سیاست: تفاوت میان نسخه‌ها

از قرآن پدیا
جز (جایگزینی متن - 'پاورقی ها' به 'ارجاعات')
جز (جایگزینی متن - '¬' به '‌')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۱: خط ۱:
'''سیاست'''؛ تدبیر، اداره و اصلاح امور کشور در ابعاد مختلف. سیاست و حکومت از ارکان زندگی اجتماعی انسان است؛ اصول سیاست در کشورهای مختلف با توجه به عقاید مردم متفاوت است. در برخی از مذاهب اسلامی، این اعتقاد وجود دارد که در رأس سیاست و اداره حکومت فردی تعیین شده از جانب خداوند می¬بایست قرار بگیرد. چنین فردی مسُولیت هدایت و اداره ی جامعه را بر عهده دارد.  
'''سیاست'''؛ تدبیر، اداره و اصلاح امور کشور در ابعاد مختلف. سیاست و حکومت از ارکان زندگی اجتماعی انسان است؛ اصول سیاست در کشورهای مختلف با توجه به عقاید مردم متفاوت است. در برخی از مذاهب اسلامی، این اعتقاد وجود دارد که در رأس سیاست و اداره حکومت فردی تعیین شده از جانب خداوند می‌بایست قرار بگیرد. چنین فردی مسُولیت هدایت و اداره ی جامعه را بر عهده دارد.  


== مفاهیم ==
== مفاهیم ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۵۷

سیاست؛ تدبیر، اداره و اصلاح امور کشور در ابعاد مختلف. سیاست و حکومت از ارکان زندگی اجتماعی انسان است؛ اصول سیاست در کشورهای مختلف با توجه به عقاید مردم متفاوت است. در برخی از مذاهب اسلامی، این اعتقاد وجود دارد که در رأس سیاست و اداره حکومت فردی تعیین شده از جانب خداوند می‌بایست قرار بگیرد. چنین فردی مسُولیت هدایت و اداره ی جامعه را بر عهده دارد.

مفاهیم

معنای لغوی سیاست

سیاست واژه‌ای عربی به معنای «رام کردن اسب» است.[۱] این واژه در ادبیات فارسی به معنای «اداره کردن» و «چاره کردن» آمده است.[۲] همچنین، به خط‌مشی یا راهی که انسان پیش رو گرفته است، اطلاق می‌شود.[۳] «سوس» به معنای ریاست است و معنای سیاستشان كرد، این است كه بر آن‌ها ریاست نمود.[۴] در تعریفی دیگر، سیاست، حفظ مصالح ملت و نشان دادن راه نجات، در حال و آینده است.[۵]

بنابراین، مفاد سیاست در معنای لغوی، تدبیر، اصلاح و تربیت است؛ ازاین‌رو، در معانى امر و نهی کردن مردم، ریاست کردن، حکم راندن، مصلحت اندیشیدن، کیفر دادن، تربیت و ادب کردن، تمرین دادن حیوانات، به اصلاح چیزى همت گماردن و نگاهداری و حراست، به‌کاررفته است.[۶]

معنای اصطلاحی سیاست

موضوع سیاست حکمرانی و کشورداری است با رضایت کسانی که بر آن‌ها حکم رانده می‌شود و به‌موجب آن راه‌حل مسائل از طریق فرایند بحث و مصالحه، نه با صدور فرمان یا اعمال زور، به دست می‌آید.[۷] درحقیقت، سیاست، مدیریت، توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان در مسیر حیات معقول است و اگر به صورت صحیح انجام شود، یکی از باارزش‌ترین تکاپوهای انسانی است که در اهداف پیامبران هم وجود دارد.[۸]

سیاست به نظر برخی صرفاً مبارزه برای دستیابی به قدرت است و به گروه‌هایی که آن را به دست می‌آورند امکان می‌دهد تا سلطه‌ی خود را بر جامعه استوار کنند. در رویکردی دیگر، سیاست، کوششی به‌منظور استقرار نظم و عدالت، پاسداری از آزادی‌های فردی و نفع عمومی و مصلحت جمعی در جهت ایجاد هماهنگی میان کلیه‌ی افراد اجتماع است. گرویدن به نظرات متفاوت در دوره‌ها و کشورهای مختلف بر اساس وضع اجتماعی آن جوامع متفاوت است.[۹]

پیدایش مفهوم سیاست

انسان‌ها به تجربه دریافته‌اند که با تشکیل جامعه بهتر می‌توانند بر مشکلات خود فائق آیند و نیازهای خود را مرتفع سازند. ضرورت پیدایش جامعه از سویی ریشه در انگیزه‌های غریزی و از سویی ریشه در رفتارها و اضطرارهای مادی دارند که انسان‌ها را احاطه کرده است. بشر ابتدایی با سیر مراحل تکامل زیستی خود به‌تدریج از غارها و کنام‌ها که محل زیست اصلی او به شمار می‌رفت خارج‌شده‌اند و یکجانشینی در قالب گروه‌های متشکل از خانوارها را آغاز کردند. روند تکامل زیست‌شناسی بشر نیز حکایت از حرکت به سمت تشکیل جامعه دارد. این انسان، در بستر زیست اجتماعی خود به دلیل اختلاف‌سلیقه، تنوع و اختلاف منافع با یکدیگر دچار اختلاف و درگیری می‌شود، بنابراین ضرورت پیدایش سیاست به‌عنوان ابزاری برای حل اختلاف‌ها سر برمی‌آورد و از اینجاست که انسان به تعبیر ارسطو جانور سیاسی یا انسان سیاسی می‌شود.[۱۰]

سیاست در آیات و روایات

قرآن نظام سیاسى ویژه‌ای را براى حکومت با همه جزئیاتش تعیین نمى‌کند؛[۱۱] اما اصولى در راستاى هدف تحقق حکومت الهى ارائه مى‌کند. ازنظر قرآن هریک از افراد جامعه براى تحقق حاکمیت فرمان خدا نسبت به دیگران مسئولیت دارد و امربه‌معروف و نهى از منکر از فرایض است؛[۱۲] مسلمانان بایستى براى دفاع از خود در برابر دشمنان آماده باشند[۱۳] و پیامبران و مؤمنان موظف به اقامه‌ی قسط در جامعه‌اند.[۱۴] همچنین هدف از ارسال پیامبران، رفع اختلاف میان مردم بیان شده است.[۱۵] قرآن کریم مردان الهی را كسانى می‌داند كه هرگاه در زمين به آن‌ها قدرت بخشيده شد، نماز را برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و امربه‌معروف و نهى از منكر مى‏كنند.[۱۶] همچنین آیات فراوانی درزمینه‌ی دوری از حکومت طاغوت،[۱۷] و اطاعت مؤمنان از پیامبر و اولوالأمر[۱۸] وجود دارد. از طرفی، در آیات متعددی سخن از کتاب، میزان، آهن و منافع آن، جنگ درراه خدا و مستضعفان، نجات محرومان، هجرت درراه خدا و...وجود دارد.[۱۹]

مهم‌ترین مبانی اندیشه‌های سیاسی مربوط به تشکیل حکومت و ارتباط دین و سیاست در قرآن و روایات عبارت‌اند از:

1. اثبات ولایت و سرپرستی همه‌جانبه مادی و معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او.[۲۰]

2. اثبات امامت و رهبری سیاسی– اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبین از ناحیه آنان.[۲۱]

3. اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع).[۲۲]

4. معرفی داوری و فصل خصومت در میان مردم به عنوان وظایف پیامبران الهی.[۲۳]

5. دعوت کردن به کار شورایی و جمعی.[۲۴]

6. معرفی ظلم‏زدایی، عدل‏گستری و مبارزه با فساد به عنوان وظایف اصلی اهل ایمان.[۲۵]

7. تبیین احترام به حقوق انسان‌ها و کرامت‏بخشی به انسان به عنوان اصول سیاست ادیان الهی.[۲۶]

8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏ها، مستکبران و ستمگران و نیز تهیه امکانات دفاعی.[۲۷]

9. عزت و آقایی را مخصوص خدا و اهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه‏ پذیری و ذلت.[۲۸]

10. تبیین و تعیین حقوق متقابل والی و مردم.[۲۹]

11. اثبات حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل، مانند طالوت و ذوالقرنین.[۳۰]

12. اختصاص دادن حقوق مهم و کلان مالی به ولی امر مسلمین و حکومت اسلامی، جهت مصرف در مصالح جامعه.[۳۱][۳۲]

13. نهی‌ از حکمرانی به‌غیراز دستورات الهی.

14. بیان لزوم تهیه نیرو و تجهیزات لازم برای حکومت اسلامی و پاسداشت آن.

15. بیان ویژگی‌های رهبر و کسی که مردم از او اطاعت و پیروی می‌کنند و اصلح بودن او از همه.

16. اعلام پیروزی دین خدا بر همه ادیان و مکاتب و قرار گرفتن حکومت در دست صالحان.[۳۳]

ارتباط دین و سیاست

در جامع‌ترین تعریف، دین چیزی است که پیامبر آورده؛ یعنی قرآن، سیره‌ی عملی، قول و فعل و تقریر پیامبر. پیامبر سیاست، اخلاق، احکام و عرفان و جنگ و صلح و مدیریت را آورده است، لذا یکی از ضروریات انسانی که دین به آن توجه کرده، سیاست است.[۳۴] از طرفی، احکام اجتماعی اسلام بیش از احکام فردی آن است و بسیاری از عبادات مانند حج و نماز دارای وجوه سیاسی و اجتماعی است. اسلام برای رشد انسان‌ها آمده و بخشی از حیات او حیات سیاسی و اجتماعی است. لذا جامعیت دین ایجاب می‌کند؛ سیاست بخشی از دین و همسو با آن شود.[۳۵]

بنابراین، در اين امر كه اسلام داراى نظامى خاصی در حكومت است، ترديدی وجود ندارد. سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان‌دهنده‌ی این است که دین از سیاست جدا نیست؛ زیرا خود آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسئولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشتند. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد و حکومت کوتاه‌مدت امام حسن (ع)، قیام خونین امام حسین (ع) و مشروع ندانستن حکومت‌های وقت از سوی دیگر امامان (ع) همه بیان‌کننده‌ی این واقعیت‌اند که تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است.[۳۶] ائمه(ع) در زمان حضور خود، علی‌رغم تکثر رفتار سیاسی که حسب شرایط داشته‌اند، اما گفتمان و اعتقاد سیاسی تمام آنان یکسان بوده و اساس آن نصب الهی و عدم مشروعیت حکومت طواغیت است.[۳۷] اصول سیاست در نظام اسلامی اصول سياست‌ در نظام اسلامی برگرفته از وحي و تشريع الهي است و تنها در اين چارچوب، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی دارد.[۳۸] حکومت‌ اسلامی‌،‌ ترکیبی‌ از حکومت‌ قانون‌ الهی‌ و خواسته‌های‌ مردمی است.[۳۹] در حقیقت اگر انقلاب و حکومتی ازنظر تئوری و عملی، برون و درون آن بیانگر سیره و روش پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) باشد، اسلامی است.[۴۰]

قانون‌‌محوری‌ اساس‌ سیاست اسلامی‌ را تشکیل‌ می‌دهد، زیرا نظم‌ در جامعه‌ در سایه‌ی ایمان‌ به‌ قانون‌ و عمل‌ به‌ آن‌ پدید می‌آید و اگر پاسدار قانون، خود قانون‌شکنی‌ کند، قانون‌شکنی‌ برای‌ همگان‌ آسان‌ می‌شود. اگر عظمت‌ و موقعیت‌ والی‌ مانع‌ از انتقاد و بیان‌ اشتباهات‌ او شود، مسلماً‌ چرخ‌ اصلاحات‌ به‌کندی‌ پیش‌ می‌رود و چه‌بسا آگاهی‌ مردم‌ از اشتباهات‌ و ناتوانی‌ از بیان، عقده‌های‌ روحی‌ پدید می‌آورد.[۴۱] به‌طورکلی در بینش اسلامی، سیاست باید مبتنی بر اخلاق انسانی باشد.[۴۲] اگر بین سیاست و اخلاق رابطه‌ای مثبت و سازنده به وجود بیاید و هدف آن نظام سیاسی نیز سعادت بشر باشد، می‌توان گفت که در این صورت سیاست همان سیاست واقعی و درستی بوده که بااخلاق سازگار است. زمانی که دین در کنش‌های سیاسی تأثیر بگذارد، آن را از بی‌تقوایی، دروغ، رفتارهای ناپسند، تهمت، افترا و انواع و اقسام این مسائل بازمی‌دارد.[۴۳]

در جامعه و حکومت اسلامی هدف از رقابت سیاسی، خدمت به مردم و رساندن خیر بیشتر به جامعه است نه قدرت‌طلبی.[۴۴] آن چیزی که می‌تواند جامعه را رهبری کند، قداست و پاکی رهبر است.[۴۵] همان‌گونه كه در امور دينی، شخصی و اجتماعی از تقوا صحبت می‌شود، در حوزه‌ی سياست نيز بايد تقوا را مدنظر قرارداد. توجه به سياست اخلاق‌محور ‌به اين معنا است که كار حرفه‌ای در چارچوب اصول، اعتقادها و باورها به درستی انجام پذیرد و به فنون ديپلماسی و كاركرد حرفه‌ای سياست عمل شود.[۴۶]

حاکم سیاسی در نظام اسلامی

نظام اسلامي، نظام ولايي است. به اين معنا که حاکم اسلامي همان خليفة ‌الله به معناي خاص است که داراي ولايت کلي و مأذون به تصرف در تکوين است.[۴۷] خداوند متعال براى خود جانشینانى برگزیده تا مجری احکام و قوانین الهی در میان بشر باشند و مردم آن احکام را از ایشان دریافت کنند.[۴۸] از همین رو، هیچ نبوتی بدون حکومت نیست؛ خواه به نحو استقلال باشد و خواه به نحو وابسته.[۴۹] اما در حوزه‌ی مدیریت جامعه در عصر غیبت، دیدگاه‌هاى مختلفى وجود دارد؛ بنا بر آنچه بیان شد حاکم باید منصوب و یا مأذون از جانب خداوند باشد.[۵۰] سیره‌ی سیاسی حضرت علی(ع) حضرت علی(ع)، دست خود را در سیاست بسته می‌دانستند و بر این مطلب تأکید داشتند که حکمران اسلامی اجازه‌ی فریبکاری ندارد و باید از اهرم اقناع و نفوذ در بین مردم استفاده کند.[۵۱] انتقاد پذیری و انسان‌محوری‌‌ از اصول‌ سیاسی‌ امام(ع) بود و هرگز انسان‌ها را به‌ جرم‌ مسلمان‌ نبودن‌ فاقد احترام‌ نمی‌شمردند. امام(ع) در اوج‌ قدرت، ارزش‌های‌ اخلاقی‌ را فراموش‌ نمی‌کردند. همچنین به‌ رضایت‌ توده‌ی مردم، عنایت‌ بیشتری‌ مبذول‌ می‌کردند. امیر مؤمنان(ع) در طول‌ زمامداری‌ خود یک‌لحظه‌ از قانون‌گرایی‌ کنار نرفتند و یکسان نگری‌ ایشان به‌ قانون، زبان‌ زد همگان‌ بود. در سیاست‌ امام(ع) مناصب‌ در گروه‌ شایستگی‌ها بود و هیچ‌ نوع‌ رابطه‌ بر ضابطه‌ حکومت‌ نمی‌کرد. سیاست‌ حضرت علی(ع) را از دوران‌ جوانی‌ تا لحظه‌ شهادت، صدق‌، صفا، درست‌گویی‌ و درست‌‌گفتاری‌ تشکیل‌ می‌داد و گاهی‌ راست‌گویی ایشان، خلافت‌ ظاهری‌ را با مشکل‌ روبه‌رو می‌ساخت. امیرمؤمنان(ع) در گفتگویی با ابن‌عباس‌، ارزش‌ یک‌ جفت‌ کفش را محبوب‌تر از حکومت‌ دانسته‌اند، مگر اینکه‌ در سایه‌ی حکومت ایشان، حقی زنده‌ و باطلی‌ نابود گردد.[۵۲]

سیاست در نهج‌البلاغه

نهج‌البلاغه سخنان امام علی(ع) در دوره حکومت ایشان است و معارف سیاسی فراوانی را دربرمی‌گیرد. در میان خطبه‌هایی که به این موضوع پرداخته، خطبه شقشقیه قرار دارد، که با وجود کوتاهی، شامل تحلیلی از اوضاع پیش از اسلام و زمان شکل‌گیری مدینةالنبی(ص) و حوادث سیاسی بعد از رحلت پیامبر(ص) تا زمان امام(ع) است.[۵۳] همچنین در خطبه 209 نهج‌البلاغه، عقلانیت سیاسی مورد توجه قرار گرفته است و درمورد حق مردم بر دولت و حق دولت بر مردم صحبت شده است.[۵۴] از جمله موارد تاکید شده در نهج‌البلاغه، تأدیب نفس سیاستمدار است.[۵۵]

سیاست در نگاه اندیشمندان اسلامی

شروع تداوم گفتمان سیاسی اهل‌بیت(ع) در علم کلام دیده می‌شود. سید مرتضی و دیگر متکلمین شیعه این گفتمان سیاسی را در آثارشان دنبال کرده‌اند. این متکلمین شیعه بودند که امامت و ولایت سیاسی را جزو اعتقادات و مقولات ایمانی مطرح کردند. سپس، فقها مباحث حوزه گفتمان سیاسی شیعه را در قالب ولایت‌فقیه و نحوه تعامل با حکام جور مطرح کردند. فلسفه سیاسی که فلاسفه‌ای نظیر ملاصدرا، فارابی و ابن‌سینا بر آن اصرار داشتند و ارکانش را منقح کردند، در چارچوب گفتمان سیاسی شیعه است. این گفتمان ارکانی دارد که مورد وفاق فلاسفه، متکلمین و فقهای شیعه بوده است. یکی از این ارکان، شریعت‌محوری است که در مناسبات سیاسی ـ اجتماعی، مرجعیت داشته باشد. دوم بحث ولایت سیاسی صالحان است. همچنین ولایت تشریعی الهی باید در عرصه سیاست ظهور داشته باشد و سیاست از شئون الهی است.[۵۶]

از اندیشمندان معاصر، میرزای نائینی، فقیه شیعی، در بحبوحه جنبش مشروطیت به‌طورجدی از منظر دینی به‌نقد تئوری قدرت مطلقه پرداخت. پس از او، سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، دکتر علی شریعتی و امام خمینی از مهم‌ترین افرادی بودند که به بیان اصول سیاسی اسلام در قرون اخیر پرداختند.[۵۷] فلسفه سیاسی امام خمینی (ره) از میان فیلسوفان مسلمان تنها امام خمینی این اقبال را یافت تا فلسفه سیاسی خود را در اجتماع به‌طور عملی پیاده کند. فلسفه سیاسی ایشان در ادامه سنت فلسفی فارابی – صدرایی و مکتب حکمت متعالیه شکل‌گرفته است. امام خمینی مهم‌ترین اشکال حکومت رضاخان را عدم مشورت با علما و روحانیون معرفی نمود، اما بعدها کم‌کم به این نتیجه رسید که مشکل جامعه این است که روحانیت شخصاً در رأس امور سیاسی و اجتماعی حضور ندارد.[۵۸]

اندیشه سیاسی ولایت‌فقیه از ابتکارات امام نبوده و در واقع، اندیشه سیاسی بنیادی تشیع در عصر غیبت است. لکن ابتکار و نوآوری امام در تئوریک نمودن ولایت‌فقیه است. اندیشه سیاسی امام هرچند در دو حوزه کلامی و فقهی مطرح گردیده لکن قالب فقهی ولایت‌فقیه مهم‌ترین و برجسته‌ترین بعد اندیشه سیاسی ایشان است. منطق فلسفی حاکم بر دیدگاه حاکمیت در اندیشه سیاسی امام عقلانی بودن نظریه اسلام در مسئله سیاست و حکومت را به اثبات می‌رساند و هر متفکر آزادی را وادار به قبول اندیشه سیاسی بر خواسته از وحی الهی و شریعت اسلام می‌نماید.[۵۹] در حقیقت، امام خمینی اسلام سیاسی و مردم‌سالاری دینی را احیا نمود.[۶۰]

ولایت‌فقیه

ولایت‌فقیه، استمرار ولايت اولياي معصوم است. البته فقها از عصمت الهي برخوردار نيستند، ولي چون بايد داراي شرايط خاصي باشند، تالي تلو معصوم(ع) هستند و از همين سبب است که از ولايت برخوردار مي‌شوند. حاکم نظام ولايي خود را در جاي خدا قرار نمي‌دهد و در تصرف و تشريع هرگز پا را فراتر از محدوده‌ی خلافت الهي نمي‌گذارد و جز به رضاي خداوند نمي‌انديشد.[۶۱][۶۲] ولایت‌فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملاً حکومت کند. نقش فقیه در یک کشور اسلامی، نقش یک ایدئولوگ است، نه نقش یک حاکم.[۶۳] ثمره‌ی اینگونه تعامل فقه و حکومت، تعین بیشتر آیات قرآن و نصوص دینی در جامعه است[۶۴].

منابع

ویکی‌پدیا

ویکی جو

اسلام پدیا

ویکی فقه

دائره‌المعارف قران کریم

دانشنامه پژوهه

دانشنامه حوزه

ارجاعات

  1. عبداللهی، محمد مجید (۲۲ آذر ۱۳۸۸). «تعریف سیاست». اثر. آفتاب آنلاین.
  2. قرضاوی، یوسف (۱۳۹۴). باید و نبایدهای دین و سیاست.
  3. اسلام پدیا
  4. ابن منظور، ج6، مادۀ سوس.
  5. ابوالبقاء، همان
  6. فراهیدی، واژه «سوس» ج۷، ص۳۳۶؛ ابن‌منظور، واژه «سوس» ج۶، ص۱۰۸.
  7. ویکی جو
  8. تأدیب نفس و تعالی مهمترین شاخصه برای سیاستمدار اسلامی است / ملی‌گرایی تنها عامل اتحاد نیست
  9. ویکی جو
  10. نوذری، فلسفه تاریخ، روش‌شناسی و تاریخ‌نگاری
  11. نصر، ص 145.
  12. ( آل عمران / 104 و 110)
  13. (انفال/60)؛ ( آل‌عمران/ 200)
  14. (حدید/25)؛ (مائده/8).
  15. (بقره/213).
  16. (حج/41).
  17. (نحل/36).
  18. (نساء/59).
  19. اسلام پدیا
  20. (مائده/55)؛ (یوسف/40)؛ (مائده/42و43).
  21. (نساء/58 و 59)؛ (مائده/67).
  22. (ص/20 و 26)؛ (نمل/26 و 27)؛ (نساء/54).
  23. (نساء/58 و 65)؛ (مائده/42)؛ (انبیاء/78)؛ (انعام/89).
  24. (شوری/38)؛ (آل‌عمران/159).
  25. (بقره/279)؛ (هود/113)؛ (نساء/58)؛ (نحل/90)؛ (ص/28).
  26. (اسراء/70)؛ (آل عمران/19)؛ (نساء/32).
  27. (بقره/218)؛ (تحریم/9)؛ (نساء/75)؛ (انفال/60)؛ (اعراف/56).
  28. (منافقون/8)؛ (محمد/35)؛ (هود/113)؛ (آل عمران/146و149).
  29. (نهج‏البلاغه/خطبه 216).
  30. (بقره/246و247)؛ (کهف/83– 98)
  31. (اصول کافی، باب صلة الامام و باب الفیء والانفال و تفسیر الخمس).
  32. اسلام پدیا
  33. دانشنامه پژوهه، مقاله اسلام و سیاست، سیده اعظم الشریعه موسوی بهرام آبادی.
  34. تأدیب نفس و تعالی مهمترین شاخصه برای سیاستمدار اسلامی است / ملی‌گرایی تنها عامل اتحاد نیست
  35. امام (ره) سیاست را ابزار اصلاح جامعه می‌دانست
  36. اسلام پدیا
  37. ابتنای «شواهد الربوبیه» بر مباحث مبنایی فکر سیاسی شیعه
  38. دانشنامه پژوهه، اصول سياست خارجي نظام اسلامي از نگاه قرآن
  39. دولت اخلاقی از منظر امام علی(ع)
  40. تأدیب نفس و تعالی مهمترین شاخصه برای سیاستمدار اسلامی است / ملی‌گرایی تنها عامل اتحاد نیست
  41. دولت اخلاقی از منظر امام علی(ع)
  42. بی‌اخلاقی در سیاست به دین‌گریزی و دین‌ستیزی ختم می‌شود
  43. سیاست را به بی‌اخلاقی آلوده نکنیم
  44. رعایت اصول اخلاقی رقابت سیاسی کیفیت انتخاب مردم را ارتقا می‌بخشد
  45. تأدیب نفس و تعالی مهمترین شاخصه برای سیاستمدار اسلامی است / ملی‌گرایی تنها عامل اتحاد نیست
  46. عرصه سياست بين‌الملل تشنه صداقت و جوانمردی است
  47. دانشنامه پژوهه، اصول سياست خارجي نظام اسلامي از نگاه قرآن.
  48. کلینی، ج۷، ص۴۰۶.
  49. اسلام پدیا، مقاله رهبری سیاسی انبیاء
  50. مصباح یزدی، ص۲۲۷.
  51. مخالفت شدید حضرت امیر(ع) با اباحه‌گری در سیاست + فیلم
  52. دولت اخلاقی از منظر امام علی(ع)
  53. وجه سیاست بر بلاغت در نهج‌البلاغه برتری دارد/ تبیین فلسفه سیاسی امام(ع) در خطبه شقشقیه
  54. منظور از «سیاست به‌زیست» از منظر حضرت علی(ع) چیست
  55. تأدیب نفس و تعالی مهمترین شاخصه برای سیاستمدار اسلامی است / ملی‌گرایی تنها عامل اتحاد نیست
  56. ابتنای «شواهد الربوبیه» بر مباحث مبنایی فکر سیاسی شیعه
  57. اسلام پدیا
  58. همان
  59. دانشنامه حوزه، عباسعلی عمید زنجانی، مقاله اندیشه ای نو در عرصة سیاست اسلام معاصر.
  60. پیوند دین و سیاست در عصر جدید اقدام بسیار مهم امام(ره) است
  61. .(بقره/113)؛ (مائده/ 48و49)؛ (ص/26)؛ (شوري/15‌).
  62. دانشنامه پژوهه، اصول سياست خارجي نظام اسلامي از نگاه قرآن
  63. مطهری، ص82.
  64. ادبیات فقه سیاسی با فقه ولایی تکامل یافته است