بردگی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «بردگی بردگی؛ بندگی و مملوکیت. مملوکیت یک انسان برای انسان دیگر، یکی از رسوم قدیمی در ممالکی مانند روم و ایران بوده است. اسلام اصل آزادی انسان را می پذیرد و بردگی را تنها در موارد استثنایی مانند جنگ، پذیرفته است. == معنای بردگی == بردگی در لغت به م...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
بردگی | '''بردگی'''؛ بندگی و مملوکیت. مملوکیت یک انسان برای انسان دیگر، یکی از رسوم قدیمی در ممالکی مانند روم و ایران بوده است. اسلام اصل آزادی انسان را می پذیرد و بردگی را تنها در موارد استثنایی مانند جنگ، پذیرفته است. | ||
== معنای بردگی == | == معنای بردگی == | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
== ارجاعات == | == ارجاعات == | ||
[[رده:مفاهیم دینی]] | |||
[[رده: احکام و قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۰۳
بردگی؛ بندگی و مملوکیت. مملوکیت یک انسان برای انسان دیگر، یکی از رسوم قدیمی در ممالکی مانند روم و ایران بوده است. اسلام اصل آزادی انسان را می پذیرد و بردگی را تنها در موارد استثنایی مانند جنگ، پذیرفته است.
معنای بردگی
بردگی در لغت به معنای اسیری، غلامی، بندگی و مملوکیت انسانی برای انسانی دیگر است.[۱]
پیشینه بردگی
بردگی نخست از طریق جنگها، شکل گرفت. در میان ممالک متمدن قدیم مانند هند، یونان، روم، ایران و نیز پیروان آیین یهود و مسیحیت، بردگی وجود داشته است. آیین زرتشت نیز از بردگی نهی نکرده است. در میان اعراب جاهلی نیز که همواره جنگ، جدال، غارت و چپاول اموال یکدیگر رایج بود، زنان، مردان و کودکان قبیلۀ مغلوب، اسیر شده و در بازارهای متعدد برده فروشی از جمله بازار عکاظ خرید و فروش میشدند.[۲]
بردگی در اسلام
اسلام هیچگونه کار تأسیسی روی بردگی انجام نداد؛ بلکه روبه رویی اش با این مقوله، مواجهه با عمل انجام شدهای بوده است که در تمام ساختارهای اجتماعی ریشه داشته است ازاینرو می توان مواجهه اسلام با این مسئله را اصلاحی دانست.[۳] در اسلام اگر با کفار جنگی صورت می گرفت و فردی به اسیری گرفته می شد، فرد در بند، برده محسوب می شد. اما این بردگی ابدی نبود و به بهانههای مختلف –همچون کفاره روزهخواری- امکان آزادسازی آن ها وجود داشت.[۴]
تعامل اسلام با بردگی
اسلام کوشیده تا از یک سو اسباب بردگی رایج میان بشر را محدود سازد و از سوی دیگر راه آزادسازی بردگان را فراهم کند و بالاتر از همه منزلت و کرامت از دست رفته بردگان را به آنان باز گرداند. اسلام، سلطه و حاکمیت سیاسی و اجتماعی را که یکی از اسباب بردگی بوده لغو ساخته و معتقد است حاکم جامعه و رئیس یک قوم به هیچ وجه حق ندارد مردم تحت رهبری خود را به بردگی بگیرد، در حریم شخصی آنان دخالت کند، یا حق مالکیت آنان را نسبت به کار و کسبشان سلب کند. در مورد تسلط بر فرزندان و همسر، اسلام اصل ولایت پدر بر فرزندان نابالغ و نیز قیومیت مرد را بر زن در حوزه مسایل زناشویی به رسمیت شناخته و آن را تعدیل کرده است، چنانکه بردگی ناشی از آن را لغو نموده است. اسلام با تأکید بسیار، استقلال و هویت زن را که پیش از اسلام، جایگاهی نداشت، مورد اهتمام قرار داد تا آنجا که اگر درباره حقوق زن در اسلام به صورت جامع نگریسته شود میتوان گفت اسلام جانب حقوق زن را بیشتر از جانب مرد نگاه داشته است. در مورد بردگی ناشی از جنگ، اسلام به طور کلی آن را لغو نکرد، بلکه در حد یک مسأله اضطراری برخورد کرد و از جنبۀ کمّی و کیفی در مهار کردن و پیراستن ناهنجاریهای آن تلاش نمود. علت لغو نشدن این نوع بردگی بدان جهت بود که سبب آن به طور کامل در اختیار اسلام نبود و این مقوله فرهنگی امری فراگیر و هنجارمند به شمار می آمد. حاکمان اسلامی با در نظر گرفتن مصالح جهان اسلام در مقابل فدیه و یا آزادسازی اسیران مسلمان در دست دشمن و مانند آن، یا اسیران را آزاد می ساختند یا آنان را تحت سرپرستی مسلمانان قرار می دادند تا هم جامعه را از خطر فتنه و توطئه امن سازند و هم فرصتی برای آنان فراهم آورد تا در جامعه اسلامی زندگی کرده و با اخلاق و منش اسلامی تربیت شوند.[۵] اسلام منشأ بردگی را تنها در اسیری مشرکان و بردهزادگان منحصر نمود و ایجاد بردگی را از راههای دیگر بهشدت منع نمود. در جنگها نیز مشرکان را در پذیرش اسلام و یا پرداخت جزیه در صورت عدم پذیرش و بردگی در صورت اسیری مختار میگذاشت و این مطلب قبل از درگیری به آنان اعلام میشد. همچنین، اسلام راههای مختلفی را برای کنترل بردگی و آزادی بردگان ایجاد کرد که بعضی از این راهها الزامی بود؛ مانند آزاد شدن خودبهخود کنیزی که از صاحبش فرزنددار شده، بعد از مرگ صاحبش. البته با تولد فرزند اختیار فروش کنیز نیز از صاحب سلب میگشت. بسیاری از احکام اسلام از جمله کفارات مترتب بر آزادی بردگان میباشند.[۶]
تفاوت بردگی گذشته با بردگی امروزی
اگر بردگی پیشین را عریان و خشن بدانیم که اسیران جنگی یا مردمان آفریقایی یا هر فرودستی را به اجبار و اکراه به بردگی میگرفتند و میفروختند، اینک با بردگی پنهان و نرم روبرو هستیم. بردگی پنهان را میتوان در دو گونه اصلی بازشناخت؛ نخست بردگی در حوزه اقتصاد و امور مالی است. نظام سرمایهداری در گونه افراطی و افسارگسیختهاش، همواره بر مصرف بیشتر تأکید دارد. شهروندان همواره باید «مشتری» خدمات و کالایِ امروز و این لحظه باشند. شهروند همواره باید کار کند و نتیجه کار وی به جیب سرمایهدار خواهد رفت و کالایی را دریافت میکند که به آن نیاز واقعی ندارد و ضرورتی را در زندگی او پاسخ نمیدهد. در گونه دوم (که جنایتبارتر و هراسناکتر است)، آدمی عقل و خرد را از دست میدهد. وقتی به انسان چنین القا میشود که تو عقل و درایت لازم برای تشخیص حق و باطل و درست و نادرست را نداری، فقط پیشوای توست که توانایی این تشخیص را دارد. وقتی آدمی به اطاعت بیچونوچرا، پیروی مطلق و سرسپردگی کامل فراخوانده شود و اجازه درک و اندیشه مستقل به او داده نشود، برده خواهد بود.[۷] همزمان با توسعه جوامع، اشکال دیگری از بردگی رایج شده و انسانها را به اشکال گوناگون به بردگی میگیرند. حکومتهای دستنشانده یکی از جلوههای بردگی نوین است. در بردگی به شکل اول و جاهلی، یکایک انسانها به بردگی گرفته میشدند اما در حکومتهای دستنشانده قدرتهای استعماری با روی کار آوردن فردی وابسته، یک جامعه را به بردگی میگیرند.[۸].