جوب (ریشه): تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''ریشه «جوب»''' (GWB)؛ این ریشه در قرآن در دو معنای بریدن (صخره) (فعل ثلاثی مجرد) و پاسخ دادن به پرسش یا خواسته (سایر کاربردها) به کار رفته است. == معنای لغوی == لغویان عرب تلاش کرده اند بین دو معنای بریدن و جواب دادن ارتباطی بیابند: جوب: بريدن. اقرب الم...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۱

ریشه «جوب» (GWB)؛ این ریشه در قرآن در دو معنای بریدن (صخره) (فعل ثلاثی مجرد) و پاسخ دادن به پرسش یا خواسته (سایر کاربردها) به کار رفته است.

معنای لغوی

لغویان عرب تلاش کرده اند بین دو معنای بریدن و جواب دادن ارتباطی بیابند:

جوب: بريدن. اقرب الموارد گويد: «جَابَ‏ الثَّوْبَ‏ جَوْباً: قَطَعَهُ» «وَ ثَمُودَ الَّذِينَ‏ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ» (فجر: 9) و قوم ثمود كه سنگها را در درّه بريدند. و خانه‏ها ساختند.

جواب را از آنجهت جواب گويند كه سخن گوينده با آن قطع و تمام ميشود (اقرب الموارد) بعقيده راغب علّت اين تسميه آنست كه جواب، فضا و فاصله را بريده، از دهان گوينده بسمع شنونده ميرسد. و چون اين سخن شامل سئوال و جواب هر دو است لذا در ذيل آن گفته: لكن مختص بردّ كلام است نه كلام اوّلى (قاموس قرآن، ج‏2، ص86).

ساخت‌های صرفی در قرآن

معنای بریدن:

جابَ (فعل ثلاثی مجرد): یک بار

معنای پاسخ دادن:

اَجابَ (فعل باب افعال): 8 بار

مُجیب (اسم فاعل باب افعال): 2 بار

اِستَجابَ (فعل باب استفعال): 28 بار

جَواب (اسم، مصدر): 4 بار

ریشه‌شناسی

جابَ (1): بریدن و شکافتن

زبان واژه آوانگاری معنا ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان Gub

wVgab

جب

وجب

حفره، چاه

بریدن و شکافتن

hole, well

cut, pierce

Orel, 219 (No. 970); 532 (No. 2555)
سامی باستان Gubb

gub

جبب

جب

چاه، خندق

بریدن و شکافتن

well, moat

cut, pierce

عبری גב

גבב

גוב

جب

جبب

جوب

گودال، لانه شیرها

منحنی شدن، محدب شدن، برآمدگی

کَندن (گودال)

pit, den of lions

be curved, convex, elevated

dig

Gesenius, 1085, 146, 155
اوگاریتی GB جب (محل) نصب یک بُت a cult installation DelOlmo, 291
آرامی גב

גבב

جب

جبب

محدب، قوس دار، هلالی، کمانی

طاق زدن، غار کندن، به شکل منحنی درآوردن

Convex, arched

To Arch, cave, curve

Jastrow, 203
سریانی ܓܘܒ جوب چاه، آب انبار، گودال، لانه

تیر ، تخته.

a well, cistern, pit, den a beam, joist, plank. PayneSmith,62
مندایی guba جب گودال، آب انبار، استخر ditch, pit, water-runnel, cistern, pool Macuch, 82
فنیقی نیست
اکدی/آشوری gubbu جبب آب انبار Cistern; water cistern Black, 95

Leslau, 176

حبشی Gebb

gayb

جبب

جیب

گودال، غار، پرتگاه، سوراخ، لانه

فنجان، جام، پارچ

pit, ditch, cavern,

abyss, cave, lair, hole, den

cup, goblet, pitcher

Leslau, 176, 208
سبائی نیست
عربی جوب بریدن مشکور، 157

Zammit, 129

جاب (2): جواب و پاسخ

زبان واژه آوانگاری معنا ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان gVwVb/gVyVb جوب/ جیب صدا زدن، پاسخ دادن call, answer Orel, 225 (No.998)
سامی باستان Gub جب پاسخ دادن answer
عبری نیست Gesenius, -
اوگاریتی نیست DelOlmo, n
آرامی גוב/ גיב جوب/ جیب پاسخ دادن to reply Jastrow, 234
سریانی ܓܘܒ جوب پاسخ دادن to answer PayneSmith, 62
مندایی نیست Macuch, -
فنیقی نیست Krahmalkov, -
اکدی/آشوری نیست Black, -
حبشی نیست Leslau, -
سبائی نیست Beeston, -
عربی جوب پاسخ دادن مشکور، 157

Zammit, 129

منابع

جوب (مشتقات)

منابع ریشه شناسی