پیشرفت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== ارجاعات == | == ارجاعات == | ||
[[رده:جامعه شناسی و قرآن]] | |||
[[رده:علوم سیاسی و قرآن]] | |||
[[رده:اقتصاد و قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۵۸
پیشرفت؛ به حرکت انسان به سمت جلو گفته می شود که انسان می تواند با طی کردن سختی ها و کنار زدن موانع مراتب مادی و معنوی را کسب نماید. در واقع، انسان برای کسب مراتب عالی، نیازمند رعایت بایسته ها و الزاماتی است تا مرتبه عالی از حوزه های اقتصادی، علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بدست بیاورد. در قرآن واژگانی همانند «صعد»، «درجه»، «رشد» و «رفع» حاکی از پیشرفت انسان است. پیشرفت در قرآن توام با ایمان و عمل صالح است و دعا کردن باعث تسریع در دستیابی بدان می شود.
پیشرفت در اصطلاح
پیشرفت به معنای حرکت به سمت جلو است که با تکامل و بالندگی همراه است. رسیدن به تکامل و صعود به مراتب بالاتر صرفا در امور مادی خلاصه نمی شود؛ بلکه دستیابی به رشد و حرکت به سمت جلو در همه ابعاد معنوی و حوزه های ایمانی و عقیدتی نیز مطرح است.[۱] همه سير و حركت ها، كمال محسوب مى شود، بلكه آن سير و تحركى كمال است كه انسان را به سعادت برساند. به سعادت رسیدن هر موجودى نیز متمایز است و به تناسب ظرفيت و سعه وجودى افراد بستگی دارد.[۲]
معناشناسی واژگان مرتبط با پیشرفت در قرآن
واژگان متعددی برای نشان دادن پیشرفت در قرآن تصریح شده است. یکی از آنها واژه «رشد» است که به معنای توان و نیرویی است که انسان یا جوامع می توانند به وسیله آن، گمراهی، راه بد، موانع و مشکلات را تشخیص دهند و از آنها دوری جوید. در واقع، شخص مؤمن به چنین رشد و پیشرفتی دست پیدا می¬کند؛ ولی شخص کافر خود را در مهلکه و خطر قرار می دهد.[۳]
در این صورت، قدرت تشخیص انسان زمانی بیشتر می شود که به ایمان، دوست داشتن و امید تمایل پیدا می کند و از کفر، عصیان و فسق بیزار[۴] می شود؛ چرا که افزایش دوستی و امید[۵] سبب رشد همه جانبه جسمی، روانی، اقتصادی برای انسان می شود.[۶] واژه دیگر، «صعد»[۷] است که به معنای بالا رفتن از سمت پایین به بالا و به شکل عمودی[۸] است که در قرآن دو محور گفتار پاک و عمل صالح انسان را به این نوع از پیشرفت می¬رساند. انسان این دو محور را تنها می تواند با کمک خداوند متعال کسب نماید. واژه دیگر «درجات» است که از دو معنا می توان پیشرفت را تحت این واژه مورد بررسی قرار داد. یکی از معناهای درجات به معنای تنوع در استعداد و برتری دادن[۹] برخی از افراد در استعداد و ظرفیت بهره برداری از دنیا[۱۰] است که با توجه به آن معیشت و زندگی افراد نیز براساس آن متغیر است. البته، منظور این است که برخی از افراد که استعداد پایین تری دارند، بی نصیب بمانند؛ بلکه نشان از این امر است که از یک سو، افراد با ظرفیت ها و استعدادهای پایین با ظرفیت های عالی در ارتباط باشند و پیشرفت را با زندگی اجتماعی و داشتن روابط با یکدیگر[۱۱] به دست بیاورند و از سوی دیگر، برای آزمایش افراد و شاخصه ای برای دادن پاداش و کیفر به افراد باشد.[۱۲]
نمونه ای از این برتری، همان برتری یک پیامبر نسبت به پیامبر دیگر[۱۳] است. علاوه بر این، درجات بر پیشرفت های سیاسی[۱۴] و علمی[۱۵] افراد به ویژه افراد شایسته، پیامبران(ع) و اولیای الهی اشاره دارد که توسط خداوند و با تلاش افراد به آنها إعطاء می شود. واژه دیگر «رفع» است که در چند بخش از آیات در حوزه های پیشرفت همانند کسب مقام عالی[۱۶]، شهرت نام و آوازه[۱۷] بیان شده است. البته، رمز پیشرفت و دستیابی انسان¬ها به همه این کمالات تحت قدرت و اراده حق تعالی[۱۸] است که در همه حوزه¬ها و ابعاد به انسان عنایت دارد. درواقع، این نور خدا[۱۹] است که تمامی پیشرفت را فراهم می کند.[۲۰]
عوامل پیشرفت در قرآن
پیشرفت در قرآن به ظرفیت های مادی و معنوی گفته می شود که افراد و جوامع قرآن برای دستیابی به سعادت از این ظرفیت¬ها برخوردار هستند و به وسیله آنها می¬توانند به زندگی مطلوب قرآنی دست یابند. در قرآن به این نوع ظرفیت ها و ابعاد پیشرفت در سطح فردی، اجتماعی و امت اسلامی اشاره شده است که نمونه ای از آن را می توان به برتری و پیشرفت بنی اسرائیل بر دیگر اقوام یا برتری[۲۱] و پیشرفت انسان ها بر سایر موجودات[۲۲] جویا شد. البته، برای شکوفا شدن این استعدادها و ظرفیت ها عوامل متعددی وجود دارد که در صورت عمل به آن می توان به پیشرفت دست یافت. یکی از این عوامل، پیروی از دستورات قرآنی[۲۳] است که سبب می شود انسان از هوای نفس خود پیروی نکند و به مدارج بالا راه یابد؛ از این رو، افرادی که قرآن را تکذیب می کنند،[۲۴] سرنوشتی جز پسرفت و عقب ماندگی برای آنها متصور نیست[۲۵][۲۶] و از کسب مراتب و درجات عالی محروم هستند.[۲۷] یکی دیگر از عوامل پیشرفت، دعا کردن همراه با ایمان و عمل صالح[۲۸] است؛ زیرا پیشرفت در امور تنها با آرزو و تمنا ایجاد نمیشود؛ بلکه انسان باید با ایمان حقیقی و عمل صالح[۲۹] به سمت جلو و پیشرفت برود. درواقع، دعای انسان زمانی به استجابت می رسد که همراه با استفاده از ایمان و کار و تلاش باشد.[۳۰] در این صورت، جامعه ای پیشرفته است که زندگی طیب و پاک در آن جریان دار و مردان و زنان آن رفتار شایسته و صالح از خود بروز می دهند.[۳۱] بنابراین، کسب تقوا، خودسازی و تزکیه نفس از الزامات است تا فضایل اخلاقی وعمل صالح شکل گیرد.[۳۲] یکی دیگر از عوامل پیشرفت، تأمین عدالت است. عدالت نیز جز در قرار گرفتن هر چیز در جای خود میسر نمی شود. قرار دادن هر چیز در جایگاه خود نیز به نوبه خود وظیفه افراد کاردان و اندیشمند همانند پیامبران(ع) و امامان (ع) [۳۳] و رهبران نیک اندیش و نیک کردار[۳۴] است.[۳۵]
ابعاد پیشرفت در قرآن
ابعاد پیشرفت در قرآن به ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و اقتصادی تقسیم می شود.[۳۶] بُعد سیاسی پیشرفت همان استقلال سیاسی[۳۷] است که همه ملت ها و امت ها باید به آن توجه داشته باشند تا پیشرفت¬های بعدی همانند پیشرفت در اقتصاد و فرهنگ نیز حاصل آید. عدم تسلط کافران بر مسلمانان نیز حکایت از استقلال سیاسی آنها دارد. این استقلال تنها با برقراری امنیت، اتحاد و همدلی مردم[۳۸] و نبود نزاع و اختلاف[۳۹]، نبود حاکمیت طاغوت[۴۰] و یا پیروی نکردن از حکومت های طاغوت[۴۱] بدست می آید.[۴۲]
البته، مفهوم استقلال سیاسی با مفهوم خودکفائی متمایز است؛ زیرا ممکن است که خودکفائی در جامعه مستقل نباشد؛ ولی جامعه با معاملات و بسط روابط می¬تواند کالای و خدمات مورد نیاز خود را تأمین کند. از این رو، استقلال سیاسی مطابق با انزواطلبی و نفی روابط اقتصادی نیست و جامعه مستقل باید بتواند روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را با در نظر گرفتن و حفظ منافع خود با سایر کشورها حفظ نماید.[۴۳] حتی بسیاری از پیشرفت های سیاسی[۴۴] و اقتدار انسان در حاکمیت در گرو عمل به دستورات خداوند و اجتناب از گناه، فحشا و خطا بدست می آید.[۴۵] یکی دیگر از پیشرفت ها، پیشرفت اقتصادی است که افراد پاک و با ایمان و شکر نعمتهای الهی از ویژگی¬های شهر پیشرفته[۴۶] در قرآن بیان شده است. چنین شهر و سرزمینی از لحاظ اقتصادی به وفور نعمت دست مییابد و رزق و روزی[۴۷] از هر مکانی بر آن نازل میشود.[۴۸] به عنوان نمونه، حضرت شعیب(ع) بعد از دعوت مردم به خداپرستی، آنها را دعوت به عدالت در امور مالی[۴۹] و تجارت کرد. درواقع، پیامبران (ع) علاوه بر وظیفه عقیدتی و اخلاقی، وظیفه اصلاح وضع نایسامان اقتصادی نیز داشته اند. نمونه دیگر، شغل خزانه داری[۵۰] حضرت یوسف(ع) است؛ زیرا حضرت یوسف(ع) بر این امر واقف بود که با شکوفایی اقتصادی می توان به پیشرفت دیگر حوزه ها کمک کرد.[۵۱] ابعاد دیگر پیشرفت، پیشرفت در امور اعتقادی و کسب معارف و کمالات است و این مهم زمانی بدست می آید که گناه و فسق و فجور به حداقل برسد و راه های امر به معروف و نهی از منکر بسته نشود و انسان درهای توبه را به سوی خود بگشاید.[۵۲]
یکی دیگر از ابعاد پیشرفت، پیشرفت علمی است. تمام آیاتی که در قرآن درباره کسب علم و دانش و مدح و تمجید دانشمندان و عالمان[۵۳] بیان شده است، همگی حاکی از پیشرفت علمی است؛ زیرا پیشرفت در همه عرصهها تنها در سایه علم و دانش امکان پذیر است[۵۴] و آگاهی و علم شرط اساس پیشرفت است.[۵۵]
منابع
رهنما، زين العابدين، (1354)، قرآن مجيد با ترجمه و جمع آورى تفسير (زين العابدين رهنما)، تهران: سازمان اوقاف.
طباطبايى، محمدحسين، (1374)، تفسير الميزان، ترجمه قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
طبرسی، فضل بن حسن، (1374)، تفسیر مجمع البیان، ترجمه و تحقیق هاشم رسولی، تهران: فراهانی.
عباس نژاد، محسن، قرآن، (1384)، روانشناسى و علوم تربيتى، مشهد: بنياد پژوهشهاى قرآنى حوزه و دانشگاه مشهد.
فراهیدی، خلیل بن احمد، (1410)، العین، قم: انتشارات هجرت.
ارجاعات
- ↑ . ملت ناامید پیشرفت نخواهد کرد
- ↑ .عباس نژاد، 1384، ص104.
- ↑ .طیرسی، 1374، ج13، ص52.
- ↑ . وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ «و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از كارها از [رأى و ميل] شما پيروى كند، قطعاً دچار زحمت مىشويد، ليكن خدا ايمان را براى شما دوستداشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان [كه چنيناند] رهيافتگانند» (حجرات/7)
- ↑ . سه اصل مهم در اسلام برای پیشرفت جامعه؛ . رشد در نگاه قرآن اوج گرایش به ایمان و کراهت از کفر است؛ ملت ناامید پیشرفت نخواهد کرد
- ↑ . وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً؛ و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به [سنّ] زناشويى برسند؛ پس اگر در ايشان رشد [فكرى] يافتيد، اموالشان را به آنان رد كنيد، و آن را [از بيم آنكه مبادا] بزرگ شوند، به اسراف و شتاب مخوريد. و آن كس كه توانگر است بايد [از گرفتنِ اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد؛ و هر كس تهيدست است بايد مطابق عرف [از آن] بخورد؛ پس هر گاه اموالشان را به آنان ردّ كرديد بر ايشان گواه بگيريد، خداوند حسابرسى را كافى است». (نساء/6)
- ↑ . مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ؛ «هر كس سربلندى مىخواهد، سربلندى يكسره از آنِ خداست. سخنان پاكيزه به سوى او بالا مىرود، و كار شايسته به آن رفعت مىبخشد. و كسانى كه با حيله و مكر كارهاى بد مىكنند، عذابى سخت خواهند داشت، و نيرنگشان خود تباه مىگردد». (فاطر/10)
- ↑ . فراهیدی، 1410، ج1، ص289.
- ↑ . انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَكْبَرُ تَفْضِيلًا؛ «ببين چگونه بعضى از آنان را بر بعضى ديگر برترى دادهايم، و قطعاً درجات آخرت و برترى آن بزرگتر و بيشتر است». (أسراء/21)
- ↑ . نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي-الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ؛ «آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟ ما [وسايل] معاشِ آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم، و برخى از آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضى [ديگر] قرار دادهايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را در خدمت گيرند، و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند بهتر است» (زخرف/ 32)
- ↑ .طباطبایی، 1374، ج18، ص147.
- ↑ . وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْق َبَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ؛ «و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده است، بيازمايد. آرى، پروردگار تو زود كيفر است، و [هم] او بس آمرزنده مهربان است». (أنعام/165)
- ↑ . تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ؛ «برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد؛ و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم، و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم؛ و اگر خدا مىخواست، كسانى كه پس از آنان بودند، بعد از آن [همه] دلايل روشن كه برايشان آمد، به كشتار يكديگر نمىپرداختند، ولى با هم اختلاف كردند؛ پس، بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند؛ و اگر خدا مىخواست با يكديگر جنگ نمىكردند، ولى خداوند آنچه را مىخواهد انجام مىدهد». (بقره/253) وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ؛ «و اسماعيل و يسع و يونس و لوط، كه جملگى را بر جهانيان برترى داديم». (أنعام/86)
- ↑ . وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ؛ «و آن حجّت ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم. درجات هر كس را كه بخواهيم فرا مىبريم، زيرا پروردگار تو حكيم داناست». (أنعام/83) فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ؛ «پس، [يوسف] به [بازرسى] بارهاى آنان، پيش از بار برادرش، پرداخت. آن گاه آن را از بار برادرش [بنيامين] در آورد. اين گونه به يوسف شيوه آموختيم. [چرا كه] او در آيين پادشاه نمىتوانست برادرش را بازداشت كند، مگر اينكه خدا بخواهد [و چنين راهى بدو بنمايد]. درجات كسانى را كه بخواهيم بالا مىبريم و فوق هر صاحب دانشى دانشورى است». (یوسف/76)
- ↑ . يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَ إِذا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِير؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون به شما گفته شود: «در مجالس جاى باز كنيد»، پس جاى باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند، و چون گفته شود: «برخيزيد»، پس برخيزيد. تا خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مىكنيد آگاه است». (مجادله/11).
- ↑ . وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا؛ «و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم». (مریم/57).
- ↑ . وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ؛ «و نامت را براى تو بُلند گردانيديم». (الشرح/4).
- ↑ . بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً؛ «بلكه خدا او را به سوى خود بالا بُرد، و خدا توانا و حكيم است». (نساء/158)
- ↑ . اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ «خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزديك است كه روغنش- هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مىكند، و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست». (نور/35)
- ↑ . رهنما، 1354، ج3، ص49.
- ↑ . وَ لَقَدْ آتَيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِينَ؛ «و به يقين، فرزندان اسرائيل را كتاب [تورات] و حكم و پيامبرى داديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر مردم روزگار برترى داديم». (جاثیه/16)
- ↑ . وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا؛ «و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم». (أسراء/70)
- ↑ . قرآن مسیر زندگی جوان را بهسمت پیشرفت و کمال مدیریت میکند.
- ↑ . سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَ إِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلِينَ؛ به زودى كسانى را كه در زمين، بناحق تكبّر مىورزند، از آياتم رويگردان سازم [به طورى كه] اگر هر نشانهاى را [از قدرت من] بنگرند، بدان ايمان نياورند، و اگر راه صواب را ببينند آن را برنگزينند، و اگر راه گمراهى را ببينند آن را راه خود قرار دهند. اين بدان سبب است كه آنان آيات ما را دروغ انگاشتند و غفلت ورزيدند. (أعراف/146)
- ↑ . پیشرفت جامعه در گرو بهرهمندی از راهنماییهای قرآن است
- ↑ . هیچ منبعی کامل و جامعتر از قرآن کریم برای پیشرفت انسان در دنیا وجود ندارد
- ↑ . وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ و اگر مىخواستيم، قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مىبرديم، امّا او به زمين [دنيا] گراييد و از هواى نَفْس خود پيروى كرد. از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حملهور شوى زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآوَرَد. اين، مَثَل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند. پس، اين داستان را [براى آنان] حكايت كن، شايد كه آنان بينديشند. (أعراف/176)
- ↑ . وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ؛ «و هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را- به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند». (بقره/186)
- ↑ . مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی فَلَنُحیِینَهُ حَیاتاً طَیّبَهً؛ «هر كس- از مرد يا زن- كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً، او را با زندگى پاكيزهاى، حياتِ [حقيقى] بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهيم داد» (نحل/97).
- ↑ . پیشرفت با آرزو و خیال ایجاد نمیشود/ اراده و عقل؛ رمز پیشرفت
- ↑ . پیشرفت به معنای سعادت دنیا و آخرت است ؛ سه اصل مهم در اسلام برای پیشرفت جامعه
- ↑ . توسعه و پیشرفت از منظر قرآن.
- ↑ . لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ «به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند، و آهن را كه در آن براى مردم خطرى سخت و سودهايى است، پديد آورديم، تا خدا معلوم بدارد چه كسى در نهان، او و پيامبرانش را يارى مىكند. آرى، خدا نيرومند شكست ناپذير است». (حدید/25)
- ↑ . يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ؛ «اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم؛ پس ميان مردم به حقّ داورى كن، و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به دركند. در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مىروند، به [سزاى] آنكه روز حساب را فراموش كردهاند عذابى سخت خواهند داشت». (ص/26)
- ↑ . مولفههای پیشرفت در منطق قرآن کریم
- ↑ . تشريح عوامل پيشرفت و انحطاط امت از نگاه قرآن
- ↑ . لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا؛ «و خداوند هرگز بر [زيانِ] مؤمنان، براى كافران راه [تسلّطى] قرار نداده است». (نساء/141)
- ↑ . وحدت زمینهساز پیشرفت است / محور وحدت از منظر قرآن
- ↑ . وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ؛ «و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است» (أنفال/46).
- ↑ . توجه به مصاديق پيشرفت و تطبيق آنها با الگوهای قرآنی يك ضرورت است.
- ↑ . لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لَا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ «در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است. پس، هر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، به يقين، به دستاويزى استوار، كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است. و خداوند شنواىِ داناست». (بقره/256).
- ↑ . أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ یُرِيدُونَ أَن یَتَحَاكَمُواْ إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُواْ أَن یَكْفُرُواْ بِهِ وَیُرِيدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلًا بَعِيدًا؛ «آيا نديدهاى كسانى را كه مىپندارند به آنچه به سوى تو نازل شده و [به] آنچه پيش از تو نازل گرديده، ايمان آوردهاند [با اين همه] مىخواهند داورىِ ميان خود را به سوى طاغوت ببرند، با آنكه قطعاً فرمان يافتهاند كه بدان كفر ورزند، و [لى] شيطان مىخواهد آنان را به گمراهىِ دورى دراندازد». (نساء/60).
- ↑ . مولفههای پیشرفت در منطق قرآن کریم.
- ↑ . سه اصل مهم در اسلام برای پیشرفت جامعه.
- ↑ . أَلَمْ یَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَیْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ؛ «آيا نديدهاند كه پيش از آنان چه بسيار امتها را هلاك كرديم [امتهایى كه] در زمين به آنان امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكردهايم و [بارانهاى] آسمان را پى در پى بر آنان فرو فرستاديم و رودبارها از زير [شهرهاى] آنان روان ساختيم. پس، ايشان را به [سزاى] گناهانشان هلاك كرديم و پس از آنان نسلهاى ديگرى پديد آورديم» (آنعام/6).
- ↑ . مولفههای پیشرفت در منطق قرآن کریم
- ↑ . وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُون؛ «و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مىرسيد، پس [ساكنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مىدادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانيد» (نحل/ ۱۱۲).
- ↑ . مؤلفههای پیشرفت در منطق قرآن کریم
- ↑ . وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ؛ «و اى قوم من پيمانه و ترازو را به داد تمام دهيد و حقوق مردم را كم مدهيد و در زمين به فساد سر برمداريد» (هود/85).
- ↑ . قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ؛ «[يوسف] گفت مرا بر خزانههاى اين سرزمين بگمار كه من نگهبانى دانا هستم».(یوسف/55)
- ↑ . اقتصاد؛ بنیادیترین عامل پیشرفت/ ۴۵۰ آیه قرآن در رابطه با اقتصاد است.
- ↑ . نقش پایبندی به پیمان الهی در پیشرفت از منظر قرآن کریم.
- ↑ . وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ؛ «و در حقيقت، پيش از آن، به ابراهيم رشد [فكرى] اش را داديم و ما به [شايستگى] او دانا بوديم». (أنبیاء/51) قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً؛ «موسى به او گفت: «آيا تو را- به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شدهاى به من ياد دهى- پيروى كنم؟» (کهف/66)
- ↑ . فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً؛ «پس بلندمرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق، و در [خواندن] قرآن، پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد، شتاب مكن، و بگو: «پروردگارا، بر دانشم بيفزاى.» (طه/114)
- ↑ توسعه و پیشرفت از منظر قرآن.