ودد (ریشه): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''ریشه «ودد»''' (WDD)؛ دوست داشتن. این ریشه 28 بار در قرآن آمده است. == معنای لغوی == ود: ودّ و مودّة بمعنى دوست داشتن است. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا- الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مريم: 96). == ساختهای صرفی در قرآن == و...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''ریشه «ودد»''' (WDD)؛ دوست داشتن. این ریشه 28 بار در قرآن آمده است. | '''ریشه «ودد»''' '''(WDD)'''؛ دوست داشتن. این ریشه 28 بار در قرآن آمده است. | ||
== معنای لغوی == | == معنای لغوی == |
نسخهٔ ۱۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۲
ریشه «ودد» (WDD)؛ دوست داشتن. این ریشه 28 بار در قرآن آمده است.
معنای لغوی
ود: ودّ و مودّة بمعنى دوست داشتن است. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا- الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مريم: 96).
ساختهای صرفی در قرآن
وَدَّ (فعل مجرد): 16 بار
وادَّ (فعل باب مفاعله): 1 بار
وَدود (صفت فعول): 2 بار
وُدّ (اسم): 1 بار
مَوَدَّة (مصدر): 8 بار
برای مشاهده تفصیلی آیات، نک: ودد (واژگان)
ریشهشناسی
زبان | واژه | آوانگاری | معنا | توضیحات | ارجاع | ||
فارسی | بینالمللی | فارسی | انگلیسی | ||||
آفروآسیایی باستان | wad | وَد | دوست داشتن، خواستن | love, want | Orel, 2496 | ||
سامی باستان | wad | وَد | دوست داشتن، خواستن | love, want | |||
عبری | ידד
יָדִיד |
یدد
یادید |
ydd
yādīd |
دوست داشتن
صفت (در شعر). محبوب، معشوق |
love
adj. (poet.) beloved |
Gesenius, 391 | |
اوگاریتی | yd (ii) | ید | عشق، محبت | love | DelOlmo, 954, 956; 526 | ||
ydd (i) | یدد | محبوب، دوست داشتنی؛ به عنوان اسم استفاده میشود. | adj. loved, used as a noun | ||||
mdd (i) | مدد | محبوب، دوست | beloved, friend | ||||
آرامی | יָדִיד | یادید | yādīd | [مورد اشاره]،
برگزیده، محبوب؛ نقطه انتخاب شده |
[pointed out],
chosen, beloved; chosen spot |
Jastrow, 564 | |
سریانی | ܝܕ
ܝܰܕܶܕ |
ید
یَدِّد |
yd
yadded |
دوست داشتن
باب تفعیل. دوست داشتن |
to love
PAEL. to love |
PayneSmith, 186 | |
پالمیری | wdˀ | ودء | ستودن | praise | Hoftijzer, 296 | ||
فنیقی | - | Krahmalkov, - | |||||
اکدی/آشوری | *wadūm | وَدوم | دانستن، شناسایی کردن، شناختن، منصوب کردن، اختصاص دادن، تخصیص دادن | to know, identify, recognize, appoint, assign, allocate | Black, 432 | ||
حبشی | wdd | ودد | قرار دادن، به هم پیوستن، درج کردن، بنیان گذاشتن، استقرار محکم | put into, join together,
insert, (T.M) lay a foundation, establish firmly |
بیشک مرتبط با ریشه ودد: «دوست داشتن» است که بهمعنای «موافقت، مناسب شدن» تطور یافته. | Leslau, 604 | |
ˀastawādada | استَوادَدَ | پیوستن، ملحق شدن
مناسب، موافقت کردن، مد کردن، تنظیم کردن، سازگار کردن، چیدمان هماهنگ |
join, join
suitably, make agree, fashion, adjust, adapt, put together, arrange harmoniously |
||||
سبائی | WDD | ودد | رضایت داشتن، موافقت کردن، توافق کردن | consent, agree, come to an agreement | Beeston, 155-156 | ||
mwd | مود | «دوستِ» حاکم (عنوان در متون باستانی) | 'friend' of ruler (title in archaic texts) | ||||
عربی | وَدَّ | دوست داشتن | مشکور، 974
Zammit, 429 |
منابع
ودد (واژگان)