سوره ضحی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:سوره ضحی.jpg|جایگزین=سوره ضحی|بندانگشتی|سوره ضحی]] | |||
'''سوره ضحی'''؛ نود و سومین سوره قرآن کریم، سورهای مکی و دارای 11 آیه. این سوره بهدلیل قسم خوردن به «ضحی» در آیه ابتداییاش، به سوره ضحی نامگذاری شده است. | '''سوره ضحی'''؛ نود و سومین سوره قرآن کریم، سورهای مکی و دارای 11 آیه. این سوره بهدلیل قسم خوردن به «ضحی» در آیه ابتداییاش، به سوره ضحی نامگذاری شده است. | ||
نسخهٔ ۲۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۱
سوره ضحی؛ نود و سومین سوره قرآن کریم، سورهای مکی و دارای 11 آیه. این سوره بهدلیل قسم خوردن به «ضحی» در آیه ابتداییاش، به سوره ضحی نامگذاری شده است.
معرفی سوره
سوره ضحی در مصحف قرآنی، سوره نود و سوم است و ترتیب نزول آن بر پیغمبر خدا (ص)، سوره ۱۱ ام بوده است. این سوره مکی است و از ۴۲ کلمه ترکیب میشود که ۱۸۷ حرف دارد. سوره دارای 11 آیه است. این سوره را ضُحی یا والضحی نامیدهاند. «ضحی» به معنای روز و روشنایی است. سبب این نامگذاری این است که خداوند در آغاز سوره به ضحی قسم یاد میکند.
از نظر فقهی، سوره ضحی و انشراح یکی هستند هر کس بخواهد در نماز پس سوره حمد سوره ضحی را بخواند، باید پس از آن حتما سوره انشراح را نیز بخواند[۱][۲].
شأن نزول سوره
شأن نزول سوره ضحی و نیز انشراح، این است که وحی به صورت پیدرپی بر پیامبر(ص) نازل میشد، اما یکبار چهل روز وحیای به پیامبر(ص) نمیرسد و هیچ سورهای نازل نمیشود؛ لذا پیامبر(ص) مضطرب میشود، چون تنها حامی ایشان خداوند و وحی بود و بدین وسیله قدرتمندی خود را به رخ دیگران میکشید. اینجا وحی مدتی قطع میشود و پیامبر(ص) مضطرب. انقطاع وحی به مدت چهل روز این نکته را دارد که گرچه پیامبر(ص) دچار رنج و ناراحتی میشود، اما انقطاع وحی میخواست این نکته را بگوید که وحی از جانب خدا است و به مردم نیز این تأکید را داشته باشد. پس از مدتی که وحی نازل نشد، خداوند این سوره را نازل میکند و این سوره نیز با سوگند آغاز میشود[۳].
تفسیر سوره
وَالضُّحَى ﴿۱﴾
ضحی، زمان پیش از ظهر است که آفتاب کاملاً بالا آمده و ساعت خیلی شفاف و روشنی در روز است. علت اینکه خداوند متعال به پیش از ظهر قسم میخورد آن است که پیش از ظهر اوج روز و شفافترین و روشنترین ساعت روز است. خداوند به پیغمبر(ص) میفرماید دین تو اوج میگیرد و دین خدا شفاف میشود و نورانیت آن همه جا را فرا میگیرد و این بشارتی برای پیغمبر(ص) و مسلمانان و تهدیدی برای کفار است.
وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾
سوگند به شب آن هنگام که گسترش یابد و مردم آرامش یابند. خداوند شب را برای آسایش و آرامش، استراحت و نماز اول خواندن صبح قرار داده است و شب برای فعالیت نیست؛ یعنی پیغمبر و مسلمانان، به شب نگاه کنید! چگونه تاریکی خود را میگستراند و مردم دست از کار میکشند و به آرامش میرسند. همینگونه اسلام گسترش یافته و مردم در سایه اسلام آسایش پیدا میکنند.
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾
دلیل نزول این آیه، این است که در سه سال نخست نزول وحی سورهها با فاصله بر پیغمبر(ص) نازل میشدند و ایشان بیتاب نزول سوره و سخن گفتن با خداوند بود. این موضوع باعث شد که کفار طعنه زنند که خدا با پیغمبرش قهر کرده است. بنابراین این آیه نازل شد که خداوند تو را رها نکرده است. اگر نزول سوره فاصله یافته به خاطر درک درست مردم از سوره قبلی است.
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولَى ﴿۴﴾
در این آیه خداوند میفرماید ای پیغمبر(ص)! گوش به حرف مردم نسپار و اگر تو و مردم بدانید، آخرت برایتان هر چند که دور باشد، بهتر است.
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى ﴿۵﴾
پیغمبر(ص) در دوره آخر عمر بیتابی می کرد؛ جبرئیل برایشان نازل شد که پیغمبر، شما را چه شده است؟ ایشان فرمودند دلواپس امتم هستم. من امتی گناهکار دارم. جبرئیل به آسمان رفت و بازگشت و گفت: خداوند سلام میرساند و میفرماید ای پیغمبر وعده همان است که قبلاً در سوره ضحی به تو دادهایم و در آینده و در قیامت آنقدر خداوند از گناهکاران امت به تو ببخشد که تو راضی شوی! این همان اشاره به مقام «شفاعت» ایشان است. بههمین دلیل گفتهاند که این سوره دو بار نازل شده؛ یک بار در ضمن سوره ضحی و یک بار به وسیله جبرئیل در آخر عمر شریف پیغمبر(ص).
البته یک احتمال در معنای این آیه آن است که ناظر به قیامت است؛ یعنی در قیامت به تو آنقدر خواهیم داد که راضی شوی و برخی مفسران هم همین احتمال را طرح کردهاند. در واقع آیه قبل هم موید این مطلب است و آیه مذکور، شرح آیه قبلی است. اما احتمال دیگر آن است که خداوند به نبی اعظم فرمود که آخرت برای تو بهتر از دنیاست و البته برای هر مومنی بهتر است؛ در این جا هم ممکن است «وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ» ناظر به دنیا باشد؛ یعنی ما در دنیا هم به تو آنقدر خواهیم داد تا راضی شوی (2).
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى ﴿۶﴾
مگر نه تو را يتيم يافت پس پناه داد؟! در آن زمان به بچه های یتیم بی اعتنایی می کردند یا مشرکان قریش با مادران آنها ازدواج می کردند تا ارث بچه ها را از آنها تصاحب کنند. پیغمبر نوه حضرت عبدالمطلب بود و کسی نبود که مشرکان قریش با مادر ایشان ازدواج کنند، عبدالله از مال دنیا بی بهره بود و البته شخصیت خانوادگی ایشان موضوعی بود که کسی جرات نمی کرد چنین پیشنهادی را بدهد؛ اینها دلیل بر آن است که خداوند به طور مستقیم تربیت پیغمبر(ص) را بر عهده گرفت.
وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿۷﴾
تفسیر صحیح کلمه «ضالّ» این است که پیغمبر(ص) سرگردان بود و فکر می کرد که با چه وسیله ای این قوم را هدایت کند. خداوند پیغمبر(ص) را در این راه هدایت فرمود که ای پیغمبر(ص) با خلق حسنه و صبر و بردباری اینان را هدایت کن. این دو حالت بسیار در رهنمون مردم به سوی دین موثر بود.
وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿۸﴾
خداوند پیغمبر(ص) را به وسیله ثروت خدیجه(س) بی نیاز کرد. بنابراین خداوند سه نعمت را به پیغمبر(ص) ارزانی داشت و خطاب به ایشان می فرماید: یتیم بودی و پناهت داد، سرگردان بودی که چگونه ملت را هدایت کنی، خداوند راهنماییت کردی و فقیر بودی خداوند تو را به وسیله ثروت خدیجه غنی کرد. آیا اینها دلیل بر این است که خدا تو را رها کرده است؟!![۴]
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾
اینجا حرف «ف» در آغاز آیه آمده که ترجمه آن «پس» است. این حرف نشان میدهد آنچه در ادامه جمله میآید با قبل آن مرتبط است به این معنا که حالا که خداوند به تو پناه داد در مقابل این نعمت، هیچگاه یتیمی را از خود نران. چون یتیم عامل محبت و تربیتی ندارد، خداوند متعال تمام افراد جامعه را مکلف کرده است درباره یتیم پدری کنند تا این فرد در اثر یتیمی خشن و بداخلاق بار نیاید و انسانی سالم و مأنوس بار بیاید.
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾
کسی که از تو چیزی طلب میکند، او را با غلظت، خشونت و بداخلاقی از خود نران.
به امام زینالعابدین(ع) گفتند: ای فرزند رسولالله(ص)شما به هر کس که به در خانهات بیاید کمک میکنید، برخی از اینها مستحق نیستند، فرمود: معلوم نیست چه کسی مستحق است، چه کسی مستحق نیست، اگر یک مستحق را راندیم و دست خالی برگرداندیم، ممکن است آنچه بر سر خانواده یعقوب رفت بر سر ما بیاید. خانواده یعقوب عائله گسترده ای بودند و روزی یک گوسفند میکشتند، روزی فرد مستحقی به خانه آنها آمد. در آن روز در اثر سستی یا فراموشی به او کمکی نشد، دلش شکست و گفت: خدایا من به خانه پیغمبر تو آمدهام و با دست تهی برمیگردم. خداوند متعال برای تطهیر خانواده یعقوب ازاین لغزش آنها را به فراغ یوسف مبتلا کرد.
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾
به این معناست که نعمتهایی را که خداوند به تو عنایت کرده است، بازگو کن و در مقام شکر نعمت باش. یکی از علائم شکر نعمت این است که نعمتشناس باشی. لازمه نعمتشناس بودن این است که در جایی که پیش میآید نعمتهای خدا را اظهار کنی. تا هم نعمت و هم نعمتشناسیات افزون شود. این ریاکاری نیست؛ بلکه اظهار نعمت خداوند است[۵].
منابع
ایکنا
ویکی شیعه