نهیلیسم: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''نهیلیسم'''؛ گرایش به پوچ انگاری زندگی. هیچاِنگاری معادل فارسی نهیلیسم انگاشته شده که در فلسفه، به معنای انکار معنی و ارزش برای هستی جهان است. قطع رابطه با خدا و امور معنوی، یاس و ناامیدی و اتکای بیش از اندازه بر عقل در روشنگری غرب از جمله عوا...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۰ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۸
نهیلیسم؛ گرایش به پوچ انگاری زندگی. هیچاِنگاری معادل فارسی نهیلیسم انگاشته شده که در فلسفه، به معنای انکار معنی و ارزش برای هستی جهان است. قطع رابطه با خدا و امور معنوی، یاس و ناامیدی و اتکای بیش از اندازه بر عقل در روشنگری غرب از جمله عوامل پیدایش و پیشروی به سمت پوچگرایی است. تفکر نهیلیسم نوعی ترک دنیا، خودفراموشی، بی اعتنایی و بی اعتقادی نسبت به هدف دار بودن عالم و شکاکیت افراطی نسبت به همه چیز را به دنبال دارد. یکی از راهکارهای موثر برای معنابخشی به زندگی و مقابله با نهیلیسم، تجربههای قدسی و ارتباط با حقایق الهی است.
تعاریف
مفهوم لغوی و اصطلاحی
نهیلیسم اصطلاح نهیلیسم از واژه (نیهیل، Nihil) در زبان لاتین به معنای هیچ آمده است و مرادف انگلیسی آن (nothing) است. نهیلیسم که در فارسی میتوان آن را «نه گرایی»، «هیچ گرایی» یا «بیگرایشی» نام داد، در اصطلاح به معنای «نفی همه چیز» و حالتی حاکی از یک یاس و بیان بیارزش شدن تمام ارزشها است. نهیلیسم بیشتر یک احساس است تا یک فلسفه. فلسفهای تام و تمام نیست. انکار فلسفه و امکان علم و انکار ارزش هر چیزی است. اگر انکار هر چیز، روا باشد پس خود عمل انکار هم مورد انکار قرار میگیرد. در نهیلیسم هیچ عبارتی ارزش ندارد و هر چیزی بیهوده است؛ البته برای کسانی که دچار یاس و نومیدی نشدهاند این باور دشوار است که نهیلیسم نوعی جهانبینی است. از آنجا که نهیلیسم اعتقاد به بی پایه و اساس بودن و بیارتباطی چیزهاست، اغلب توام با بدبینی زیاد است و نوعی میل اولیه در محکوم کردن وجود است. بدبینی تعبیر دیگری از بیفایدگی و بیهودگی است.[۱] این تفکّر در نتیجۀ ویرانیهای حاصل از دو جنگ جهانی اروپا رشد گستردهای کرد و امروزه یکی از مهمترین جریانهای نهیلیسم، هیچ انگاری اگزیستانسیال است که زندگی را بدون معنا و هدف خارجی یا ارزشهای اخلاقی درونی میداند.[۲]
پیدایش نهیلیسم
بعد از خشونت قرن بیستم و بعد از باور به اینکه دستاوردهای ظاهری فروریختنی است، آرام آرام زمزمههای نهیلیسم و بیمعنا بودن زندگی نواخته شد، گرچه طبل او را قبلتر نیچه و شوپنهاور زده بودند. پس عمدتا از اواخر قرن نوزدهم این مسئله اوج گرفت که آدمها دنبال چه میگردند. از یک طرف راه آسمان را بستند و از آن طرف، هرچه در زمین بود ویژگی بیدوامی داشت و در اثر آن خصلت بیمعنایی پیدا شد و به یک فلسفهای به نام نهیلیسم و پوچانگاری تبدیل شد.[۳]
عوامل پیدایش نهیلیسم
برخی از عوامل پیدایش تفکر نهیلیسم به شرح زیر است: نادیده گرفتن بُعد معنوی[۴]، قطع رابطه با خدا، نومیدیها، دل زدگی از اشباع و فساد مذهبی، افسون شدن با رشد و رفاه جامعه سکولار غرب که شادی در جهان را نهایتِ بودن میداند و شیوع بی خیالی از جمله عواملی هستند که به پوچگرایی و خودویرانگری میانجامند.[۵] علاوه بر آن اتکای بیش از اندازه بر عقل یا استفاده مفرط از آن در روشنگری غرب، درک غلطی از فرد به عنوان «فرد خود استوار» یا «فرد ابرقدرت» ایجاد کرده است که به خویش خودکفاست. این خویشتن سربسته و دایره وار به پوچگرایی پا میدهد.[۶]
ویژگیهای نهیلیسم
نهیلیسم ویژگیهایی دارد که میتوان بهطور مختصر چنین بیان داشت: در نهیلیسم، نخست سرخوردگی و وازدگی از نظم و نظام موجود به میان می آید و سپس ناتوانی از ارزشهای موجود در ذهن، دامن میگسترد و سرانجام نسبت به آنچه که هست کینه و کدورت سر می گیرد. در نهیلیسم یا هیچ انگاری، فقدان هدف اجتماعی، بی معیاری و نداشتن و نپذیرفتن شاخص، میزانی جهت سنجش امور مطرح است. منشا نهیلیسم را باید در جوامع اولیه یافت که نوعی ترک دنیا، خودفراموشی، بی اعتنایی و بی اعتقادی نسبت به هدف دار بودن عالم و اظهار عجز درباره توان ذهنی و فکری آدمی را دنبال می کردند. شکاکیت افراطی نسبت به همه چیز و نفرت به حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی و بیهودگی آنها از منشاهای تکوینی نهیلیسم و مایههای ابتدایی آن است.[۷]
اقسام نهیلیسم
نهیلیسم صور و اقسامی دارد. از باب نمونه میتوان به «نهیلیسم معرفتشناختی» که به معنای انکار و نفی وجود هر نوع معرفت و هیچ یا نیست انگاشتن معرفت است، اشاره کرد. همچنین میتوان از نهیلیسم مابعدالطبیعی نام برد، که به یک اعتبار به معنای نفی، انکار و نیست انگاشتن عالم واقع و جهان بیرون از ذهن است و این دو صورتِ نیست¬انگاری در واقع اقسامی از مراتب خاص از بسط نهیلیسم تاریخی فرهنگی است.[۸]
راهکارهای مقابله با نهیلیسم
کسانی که در زندگی معناهای بلندی دارند با خداوند ارتباط برقرار میکنند، و همیشه مشتاق ملاقات و زیستن با خداوند هستند. خداوند در قرآن میفرماید: «كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[۹]. چنین آدمهایی شب هم قرار و آرام ندارند. در سکوت و خلوت هم دنبال حقیقت نابی چون خداوند میگردند، همین به زندگی آنها معنا میبخشد چون با او انس گرفتند، به او عشق میورزند. عمیقترین حقیقتی که امروز میتواند به زندگی آدمی معنا بدهد همین تجربههای قدسی و ارتباط با آنها است.[۱۰] یکی از راهکارهایی که برای جلوگیری از پوچگرایی در دوران اخیر مشهود بوده است، این است که گرایش به عرفان مسیحی بسیار بالا رفته است. گرایش به عرفان اسلامی مثل مولانا خیلی اوج گرفته است. شدیدتر از اینها گرایش به آیین بودا است، آن هم به دلیل اینکه آدم را از این خواهشها و تمنیات مادی جدا میکند، میگوید به عرصهای برو که آنجا نور است. آن نور موجب میشود انسانها سختی زندگی را تحمل کنند و بتوانند یک قدم پیش روند. تقریبا راه حلهایی که برای حل بیمعنایی ارائه میکنند اینها است، یعنی از هنر و شفقت بر انسانها گرفته تا رسیدن به تجربههای ناب عرفانی.[۱۱]
منابع
پاورقی ها
- ↑ . نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی و اجتماعی، ص۱۰۳.
- ↑ . Alan Pratt defines existential nihilism as "the notion that life has no intrinsic meaning or value, and it is, no doubt, the most commonly used and understood sense of the word today" Internet Encyclopedia of Philosophy
- ↑ .زوال دینداری معنوی در عصر هجوم بیمعنایی/ درگیر رنج بهدست آوردن و رنج از دست دادن هستیم
- ↑ .فلسفه اسلامی به دلیل پیوند با امر قدسی با نیهیلیزم مواجه نشد
- ↑ .قطع رابطه با خدا به پوچ گرایی و خودویرانگری میانجامد
- ↑ .همان
- ↑ .نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی و اجتماعی، ص103.
- ↑ .نیهیلیسم، ص۱۳.
- ↑ . ذاریات/ 17،18.
- ↑ .زوال دینداری معنوی در عصر هجوم بیمعنایی/ درگیر رنج بهدست آوردن و رنج از دست دادن هستیم
- ↑ همان