شقاوت

از قرآن پدیا

شقاوت؛ اصطلاحی قرآنی به معنای بدبختی و تنگی.

شقاوت در آیات و روایات

شقاوت به معنای بدبختی و تنگی. مشتقات این کلمه در ۱۲ آیه از آیات کتاب خدا آمده است و كلاً به معنای بدبخت و بدبختی تفسیر شده است. مخصوصاً کلمه شقی یعنی بدبخت (هود، ۱۰۵) و اشقی یعنی شقاوت پیشه (اعلی، ۱0) ذکر گردیده است. از آیات و احادیثی از ائمه اطهار (ع) با تناقضاتی نقل شده است که دانشمندان شیعه را در اعتقاد به آنها واله و حیران ساخته است و آن اخبار و احادیثی است نظير «السعيد سعيد في بطن أمه و الشقى شقئ في بطن امه» سعادتمند در شکم مادر سعادتمند بوده و شقاوت پیشه در شکم مادر شقاوتمند بوده است که این بحث به مبحث جبر و اختیار مربوط شده و هر یک از علمای شیعه نظراتی ابراز داشته اند و خلاصه این مبحث را از مشکلات مسائل مذهبی به حساب آورده اند چنانکه آخوند خراسانی صاحب کفایة الاصول به بن بست جبر که میرسد میگوید قلم اینجا رسید سرشکست .. (اصول کافی ۳۱۵/1).

ابو عثمان نیشابوری گوید «... علامه الشقاوة أن تعص الله و ترجوا ان تكون مقبولا ....» علامت شقاوت آن است که خدای را عصیان و نافرمانی کنید و انتظار قبول خدمتش داشته باشید. شیخ اشراق در باب شقاوت گوید ... و اما خداوندان شقاوت و بدبختی آنان که گرداگرد دوزخ زانو زده اند و در دیار خود بر رو بیفتاده اند.... (فرهنگ و معارف اسلامی30/3).

شقاوت حقیقی به سبب نقصان و قصور غریزه انسان از ادراک مراتب عالی وجود است و از آن به غلبه اوصاف و احوال متعلق به بدن که در قالب مفهوم عصیان و گناه می گنجد، تعبیر شده است. مانند عمل به مظالم و یا انکار حق شقاوت ناشی از نقصان غریزه، عدمی است نظیر مرگ. این نوع چون عدمی است و از نقصان استعداد درک علوم و معارف سرچشمه می گیرد، موجب استحقاق عذاب و عقاب در حد تبهکاران نیست. اما شقاوت از نوع دوم، توأم با ادراک امری دردناک است، نظیر درد شدیدی که در یکی از اعضای بدن هست زیرا اوصاف حاصل از استیلاء امیال و قوای حیوانی موجب رنج خواهد بود و متضاد با جوهر ذاتی نفس است و نفس غلبه بر قوای شهوی و غضبی دارد در غیر این صورت، حالت شقاوت و تألم خواهد داشت.

با قطع علاقه نفس از بدن (مرگ) مانع ادراک نفس از میان میرود. در این حال نفس اوصاف و عوارض پست و ناپسند که در مدت حیات و تعلق به بدن کسب نموده به شدت متألم میگردد ولی چون این اوصاف در مقایسه با جوهر نفس غریب و بیگانه بوده اند بعدها زایل می شوند. شقاوت از نوع سوم نقصان ذاتی و فطری است. این حالت برای نفسی است که در دنیا شعور و آگاهی بالقوه ای به علوم و معارف عقلی داشته ولی جهد و کوششی در تحصیل و طلب آنها نکرده اند لذا در اثر این تسامح، استعداد درک و فهم آنها از بین رفته و به جایش انحراف پدیدار گشته و آراء باطل عارض بر قوه عقل شده است. حکیمان مسلمان شقاوت عقلی را آخرین مرتبه انحراف آدمی از راه صواب و حق میدانند. به نظر ملاصدرا ذات و هویت انسان مانند آینه ای است که از حیث ذات قابل انعکاس از هر صورتی است لذا کدورات شهری مانع از ظهور و تجلی حق در او است. این مرحله مرتبه آغازین شقاوت به شمار می رود و نیل بدان موجب حرمان انسان خواهد شد.

شقاوت در قرآن

این واژه اصطلاحی قرآنی و به معنای بدبختی است. از ریشه شقو دیگر مصادر آن شقوه و شقاء است. مشتقات آن دوازده بار در قرآن ذکر شده و بیشتر آنها بر معنای واحدی دلالت دارند. واژه شقاوت در مقابل سعادت یعنی نیکبختی قرار دارد. در تفسير الميزان ذيل آيه «فمنهم شقى و سعيد» و از مردمان (بعضی) بدبخت و بعضی نیکبخت باشند (هود، ۱۰۵) چنین آمده: سعادت هر شیء آن است که به چیزی که سبب کمال و لذت است برسد و آن در انسان که از روح و جسم مرکب میباشد آن است که به حسب قوای بدنی و روحی به خیر برسد و متلذذ شود و شقاوتش آن است که فاقد خیر فوق باشد و از آن محروم گردد.

شقاوت و سعادت نتیجه ایمان و عمل آن دو است. این صورت سعادت حال نفسانی است که رسیدن به خیرات را میسر می سازد و شقاوت عکس آن است. علامه طباطبایی همچنین در ذیل آیه «و لم اكن بدعائك رب شقیا» و پروردگارا هرگز در دعای تو سخت دل نبودم (مریم، ۴) شقاوت را محروم شدن از خیرات می داند. بنابراین شقاوت عدم قابلیت رحمت است که از عصیان و عدم ایمان به وجود می آید.

در تفسیر منهج الصادقین در ذیل همین آیه شقاوت به معنای تعبی است که محصل مطلوب نباشد یعنی هرگز نبوده که در دعا کردن و الحاج نمودن به مطلوب خود نرسیده باشیم. همچنین در آیات دیگر نیز از این کلمه به همین شکل تعبیر و تفسیر شده است. به عنوان مثال در آيه «فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»(طه، ۱۱۷). خارج شدن از بهشت رنج و تعب را در بر دارد. یعنی حضرت آدم (ع) از بهشت خارج شد و گرفتارا انواع مصایب و آفات که لازمه دنیا است گردید و منظور تعب در طلب معاش است. در تفسیر آیه «ما انزلنا عليك القرآن لتشقی» ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که به رنج افتی (طه، ۲) مراد از شقاوت همان رنج و تعب است و این بدان معنا است که خداوند پیامبر را از وارد کردن رنج و سختی برخود که با نزول قرآن کثرت یافته بود منع می فرماید. برخی گویند منظور از این آیه رد قول ابوجهل و اتباع او است که پیامبر (ص) را تکذیب میکردند و انزال قرآن را سبب شقاوت ایشان می دانستند. شیخ ابوالفتوح رازی چنین میگوید: شقاوت مضرتی است که به عاقبت بدی رسد و معصیت را شقاوت خوانند از آن رو که عاقبت آن دوزخ است. همچنان که پیدا است آیات و تفاسیر مختلف معانی متفاوتی را بر می تابد و در مورد این واژه بین بدبختی و رنج و تعب معانی متفاوتی را می یابیم.

راغب اصفهانی نیز بر این مطلب اذعان دارد و از بعضی نقل می کند که گاهی شقاوت به جای رنج و مشقت به کار می رود ولی مشقت از شقاوت اعم است چرا که هر شقاوتی مشقت است ولی هر مشقتی شقاوت نیست. در احادیث در باب شقاوت سخن بسیار رفته است. امام صادق (ع) در این مورد فرموده اند: «خداوند پیش از آنکه آفریده های خود را بیافریند سعادت و شقاوت را آفرید. هر که را خدا سعادتمند آفرید هرگز او را دشمن ندارد اگر بد کند کار او را دشمن دارد نه خود او را، او اگر بدبخت و شقی باشد هرگز او را دوست ندارد و اگر کار نیکی انجام دهد کارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد به خاطر سرانجامی که به سویش می رود. در مورد این سخن و اینکه آیا شقاوت ذاتی انسان است یا خیر سخنان بسیار گفته شده ولی آنچه پیدا است این است که سعادت و شقاوت اکتسابی است و آیه «فاما الذين شقوا» آنها که شقاوتمند شدند (هود، ۱۰۶) گواه این مطلب است چرا که اگر شقاوت ذاتی می بود میبایست گفته شود «فاما لاشقياء» امام صادق (ع) در پاسخ به همین سؤال میفرمایند که خداوند به اشقیاء به خاطر پیشینه دانش خود درباره آنها و نافرمانی آنها نیروی نافرمانی داد و آنها به ناچار با آنچه در علم خدا گذشته هم آهنگ شدند و نتوانستند وضعی به خود گیرند که آنها را از عذاب خدا وارهاند، زیرا دانش حق تحقق پذیر است.

در احادیث برای اهل شقاوت علامات و نشانه هایی ذکر شده و اسباب آن بیان شده است. در حدیثی از امام حسین (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) علامات شقاوت، خشکی چشم، قساوت قلب، شدت حرص در طلب دنیا و اصرار بر گناه شمرده شده اند. امام باقر (ع) نیز از پیامبر (ص) نقل کرده اند که فرموده اند «هنگامی که شیطان بر انسان ولایت یابد آروزهایش را پیش چشم آورد و مرگ را پشت سر می اندازد و این علامت شقاوت است. شقاوت انسان آن است که نفسش صاحب او باشد و نه او صاحب نفس، پیامبر اکرم (ص) این مطلب را به گونه دیگری در حدیثی خطاب به امام علی (ع) ذکر میکنند و علامات شقاوت را بسیاری آرزو و دنیا دوستی میدانند.

امام حسین (ع) در حدیثی علامت آن را عدم معرفت کامل نسبت به اولیاء و انبیاء می دانند. علل و اسبابی که شقاوت را در پی دارند در احادیث متفاوتند. اولین آنها شرک است که سبب حرمان میشود و موجب شقاوت ابدی است. سوء اختیار، جهل، غفلت از گناه، اکتساب منافع دنیوی و ظلم نیز از عواملی هستند که شقاوت انسان را رقم می زنند.

در حدیث از پیامبر اکرم (ص) است که سه چیز سبب شقاوت انسان است: زن بد، مسکن بد و مرکب بد. چرا که هر کدام میتوانند انسان را در رنج و تعب اندازند و در حدیث دیگری پیامبر اکرم (ص) همسایه بد را نیز از اسباب شقاوت انسان ذکر کرده اند. در عین حال اسبابی نیز هستند که می توانند انسان را از تفاوت ابدی نجات دهند عمل به قرآن و احادیث وارده از اهل بیت علیهم السلام و مواعظ ایشان از این قبیل اند و از آن به عنوان شفاء هر درد و ناجی انسان از شقاوت یاد شده است. در حدیثی از امام علی (ع) کتاب خداوند به عنوان میزان و معیاری ذکر شده که اهل سعادت و شقاوت را تا قیامت مشخص نموده است. از عوامل دیگر نجات از شقاوت توبه است. در آیات متعدد قرآنی شاهد این مطلب هستیم و احادیث بسیاری دال بر این مسئله اند. کسی که توبه کند و به سوی خداوند بازگردد گویی گناهی مرتکب نشده و نفسش از رذایل و جنایات و شقاوت پاک گشته و به شرافت پاکی و سعادت مبدل می گردد. بدین سان روشن میشود سعادت و شقاوت نتیجه عمل انسان است و چه بسا یک عمل عاقبت انسان را از سعادت به شقاوت و بالعکس دگرگون سازد.

ارجاعات

الاحتجاج ، شیخ طبرسی، ج ٢؛ اعانة الطالبين، بكرى الدمياطى، ج 4؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج1، 67؛ تفسير روض الجنان و روح الجنان، ابو الفتوح رازی؛ صفحات متعدد و تفسير منهج الصادقين، ملا فتح الله کاشانی، صفحات متعددة تفسير الميزان، علامه طباطبایی، ج28، 33؛ الحدائق الناظرة ، محقق بحرانی، ۳۵۰/۳؛ زبدة البيان، محقق اردبیلی، ۲۰۰؛ سیر الاسلام، ابن حجر عسقلانی، ج 4؛ شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی ۷۵/۱؛ العقاب امر رسول و عترته و المجموعه ، قدماء المحدثين: العقد الحسيني، والدیهایی عاملی، ۳۵؛ فقه السنة، شیخ سید سابق، ۱۲/۲؛ الفوائد العليه، سید علی بهبهانی، ۱۸۷/۲؛ قاموس قرآن، علی اکبر قرشی؛ القواعد الفقهية، بجنوردی ٣٢٦/٧؛ کتاب سليم بن قيس، محمد باقر انصاری، ۳۳۳؛ مجمع الفائدة، محقق اردبیلی، ۲۰۰؛ المزار، محمد بن عبدالباقی، ۳۸۵؛ مکارم الاخلاق، شیخ طبرسی، ١٢٦؛ من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق؛ منهج السعادة، محمودی، ج 1.

منابع

این مدخل برگرفته از دایرة المعارف تشیع است و مقاله آن هنوز به طور کامل تدوین نیافته است.