ویراستار
۹٬۰۷۷
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی خشک== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «یبس»، «هاج»، «جفاء»، «همد»، «غاض». ==مترادفات «خشک» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |یبس |ریشه یبس |یبس (واژگان)|مش...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
|[[یبس (ریشه)|ریشه یبس]] | |[[یبس (ریشه)|ریشه یبس]] | ||
|[[یبس (واژگان)|مشتقات یبس]] | |[[یبس (واژگان)|مشتقات یبس]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=20|Ayah=77}} | ||
|- | |- | ||
|هاج | |هاج | ||
|[[هیج (ریشه)|ریشه | |[[هیج (ریشه)|ریشه هیج]] | ||
|[[هیج (واژگان)|مشتقات هیج]] | |[[هیج (واژگان)|مشتقات هیج]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=39|Ayah=21}} | ||
|- | |- | ||
|جفاء | |جفاء | ||
|[[ | |[[جفا (ریشه)|ریشه جفا]] | ||
|[[ | |[[جفا (واژگان)|مشتقات جفا]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=13|Ayah=17}} | ||
|- | |- | ||
|همد | |همد | ||
|[[همد (ریشه)|ریشه همد]] | |[[همد (ریشه)|ریشه همد]] | ||
|[[همد (واژگان)|مشتقات همد]] | |[[همد (واژگان)|مشتقات همد]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=22|Ayah=5}} | ||
|- | |- | ||
|غاض | |غاض | ||
|[[غیض (ریشه)|ریشه غیض]] | |[[غیض (ریشه)|ریشه غیض]] | ||
|[[غیض (واژگان)|مشتقات غیض]] | |[[غیض (واژگان)|مشتقات غیض]] | ||
| | |{{AFRAME|Surah=11|Ayah=44}} | ||
|} | |} | ||
==معانی مترادفات قرآنی خشک== | == معانی مترادفات قرآنی خشک== | ||
=== «یبس» === | ===«یبس» === | ||
يبس الشيء ييبس، خشك شد- يابس النبات- گياه خشك شد، و اين در چيزى بكار ميرود كه رطوبت در آن بوده و سپس خشك شده است- يبس- جائيكه آب در آنجا دارد. خدا فرمود: | |||
فاضرب لهم طريقا في البحر يبسا- طه/ 77 أيبسان- از ساق پا تا قوزك پا كه گوشت آن ناچيز و كم است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 540</ref> | |||
=== | ===«هاج»=== | ||
هاج البقل يهيج- آن باقلا زرد و خوب شد. | |||
ثم يهيج فتراه مصفرا- الحديد/ 20 يعنى سپس ميرسد و تو او را زرد مىبينى، أهيجت الأرض- در زمين گياه روئيد، هاج الدم- خون جارى شد، هاج الفحل- آن حيوان ماده براى محل آماده شد، هيجت الحرب و الشر- جنگ و بدى بالا گرفت، هيجاء- جنگ و ميدان جنگ.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 534</ref> | |||
=== «غاض» === | ===«جفاء»=== | ||
جفاء يعنى پوشال و خاشاك، خداى تعالى گويد: فأما الزبد فيذهب جفاء- 17/ رعد) كف روى آب كه چون خاشاك به كرانه رود (و أما ما ينفع الناس فيمكث في الأرض- و آنچه را كه براى مردم سودمند است، به استوارى و ثابت در زمين مىماند). | |||
جفاء- خاشاك روى آب رود و نهر و كف سطح محتواى ديگ كه در كنارههاى آن جمع مىشود. | |||
أجفأت القدر زبدها- يعنى ديگ كف بر سر آورد. | |||
أجفأت الأرض- زمين از بىخبرى چون خاشاك شد. | |||
گفته شده كه اصل واژه جفا، با (واو) است نه (همزه) و لذا مىگويند: جفت القدر و أجفت- در اين صورت فعلش- جفوته، أجفوه و جفوه و جفوة و جفاء- است و از اصل لغت عبارت، جفا السرج عن ظهر الدابة- يعنى زين و برگ را از روى حيوان برداشت، اصطلاح شده است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج1، ص: 401</ref> | |||
===«همد»=== | |||
همدت النار- آتش خاموش شد- أرض هامدة- زمين بدون گياه. | |||
نبات هامدة: علف گياه خشك، خداى تعالى فرمود: | |||
و ترى الأرض هامدة- الحج/ 5 إهماد- اقامت در يك مكان گوئى كه در آنجا خشك شده و باقيمانده است. | |||
گفتهاند- إهماد- بمعنى سرعت هم هست اگر اين ريشه و معنى درست باشد مثل- إشكاء- است يعنى گاهى شكايت و شكوى را اثبات و گاهى آنرا رد ميكند.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 528</ref> | |||
===«غاض»=== | |||
غيض: فرو رفتن آب. در مجمع فرموده: غيض آنست كه مايع در عمق فرو رود «الغيض ذهاب المايع في العمق» در اقرب الموارد آنرا يكى از معانى غيض شمرده است. | |||
راغب آنرا ناقص شدن و ناقص كردن گفته ديگران نيز چنان گفتهاند ولى چون در قرآن مجيد بمعنى فرو رفتن آب آمده قويا احتمال دارد كه معناى اصلى آن فرو رفتن است و نقصان معنى لازم آن ميباشد. كه فرو- رفتن از نقصان منفك نيست. و قيل يا أرض ابلعي ماءك و يا سماء أقلعي و غيض الماء و قضي الأمر ... هود: | |||
44. گفته شد: اى زمين آبت را بلع كن واى آسمان آبت را قطع كن و نباران، آب فرو رفت و كار تمام شد. | |||
آيه درباره طوفان نوح عليه السلام است و مراد آنست كه زمين آب را بلع كرد و بلع در صورت فرو رفتن همه آب است نه كم شدن آن على هذا غيض الماء فرو رفتن آبست نه كم شدنش و گرنه بيرون آمدن نوح عليه السلام از كشتى ميسر نميشد. | |||
الله يعلم ما تحمل كل أنثى و ما تغيض الأرحام و ما تزداد و كل شيء عنده بمقدار رعد: 8. اهل تفسير تغيض را ناقص كردن گرفته و درباره آيه تقريبا سه قول دارند، اول اينكه ارحام مدت حمل را از نه ماه كم يا زياد ميكنند دوم: ارحام مدت حمل را از شش ماه- اقل مدت حمل- كم يا از شش ماه زياد و به 9 ماه ميرساند: سوم: ارحام در مدت حمل خون حيض را كم ميكند كه غذاى طفل است و آنچه زياد ميكند خون نفاس و خونى است كه گاهى در مدت حمل ديده ميشود. | |||
بنظر نگارنده هيچ يك از اين اقوال درست نيست. فكر ميكنم مراد از ما تحمل كل أنثى حمل معمولى هر انثى باشد و مراد از ما تغيض الأرحام نطفههائى باشد كه ارحام آنها را فرو ميبرند و فاسد ميكنند و ما تزداد عبارت باشد از زايد شدن بر حمل معمولى مثلا بجاى يك فرزند دو فرزند يعنى: خدا داناست بآنچه ارحام حمل يا فاسد و يا زايد ميكنند. | |||
در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام باقر و صادق عليهما السلام نقل شده كه فرمودند ... ما تغيض الأرحام آنست كه بحمل و فرزند مبدل نشده و ما تزداد همان است كه از يك دختر يا پسر زايد شده است. | |||
اين آيه نظير اين دو آيه است ... يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء إناثا و يهب لمن يشاء الذكور. أو يزوجهم ذكرانا و إناثا و يجعل من يشاء عقيما ... شورى: 49 و 50. در اين دو آيه يهب لمن يشاء إناثا ... بجاى ما تحمل كل أنثى و ... عقيما بجاى تغيض الأرحام و يزوجهم ذكرانا و إناثا بجاى ما تزداد است. نيز در آيه فوق تغيض را فاسد كردن و مانند آب بلع شده، كردن گفته است. اين لفظ فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است.<ref>قاموس قرآن، ج5، ص: 140-138</ref> | |||
==ارجاعات== | ==ارجاعات== | ||
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] | [[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]] |