اذن (ریشه): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''ریشه «'''اذن'''»''' (ˀD̠N)؛ از این ریشه، سه طیف معنایی وجود دارد: «اُذُن» بهمعنای گوش است. «اِذن» و مشتقات آن، به معنای اجازه و اطاعت است. «أذان»، «أذّنَ» و دیگر مشتقات آن هم بهمعنای اعلام کردن است. == معنای لغوی == اُذُن: گوش. جمع آن آذان است. «أذن...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۴
ریشه «اذن» (ˀD̠N)؛ از این ریشه، سه طیف معنایی وجود دارد: «اُذُن» بهمعنای گوش است. «اِذن» و مشتقات آن، به معنای اجازه و اطاعت است. «أذان»، «أذّنَ» و دیگر مشتقات آن هم بهمعنای اعلام کردن است.
معنای لغوی
اُذُن: گوش. جمع آن آذان است. «أذنَ ب»: بمعنى علم استعمال شده در صورتيكه متعدى با باء باشد. مثل «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (بقره: 279) يعنى: يقين كنيد بهجنگ با خدا و رسول. إِذْن: در قرآن مجيد بمعنى اجازه، اراده، اعلام و اطاعت است (ج1، ص54-56).
ساختهای صرفی در قرآن
اذن (1): گوش
اُذُن (جمع: آذان): 18 بار
اذن (2): بهگوش رساندن (اعلام کردن)
أذان (اسم): 1 بار
أذَّنَ (باب افعال): 3 بار
مُؤذِّن (اسم فاعل): 2 بار
تَأذَّنَ (باب تفعّل): 2 بار
اذن (3): اجازه دادن
إذن (اسم): 39 بار
أذِنَ (فعل مجرد): 23 بار
آذَنَ (باب مفاعله): 3 بار
استأذَنَ (باب استفعال): 12 بار
ریشهشناسی
زبان | واژه | آوانگاری | معنا | توضیحات | ارجاع | ||
فارسی | بینالمللی | فارسی | انگلیسی | ||||
آفروآسیایی باستان | |||||||
سامی باستان | |||||||
عبری | אֹזֶן | اُذِن | ˀozen | گوش | ear | Gesenius, 23-24 | |
אָזַן | آذَن | ˀāzan | گوش دادن، گوش فرا دادن | give ear, listen, hear | |||
اوگاریتی | idn | اِدن | اجازه دادن، قدرتهای کامل | authorization, full powers | رابطه با «اِذن» عربی | DelOlmo, 19-20 | |
udn | اُدن | گوش | ear | ||||
آرامی | אוּדְנָא | اودنا | ˀudnā | گوش | ear | Jastrow, 22 | |
سریانی | ܐܕܢܐ | اِدنا | ˀednā | گوش، آبشش ماهی، هرچه که بهعنوان دستگیره استفاده شود، دماغه، خلیج | the ear, a fish's gills, anything which stands
out, as a handle, a promontory, a bay of the sea |
PayneSmith, 4 | |
اکدی/آشوری | uznu(m) | اُزنو(م) | گوش، حکمت، فهم؛
آگاهی، توجه؛ دسته، گوشک |
ear, wisdom, understanding; awareness, attention; handle, lug (of objects) | Black, 431 | ||
حبشی | ˀezn | اِذن | گوش | ear | Leslau, 52 | ||
سبائی | ˀD̠N | اذن | معاف کردن، اجازه دادن (بهکسی برای رفتن)؛ گوش، شنیدن؛ استعداد، اطاعت، رضایت، قدرت، مرجعیت و اقتدار | dismiss, allow sb to depart;
ear, hearing; faculties; obedience; goodwill; power, strength, authority |
Beeston, 2 | ||
عربی | اُذُن
أذِنَ |
گوش | مشکور، ج1، ص11
Zammit, 71 |