شیطان
شیطان؛ از آفریدگان مطرود خدا. موجودی نافرمان نسبت به دستورات خدا که دور از رحمت اوست و کارش وسوسه خلق و دعوت آن ها به گناه و بدی است. ابلیس از جمله شیاطینی است که از دستور خداوند مبنی بر سجده بر آدم، سرپیچی کرد. شیطان در قرآن کریم، دشمن دائمی بنی آدم است که از راههایی چون غرور و غفلت و سرگرم کردن به آرزوهای سراب گونه برای گمراهی آن ها تلاش میکند. آدمیان به واسطۀ راههایی همچون تقویت ایمان، توکل و یاد خدا میتوانند به مبارزه با فریبهای شیطان به پاخیزند.
مفهوم شناسی لغوی و اصطلاحی
برخی لغت شناسان واژه ی «شیطان» را غیر عربی و متّخذ از زبان عبری به معنای دشمن و شریر دانسته و برخی آن را عربی و از ریشه ی «شَطَنَ»» به معنای دور شدن و یا از ریشه «شاطَ» به معنای از بین رفتن چیزی به واسطه ی سوختن یا غیر آن، می دانند[۱] از همین رو دلیل نامگذاری شیطان می تواند به دلیل دشمنی، کینه ورزی، شرارت، معنای انحراف از حق، سرکشی از فرمان الهی، هلاکت و شدت غضب باشد. در اصطلاح، هر موجود سرکشی که از فرمان خداوند تمرد میکند و کارش وسوسه خلق و دعوت به بدیها است شیطان نام دارد؛[۲] لذا به برخی از انسان ها و اجنه شیطان اطلاق می شود.[۳] اما ابلیس، اسم خاص شیطانی است که در بهشت بر آدم سجده نکرد و با شیاطین دیگر، در پی منحرف کردن انسانهاست.[۴] قلمرو شیطان، ساحت تشریعی دانسته شده، نه تکوین؛ چرا که بنابر آموزههای اسلامی، شیطان تنها میتواند انسان را وسوسه و به گناه تشویق کند؛ بر این اساس، بیش از دعوت کردن به گناه، سلطه و قدرتی بر انسان ندارد.[۵]
شیطان در قرآن
واژه شیطان در قرآن کاربرد نسبتاً قابل توجهی داشته و ۸۸ بار در قرآن ذکر شده است؛ از این تعداد پیش گفته ۷۰ مرتبه به صورت مفرد، و ۱۸ بار به صورت جمع، یعنی شیاطین به کار رفته است. این واژه در مواردی از جمله در آیه ۳۶ سوره بقره[۶]، برای نام خاص ابلیس، و در موارد دیگری از جمله در آیه ۱۲۱ سوره انعام[۷]، برای لشکریان و پیروان ابلیس به کار رفته است.[۸]
انواع استعمال کلمۀ شیطان در قرآن
1. مفرد شیطان بدون الف ولام؛ مراد شیطان غیر معیّن است و می تواند شامل هر فردی از شیاطین جن و انس بشود. 2. مفرد الشیطان همراه با الف و لام؛ غالباً به معنای خاص یعنی ابلیس و در برخی موارد نیز به معنای عام است. 3. شیاطین به صورت جمع؛ نشانگر آن است كه شیطان مصادیق متعدد و مختلفی دارد؛ در حالی که اگر كلمۀ شیطان اسم برای فرد خاص (ابلیس) بود، به صورت مفرد می آمد. علاوه این که در برخی از آیات بعد از کلمۀ شیاطین به اختلاف جنس شیطان ها نیز اشاره می کند، مانند آیۀ شریفه: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»[۹]
فلسفۀ تکرار نام شیطان در قرآن
نام شیطان در قرآن زیاد تکرار شده است. یکی از دلایل این تکرار، فراموش نکردن این دشمن توسط انسان هاست. دشمن را باید دائم در نظر داشت. به این خاطر که دشمن بیکار نمینشیند؛ دشمن دائماً در حرکت است؛ همان گونه که شیطان این گونه است.[۱۰] موضع قرآن در برابر شیطان شیطان در قرآن دشمن انسان معرفی شده است؛[۱۱] یعنی با نوع انسان حسادت و عداوت شدیدی دارد و این دشمنی را آشکارا اعمال میکند. در آیهای خداوند چنین میفرماید شیطان دشمن شماست و شما هم باید در مقابل او موضع بگیرید؛[۱۲] از این آیات چنین بدست میآید که گاهی انسان متوجه دشمنی شیطان با خود نیست در نتیجه اغلب در برابر القائات شیطان موضعگیری نمیکند.[۱۳]
ابزارهای شیطان برای فریب انسان
شیطان برای فریب و اغفال انسان از ابزارهای متعددی بهره میگیرد. برخی از مهمترین این دسیسهها عبارتند از: ـ ایجاد غرور و انفعال[۱۴] در انسان که با استناد به آیات ۵ سوره فاطر و ۸۷ سوره یوسف قابل ردیابی است.[۱۵] ـ ملامتگری؛ به این معنا که وقتی انسان مرتکب گناهی میشود، شیطان با ملامت کردنش نمی گذارد انسان با خدا آشتی کند و راه توبه را بر انسان می بندد.[۱۶] ـ تسویف و به تاخیر انداختن توبه در انسان گناهکار که از دسیسههای پرکاربرد شیطان برای اغوا گری است.[۱۷] ـ روش خطوات (گام به گام) که بر اساس آیه ۱۶۸ سوره بقره قابل طرح است.[۱۸] ـ غفلت[۱۹] و وعدههای دروغین و سرگرم کردن به آرزوهای سرابگونه[۲۰] و وارد شدن از راه معروف برای وادار کردن به منکر نیز از دیگر ابزارهای فریب دهی بر شمارده شده اند.[۲۱]
پیامدهای وسوسه های شیطانی در جامعه
برخی از پیامدهای وسوسههای شیطانی که اساس استواری و استحکام جوامع را با اختلال مواجه میکند به شرح زیر است: تضعیف اعتماد افراد جامعه نسبت به یکدیگر و در نتیجه از بین رفتن احترام و فروپاشی جامعه؛ تضعیف ارادههای انسان و تشکیک در استواری اراده، ایجاد تردید و شک در مسیر حرکت انسان و سست شدن انسان برای رسیدن به مقصد الهی و...[۲۲]
راههای مبارزه با شیطان
برای مبارزه و مقابله با دسیسه ها و اغواگریهای شیطان راهکارهایی پیشنهاد شده است که به کار بستن آن ها گاه می تواند موجب علوّ درجۀ انسان ها شود. اخلاص عمل، تقویت ایمان، توکل، یاد خدا، پاکی و طهارت باطنی و ظاهری[۲۳] و اثبات مبادی اعتقادی خود بواسطۀ عقل[۲۴] از جمله مهم ترین و اساسی ترین راههای مقابله با شیطان هستند.
کیفیت عبادت و اطاعت از شیطان
عبادت و اطاعت از شیطان نیازی به سجاده و سجده کردن در برابر او ندارد و اثر گذاری افکار، عقاید و حرفهای شیطان بر روی انسان عبادت شیطان محسوب می شود.[۲۵]
منابع
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی
ارجاعات
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج 3؛ ذیل لغت «شطن و شیط» و لسان العرب، ج 13؛ ذیل لغت.
- ↑ تفاوت ابلیس و شیطان چیست؟
- ↑ اخلاص؛ مهمترین راه مبارزه با شیطان/ ۹۰ آیه قرآن به ابلیس اشاره دارد
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۹؛ ص۱۹۲.
- ↑ و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی؛ « و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد.» (ابراهیم/ ۲۲)
- ↑ فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيه: پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد؛ و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد.
- ↑ وَ إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلىَ أَوْلِيَائهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لمشرْكُون: و در حقيقت، شيطانها به دوستان خود وسوسه مىكنند تا با شما ستيزه نمايند. و اگر اطاعتشان كنيد قطعاً شما هم مشركيد.
- ↑ عسگری، «معناشناسی نوین از واژه شیطان»، ص۲۱۴.
- ↑ انعام/ 112.
- ↑ راز تکرار نام شیطان در قرآن
- ↑ به عنوان نمونه: بقره/ 168 و 208؛ انعام/ 142؛ اعراف/ 22 و... .
- ↑ فاطر/ 6
- ↑ چرا قرآن بر موضع گرفتن در برابر شیطان تأکید میکند
- ↑ انفعال یعنی روحیه ضعیف، ناتوانپنداری خود، احساس بنبست در امور، احساس عدم امکان فرج.
- ↑ غرور و انفعال؛ دو راهبرد شیطان برای انحراف انسان
- ↑ شیطان با ملامت گری راه آشتی انسان با خدا را می بندد
- ↑ مهم ترین کار شیطان تسویف است
- ↑ خُطُوات؛ سیاست شیطان
- ↑ غفلت مهم ترین ابزار شیطان برای فریب جوانان است
- ↑ وعده و آرزوسازی دروغین؛ راهکار شیطان برای فریب بزرگ
- ↑ شیطان گاهی برای وادار کردن به منکر از راه معروف وارد می شود
- ↑ پیامدهای اجتماعی وسوسه های شیطان در جامعه چیست
- ↑ اخلاص؛ مهمترین راه مبارزه با شیطان/ ۹۰ آیه قرآن به ابلیس اشاره دارد
- ↑ اولین راه مبارزه با شیطان ورزیدگی عقلانی است
- ↑ پیروی از شیطان نتیجهای جز ذلت نخواهد داشت