فیء برشمرده شده است و بخشی مهمی از اموال حکومتی است.[۴]

منابع

خبرگزاری ایکنا

ارجاعات

  1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۰۲.
  2. طباطبایی، المیزان،‌ ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۰۳؛
  3. طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۵۶۳.
  4. «فیء» چیست و به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟