لطائف الاشارات (کتاب): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''لطائف الاشارات'''؛ تفسیری عرفانی از عبدالکریم بن هوازن قشیری نیشابوری دانشمند، نویسنده، شاعر و صوفی قرن پنجم هجری. این تفسیر جایگاه ویژهای در میان آثار قشیری دارد. این کتاب از ابعاد گوناگون مورد توجه عرفانپژوهان و قرآنپژوهان واقع شده و...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۴
لطائف الاشارات؛ تفسیری عرفانی از عبدالکریم بن هوازن قشیری نیشابوری دانشمند، نویسنده، شاعر و صوفی قرن پنجم هجری. این تفسیر جایگاه ویژهای در میان آثار قشیری دارد. این کتاب از ابعاد گوناگون مورد توجه عرفانپژوهان و قرآنپژوهان واقع شده و ادامه و استمرار تفسیر باطنی صوفیانه است.
تفسیر قشیری از دو حیث در میان تفاسیر صوفیان، تفسیری موفق به شمار می آید؛ اول اینکه در آن شریعت و طریقت با هم پیوند داده شده است و دوم اینکه سالمترین اثر؛ از حیث وارد نشدن در ورطه تأویلات دور از ظاهر لفظ است.
مولف
زینالاسلام امام ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری نیشابوری (۳۷۶ یا ۳۸۶-۴۶۵ق)، از اکابر دانشمندان، نویسندگان، شاعران و صوفیه عربی ـ ایرانی در قرن پنجم هجری قمری بود. او ادبیات عرب، تصوف، فقه، علم کلام، علم حدیث و تفسیر قرآن را از اساتید عصر خود آموخته و به املای حدیث و تربیت شاگردان پرداخت؛ بسیاری از شاگردان او در طریقت و تصوف جزء مشایخ بودند. مهمترین اثر او الرسالة القشیریه نام دارد. قشیری به لحاظ احاطه بر علوم و معارف عصر خود، از تفسیر و حدیث و کلام گرفته تا تصوف و مقامات سلوک، در مقایسه با دیگر صوفیان آثار برجستهای دارد که از میان آثار وی لطائف الاشارت در تفسیر قرآن و رساله قشیریه در تصوف شهرت بسزایی یافتند.
ویژگیهای تفسیر
چنانکه اشاره شد در میان آثار قشیری لطائف الاشارات جایگاه ویژهای دارد. این کتاب از ابعاد گوناگون مورد توجه عرفانپژوهان و قرآنپژوهان واقع شده است. این کتاب در سال ۴۳۴ هجری سامان یافته است. این اثر عرفانی قرآنی حاصل بهرهمندی قشیری از فیض استادش ابوعلیدقاق و ورود او به جرگه اهل تحقیق و ارباب معرفت است.
تفسیر لطائف الاشارات استمرار تفسیر باطنی صوفیانه است و بیشتر بر تأویلاتی مبتنی است که گاه با ظاهر عبارت سازگاری ندارد؛ با وجود این، کوشیده است تا به اصطلاح صوفیان میان علوم حقیقت و علوم شریعت توافق دهد. کشش وی مبتنی بر این بود که هیچ تعارضی میان آن دو نیست و هر سخنی که مخالف آن دو باشد در حقیقت خروج علیه آنها بهشمار میرود؛ چون هر شریعتی که به تایید حقیقت نرسد، پذیرفته نیست و هر حقیقتی که مقید به شریعت نباشد دستیافتنی نیست؛ بنابراین چنانکه در رساله قشیریه آمده است، شریعت پرستیدنی و حقیقت، دیدنی است.
وی در این تفسیر کوشیده است ثابت کند که هر نکته کوچک یا بزرگ در علوم صوفیه، اصلی قرآنی دارد و این امر با عنوان خاصی تبلور و ظهور یافته است؛ چنانکه اصطلاحات صوفیانه مانند ذکر، توکل، رضا، ولی و ولایت، حق، ظاهر و باطن و قبض و بسط، بهطور صریح در متن و نص قرآن آمده است. هنگام خواندن این تفسیر به این نتیجه قطعی خواهید رسید که صوفیه اصول و فروع مرام خویش را از قرآن کریم برگرفتهاند و برخلاف پندار بسیاری از پژوهشگران که معتقدند تصوف اسلامی متاثر از جریانات خارجی و برگرفته از فلسفه یونان و ایران باستان و هند است، علوم ایشان برگرفته از دیگران و وارداتی نیست؛ همچنین به نبوغ قشیری پی میبرید که هنگام تفسیر آیههایی که هیچ اصطلاح صوفیانه در آنها بهکار نرفته است مانند آیات طلاق، رموزی را درباره مصاحبت و مصاحب استخراج مینماید و از روابط پیامبر (ص) و اصحابش اشاراتی درباره شیخ و مریدان بهدست میآورد و از جلوههای طبیعی مانند خورشید و ماه و باران و کوهها اشاراتی بهدست میدهد که ارتباطی تنگاتنگ با ریاضتهای نفسانی و مجاهدتها یا مکاشفهها و مواصلات صوفیان دارد.
قشیری در مقدمه کتاب روش تفسیری خود را ترسیم کرده است. او بر کتاب خود نام لطائف الاشارات را نهاده است. این عنوان بیانگر روش تفسیری او در فهم حقایق وحی است با محوریت اشارت به جای عبارت وی بدون آنکه در معانی ظاهری واژگان قرآنی توقفی کند، با بهرهگیری از جنبههای پنهانی و تو در توی این الفاظ، بهمعانی عمیق راه مییابد.
وی تکیه اساسی خود را در تفسیر اشاری، بر روی عنصر تهذیب نفس به عنوان مهمترین عنصر در درک اشارات و لطائف قرآنی متمرکز میکند. از نظر قشیری بین این نوع از علم که با دیگر علوم تفاوت بنیادین دارد، با پاکی درون ارتباطی ناگسستنی برقرار است. این علم را خدا در دل اولیا و سالکان کوی حق قرار میدهد. وی در روش خود به عقل اعتماد کامل ندارد. وی اتکا به عقل را در مراحل اولیه تصحیح ایمان ضروری میداند ولی درک معارف بلند و لطایف و اشارات وحی را، به چیزی بالاتر از آن نیازمند میداند.