وفاق اجتماعی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''وفاق اجتماعی؛''' همگرايی، همبستگی، انسجام و وحدت ملی. وفاق و انسجام، پایه و اساس زندگی اجتماعی است و یکی از نیازهای بنیادین جوامع انسانی محسوب میشود. عوامل مهمی همچون اهداف مشترک، مشارکت اجتماعی، دین و مراسمات مذهبی و دوری کارگزاران از مف...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۱ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۱
وفاق اجتماعی؛ همگرايی، همبستگی، انسجام و وحدت ملی. وفاق و انسجام، پایه و اساس زندگی اجتماعی است و یکی از نیازهای بنیادین جوامع انسانی محسوب میشود. عوامل مهمی همچون اهداف مشترک، مشارکت اجتماعی، دین و مراسمات مذهبی و دوری کارگزاران از مفاسد، در تحقق و تقویت وفاق اجتماعی تاثیرگذار هستند. همچنین حاکمیتِ دین، وجود رهبر در حکومت دینی و تحملّ شنیدن آراء گوناگون از جمله مهمترین لازمههای تحقق وفاق اجتماعی به شمار میروند. از جمله پیامدهای مهم وفاق اجتماعی میتوان به مواردی همچون تقویت معنویت و اخلاق، حفظ استقلال و عزت و برقراری نظم اشاره کرد.
تعریف وفاق اجتماعی
توافق عمومی بر موضعی خاص یا نتیجهای معین یا مجموعهای از ارزشها و هنجارهای اجتماعی که عموماً به تحرکات گروهی یا حزبی یا به اشتراک نظری گسترده در سطح افکار عمومی اشاره دارد.[۱] وفاق اجتماعی زیر مجموعه مفهوم هم بستگی اجتماعی یا هم بستگی ملی است. هم بستگی ملی در مجموع، به معنای وحدت و اشتراک در ارزش ها، افکار، احساسات و رفتارهاست، زیرا زمانی میتوان به یک وفاق اجتماعی رسید که در باورها، ارزشها و هنجارهای جامعه توافق پیش آید.[۲]
پیشینه وفاق اجتماعی
اگر به حیات بشری در طول تاریخ توجه شود، انسانها همواره بر مشترکات فطری خود گرد هم آمده و بر آنها توافق نظر داشتهاند. برخی ملتها وفاق اجتماعی خود را بر محور ملیت، وحدت زبانی، نژادی و جغرافیایی و... قرار میدهند و درصدد ایجاد وفاق و همبستگی ملی پایدارند. اما از آنجا که دین، محور نظام فرهنگی است و آموزههای دینی بخش محوری و برجسته فرهنگ را تشکیل میدهند، به اعتقاد اغلب اندیشمندان بزرگ اجتماعی، میتواند محور اساسی هم بستگی اجتماعی باشد.[۳]
ضرورت وفاق اجتماعی
وفاق و انسجام، پایه و اساس زندگی اجتماعی است و یکی از نیازهای بنیادین جوامع انسانی است.[۴]
عوامل تحقق وفاق اجتماعی
عامل اصلی و تعيينكننده در سربلندی و عزت يك ملت، ميزان همبستگی اجتماعی بين آحاد آن است؛ لذا شناخت عوامل اصلی تقويت وفاق اجتماعی اهميت ويژهای دارد.[۵]
برخی از این عوامل تاثیرگذار در تحقق و تقویت وفاق اجتماعی عبارتند از:
- مشارکت اجتماعی: مشارکت اجتماعی افراد و گروههای مختلف اجتماعی در تمام عرصههایی که با سرنوشت آنها گره خورده، گامی اساسی در تحقق وفاق اجتماعی است.[۶]
- اهداف مشترک: هر مقدار، گروههای اجتماعی از همگونی در اهداف و جهتگیریها و دغدغههای مهم اعتقادی و اجتماعی برخوردار باشند، زمینه ایجاد وفاق و همبستگی همگانی فراهمتر خواهد شد.[۷]اتحاد بر مبنای امور مرتبط با سرشت انسانها: شهيد مطهری معتقد است آنچه موجب وفاق اجتماعی يك ملت میشود، عوامل دست دومی همانند زبان مشترك يا نژاد مشترك يا اقليم مشترك نيست؛ بلكه آنچه در وهلۀ اول افراد را به هم متصل میكند درد مشترك و آرمانهای مشترك است. حال اين درد و آرمانهای مشترك، بر اساس باورها و آموزشها، یا گاهی در عواملی مانند نژاد، زبان يا اقليم مشترك تجلی میيابند و گاهی در چيزهای ديگر همانند مذهب.[۸]
- دوری کارگزاران از مفاسد: رواج روحیه ساده زیستی، همگام بودن با مردم، پرهیز از اشرافیگری و در خدمت مردم بودن و در یک کلام دوری کارگزاران از مفاسد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، از عواملی هستند که در ایجاد و استحکام وفاق و مشارکت عمومی و نیز در تداوم آن بسیار مفید و کارسازند.
- اتحاد نخبگان: همراهی، همدلی و اتحاد نخبگان و اندیشهورزان عاملی یاریرسان در دستیابی به وفاق اجتماعی است.[۹]
- عدالت: عدالت مطلوب اصلیترین عامل سامانیابی زندگی اجتماعی بشر است. این عدالت به هر میزان که عملی شود، از مصادیق و کمیت تبعیضهای اجتماعی، قضایی و فرهنگی کاسته و زمینه همدلی، وحدت و همگرایی آحاد مردم جامعه را فراهم خواهد کرد.
- دین و مراسمات مذهبی: از نگاه جامعهشناسان یکی از کارکردهای اصلی دین ایجاد همبستگی و وفاق اجتماعی است. اجرای مراسم مذهبی و بعد مناسکی دین[۱۰] همچنین آموزشهاي دین در مورد انجام امور خير، صدقات، تعاون و همكاری اقشار مختلف جامعه، نقش مهمی در تقویت همبستگی و وفاق اجتماعی ایفا میکند.[۱۱]
- عملکرد رسانهها: رسانهها با تبیین ابعاد انحرافات، وفاق و همبستگی اجتماعی را بیشتر خواهند کرد.[۱۲]
لوازم تحقق وفاق اجتماعی
از جمله مهمترین لازمههای تحقق و ایجاد وفاق اجتماعی میتوان موارد ذیل را برشمارد: حاکمیتِ دین: دین، حقیقیترین و ماندگارترین امری است که میتواند مردمان را به یک «وفاق جمعی درونی» برساند و این وفاق جمعی درونی، لازمه وفاق اجتماعی بر شاخصههای بیرونی است.[۱۳]
- وجود رهبر در حکومت دینی: رهبری یکی از محورهای مهم همبستگی و وفاق اجتماعی در حکومت دینی است. رهبر جامعه با انجام وظایف خویش در ایجاد هم بستگی و وفاق ملی می کوشد؛ از این رو پیروی از رهبر دینی با توجه به نقشهای او، از لوازم جدایی ناپذیر ایجاد هم بستگی میان مردم با یکدیگر و مسئولان خواهد بود.[۱۴]
- تحملّ شنیدن آراء گوناگون: در مسئله وحدت نباید به دنبال این بود که در نظرها و افکار همانندسازی ایجاد شود. لازمۀ وحدت و وفاق اجتماعی تحمل آرا و شنیدن نظرات گوناگون و برخورد مسالمتآمیز با سایر فرق و حتی ادیان است.[۱۵]
پیامدهای وفاق اجتماعی
از جمله مهمترین پیامدهای وفاق اجتماعی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تقویت معنویت و اخلاق: در سایه مشارکت مردم در اجرای احکامی چون امر به معروف و نهی از منکر، زمینه ناهنجاریها از بین رفته، بستر تحقق ارزشهای اخلاقی و معنوی آماده خواهد شد.[۱۶]
- حفظ استقلال و عزت: در پرتو هم بستگی ملی و مشارکت مردم با یکدیگر، استقلال همه جانبه فراهم شده، تمام عوامل عزت بخش که مایه سربلندی مردم در جامعه اند، تحقق خواهند یافت.[۱۷]
- اجرای امر به معروف و نهی از منکر: اگر مردم جامعهای با یکدیگر وفاق و سازگاری داشته باشند و تضاد و دشمنی را کنار بگذارند، میتوانند به بهترین وجه امر به معروف و نهی از منکر را در میان خود پیاده کنند و متقابلاً اگر امر به معروف و نهی از منکر به شیوههای درست انجام شود، به وحدت بیشتر جامعه کمک میکند.[۱۸]
- برقراری نظم: وفاق اجتماعی، در واقع براى برقرارى نظم بر اساس قرارداد اجتماعى و قوانين وضع شده میکوشد.[۱۹]
وفاق اجتماعی از دیدگاه قرآن
اسلام بنيان تعاليم خود را بر اجتماع نهاده است و وفاق مورد نظر آن، ريشه در جان و فطرت بشر دارد، كه اين مطلب در نگاه قرآن، در مواردی كه مردم را به دوستى، برادرى، يكرنگى و شراكت در زندگى يكديگر تشويق مىكند، ديده میشود .وفاق در قرآن از پيمان اخوت ميان دو نفر و شريك شدن آنان در تمام امور زندگى تا وفاق ميان امت اسلام را در بر میگيرد و بر ضرورت آن بر مبناى ايمان به خدا، در قالب تمسك جمعى به حبل الهى و دوری از تفرقه و نفاق اجتماعى برای بركنار ماندن از پرتگاه آتش، تأكيد شده است.[۲۰] آیۀ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ...؛ به حقیقت مؤمنان همه برادر یکدیگرند، پس همیشه بین برادران ایمانی خود صلح دهید» از جمله مهمترین آیاتی است که بیانگر وفاق اجتماعی است.[۲۱]
وفاق يك نياز ضروری برای جامعه بشری است و بسياری از كمالات و ارزشها كه در جامعه و زندگی جمعی به دست میآيد، بدون وفاق و اتحاد معنا ندارد و بر همين اساس از قرآن استفاده میشود كه اتحاد و توافق جمعی يك واجب و ضرورت است و بدون آن بشر به نتيجه مطلوب و سعادت حقيقی نخواهد رسيد.[۲۲]
قاعده كلی قرآن كريم در تلاش برای دستیابی وفاق اجتماعی، پيروی از راه حق است. از نظر قرآن كريم بنياد وفاق اجتماعى بايد بر توحيد و عبودت پروردگار جهانيان استوار باشد و هر پيشنهاد ديگری از منظر قرآن، مصداق تعدد راههاست و به تفرقه مىانجامد.[۲۳] بنابراين براساس ديدگاه قرآنی، بنياد وفاق اجتماعى بايستی بر توحيد و عبودت پروردگار جهانيان باشد و هر پيشنهاد ديگری، از منظر قرآن مصداق تعدد راههاست و به تفرقه مىانجامد.[۲۴]
منابع
ایکنا
دانشنامه حوزه
ارجاعات
- ↑ فرهنگستان زبان و ادب
- ↑ . دانشنامۀ حوزه؛ وفاق اجتماعی
- ↑ . دشمنان برای ایجاد تفرقه در ایران متحد شدهاند
- ↑ .کارکرد اجتماعی اعتقاد به مهدویت در حوزه تقویت انسجام ملی
- ↑ . مذهب، عامل اصلی وفاق اجتماعی يك ملت است
- ↑ . دانشنامۀ حوزه؛ خرده فرهنگ ها و وفاق اجتماعی
- ↑ دانشنامۀ حوزه؛ وفاق اجتماعی
- ↑ . مذهب، عامل اصلی وفاق اجتماعی يك ملت است
- ↑ . شکاف عمیق اجتماعی، آسیب نحیف بودن فضاهای عمومی
- ↑ . کارکرد اجتماعی اعتقاد به مهدویت در حوزه تقویت انسجام ملی
- ↑ . آموزههای دینی نقش مهمی در پویایی جوامع دارد
- ↑ . رسانهها با تبیین ابعاد انحرافات، همبستگی اجتماعی را بیشتر کنند
- ↑ . آوینی وفاق اجتماعی را در ولایت میدانست
- ↑ . دانشنامۀ حوزه؛ وفاق اجتماعی
- ↑ . وحدت به معنای تحمل آرا و شنیدن نظرات مختلف است
- ↑ . دانشنامۀ حوزه؛ وفاق اجتماعی
- ↑ . دانشنامۀ حوزه؛ وفاق اجتماعی
- ↑ . قرآن خواهان سازگاری و وفاق اجتماعی است
- ↑ . بررسی وفاق و اتحاد در انديشه سيد قطب، علامه طباطبايی، علامه فضلالله و ابن عاشور
- ↑ . بررسی وفاق و اتحاد در انديشه سيد قطب، علامه طباطبايی، علامه فضلالله و ابن عاشور
- ↑ . قرآن خواهان سازگاری و وفاق اجتماعی است
- ↑ .توحيد و عبوديت پروردگار؛ بنياد نظريه قرآن در باب وفاق اجتماعی
- ↑ . توحيد و عبوديت پروردگار؛ بنياد نظريه قرآن در باب وفاق اجتماعی
- ↑ . بررسی وفاق و اتحاد در انديشه سيد قطب، علامه طباطبايی، علامه فضلالله و ابن عاشور