پرش به محتوا

جنسیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - ' های ' به '‌های '
جز (جایگزینی متن - ' می ' به ' می‌')
جز (جایگزینی متن - ' های ' به '‌های ')
خط ۱: خط ۱:
'''جنسیت'''؛ مجموعۀ ویژگی های فیزیکی، رفتاری، فرهنگی و روان شناختی که معمولاً در یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث یافت می‌شود. واژه جنسیت Gender یک مفهوم اجتماعی است و با واژه جنس sex  که به طور معمول برای بیان همان موضوع ولی از دیدگاه زیست شناسی به کار می‌رود متفاوت است. در قرآن معادل مشخصی برای جنسیت وجود ندارد. مباحثی که قرآن پژوهان، مفسران و پژوهشگران در حوزه جنسیت مطرح کرده اند از طریق تحلیل مقایسه ای زن و مردم در قرآن به دست می‌آید. برخی از منتقدان با استناد به آیات قرآن و پاره ای از احکام اسلامی همچون ارث، دیه و اعتبار شهادت زن معتقدند قرآن قائل به تبیعض جنسیتی است. حال آنکه بررسی دقیق قرآن در حوزه مسئولیت های اجتماعی، کرامت، اخلاق و سنجش اعمال دیدگاهی خلاف این نظر را اثبات می‌کند.
'''جنسیت'''؛ مجموعۀ ویژگی‌های فیزیکی، رفتاری، فرهنگی و روان شناختی که معمولاً در یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث یافت می‌شود. واژه جنسیت Gender یک مفهوم اجتماعی است و با واژه جنس sex  که به طور معمول برای بیان همان موضوع ولی از دیدگاه زیست شناسی به کار می‌رود متفاوت است. در قرآن معادل مشخصی برای جنسیت وجود ندارد. مباحثی که قرآن پژوهان، مفسران و پژوهشگران در حوزه جنسیت مطرح کرده اند از طریق تحلیل مقایسه ای زن و مردم در قرآن به دست می‌آید. برخی از منتقدان با استناد به آیات قرآن و پاره ای از احکام اسلامی همچون ارث، دیه و اعتبار شهادت زن معتقدند قرآن قائل به تبیعض جنسیتی است. حال آنکه بررسی دقیق قرآن در حوزه مسئولیت‌های اجتماعی، کرامت، اخلاق و سنجش اعمال دیدگاهی خلاف این نظر را اثبات می‌کند.


== عدالت جنسیتی در قرآن ==
== عدالت جنسیتی در قرآن ==
در قرآن ارزش جنسیتی مطرح نیست. قرآن از انسان سخن می‌گوید و زن و مرد را به طور یکسان انسان می‌داند و همۀ انسان‌ها را بنابه آیه «انا خلقناکم من ذکر و انثی» فرزندان یک مرد و زن می‌داند. بر اساس آیه «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کَانُوا یَعْمَلُونَ: هر کس از مرد و زن عمل شایسته کند و مؤمن باشد او را زندگی نیکو دهیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد. (النحل/۱۶) هرکس کار نیکی انجام دهد اعم از زن و مرد بر اساس آن کار نیک ارزش پیدا می‌کند. در قرآن حتی در بعد میزان توجه به جنسیت های مختلف نیز نوعی توازن وجود دارد. در قرآن همانطور که از برخی مردان مانند حضرت عیسی (ع) به نیکی یاد می‌کند از برخی زنان چون مریم(س) نیز به نیکی یاد می‌شود. به همان شکل، همانطور که قرآن فرعون و آسیه را به عنوان شوهر بد و زن خوب یاد می‌کند از لوط و زنش به عنوان شوهر خوب و زن بد یاد می‌کند. برعکس این قضیه نیز قابل مشاهده است یعنی به همان شکل که از ابولهب و زنش در قرآن به عنوان زن و شوهر بد یاد می‌شود. از حضرت ابراهیم (ع) و همسرش به عنوان زن و شوهر خوب یاد می‌شود. از این آیات می‌توان فهمید که جنسیت ملاک ارزش نیست. ارزش ذاتی مشترک بین زن و مرد است، و ارزش اکتسابی تابع ایمان و عمل صالح است. ازنظر اسلام، ملاک ارزش و معیار کمال، قرب به خداست و با اختیار کردن بندگی خدا، ایمان و عمل صالح است که می‌توان به قرب خدا دست یافت. هیچ عامل غیراختیاری و ذاتی همچون نژاد، زبان، ملیت، سن، شغل، طبقۀ اجتماعی، و همین‌طور جنسیت موجب قرب به خدا نمی‌شود. زن در پيش از اسلام فقط در جنسيت خود با مردان رقابت داشت اما با نزول قرآن، جایگاه قابل توجهی به زنان داده شد تا جایی که حتی پيامبر(ص) زمانی كه قصد گرفتن بيعت را داشت فقط به بيعت مردان اكتفا نكرد بلكه مجلسی از زنان را نیز تشكيل داد و با آنان هم بيعت كرد.
در قرآن ارزش جنسیتی مطرح نیست. قرآن از انسان سخن می‌گوید و زن و مرد را به طور یکسان انسان می‌داند و همۀ انسان‌ها را بنابه آیه «انا خلقناکم من ذکر و انثی» فرزندان یک مرد و زن می‌داند. بر اساس آیه «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کَانُوا یَعْمَلُونَ: هر کس از مرد و زن عمل شایسته کند و مؤمن باشد او را زندگی نیکو دهیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند پاداش خواهیم داد. (النحل/۱۶) هرکس کار نیکی انجام دهد اعم از زن و مرد بر اساس آن کار نیک ارزش پیدا می‌کند. در قرآن حتی در بعد میزان توجه به جنسیت‌های مختلف نیز نوعی توازن وجود دارد. در قرآن همانطور که از برخی مردان مانند حضرت عیسی (ع) به نیکی یاد می‌کند از برخی زنان چون مریم(س) نیز به نیکی یاد می‌شود. به همان شکل، همانطور که قرآن فرعون و آسیه را به عنوان شوهر بد و زن خوب یاد می‌کند از لوط و زنش به عنوان شوهر خوب و زن بد یاد می‌کند. برعکس این قضیه نیز قابل مشاهده است یعنی به همان شکل که از ابولهب و زنش در قرآن به عنوان زن و شوهر بد یاد می‌شود. از حضرت ابراهیم (ع) و همسرش به عنوان زن و شوهر خوب یاد می‌شود. از این آیات می‌توان فهمید که جنسیت ملاک ارزش نیست. ارزش ذاتی مشترک بین زن و مرد است، و ارزش اکتسابی تابع ایمان و عمل صالح است. ازنظر اسلام، ملاک ارزش و معیار کمال، قرب به خداست و با اختیار کردن بندگی خدا، ایمان و عمل صالح است که می‌توان به قرب خدا دست یافت. هیچ عامل غیراختیاری و ذاتی همچون نژاد، زبان، ملیت، سن، شغل، طبقۀ اجتماعی، و همین‌طور جنسیت موجب قرب به خدا نمی‌شود. زن در پيش از اسلام فقط در جنسيت خود با مردان رقابت داشت اما با نزول قرآن، جایگاه قابل توجهی به زنان داده شد تا جایی که حتی پيامبر(ص) زمانی كه قصد گرفتن بيعت را داشت فقط به بيعت مردان اكتفا نكرد بلكه مجلسی از زنان را نیز تشكيل داد و با آنان هم بيعت كرد.


== نقش تفاوت های جنسیتی در پذیرش نقش های متفاوت ==
== نقش تفاوت‌های جنسیتی در پذیرش نقش‌های متفاوت ==
اگرچه در اصل انسانیت، اشتراکاتی میان زن و مرد وجود دارد ولی اسلام تفاوت‌های طبیعی و جسمی مرد و زن را به عنوان منشأیی برای کمال آنها به شمار آورده است. این تفاوت‌ها باعث احساس نیاز متقابل برای بقای نسل، تحکیم روابط اجتماعی و... می‌شود. تفاوت های تکلیفی مرد و زن ریشه در این تفاوت های جسمی و روحی دارد. خداوند تکالیف سنگینی همچون تأمین معیشت خانواده، کار در بیرون و جنگ و جهاد را به سبب ویژگی های جسمی و روحی زنان، از عهده آن ها برداشته و کارهای سخت و خطرناک و آسیب‌زا را بر دوش مرد گذاشته است.
اگرچه در اصل انسانیت، اشتراکاتی میان زن و مرد وجود دارد ولی اسلام تفاوت‌های طبیعی و جسمی مرد و زن را به عنوان منشأیی برای کمال آنها به شمار آورده است. این تفاوت‌ها باعث احساس نیاز متقابل برای بقای نسل، تحکیم روابط اجتماعی و... می‌شود. تفاوت‌های تکلیفی مرد و زن ریشه در این تفاوت‌های جسمی و روحی دارد. خداوند تکالیف سنگینی همچون تأمین معیشت خانواده، کار در بیرون و جنگ و جهاد را به سبب ویژگی‌های جسمی و روحی زنان، از عهده آن ها برداشته و کارهای سخت و خطرناک و آسیب‌زا را بر دوش مرد گذاشته است.


== جنسیت و زبان ==
== جنسیت و زبان ==
زبان عربی از زیرمجموعه های زبان سامی است؛ این زبان، زبانی جنسیت‌پذیر است. هر فعل و واژه در عربی جنس دستوری دارد. واژه های در، دیوار، زمین و آسمان همه جنسیت‌پذیر هستند؛ قمر، شمس و موجودات آفرینش هم این طور هستند و کمتر زبانی چنین ویژگی‌هایی دارد. بر خلاف زبان عربی، دستور زبان فارسی حساسیتی به جنسیت ندارد. در فارسی شش صیغه داریم که همگی آنها حساسیت به جنسیت ندارند، اما در عربی ۱۲ صیغه داریم که حساس به جنسیت است؛ در فارسی وقتی می‌گوییم دانشمند، معلم و پرستار معطوف به هر دو جنس است، ولی در عربی به معلم زن معلمه گفته می‌شود. بنابراین اگر این جنس زبانی را مبنا بگیریم و اجازه ندهیم در عرصه اجتماعی و فرهنگی اثر بگذارد، برداشت درست‌تری از قرآن خواهیم داشت. جنسیت محور بودن یک زبان تا حدود زیادی در مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تأثیر می‌گذارد. با توجه به اینکه خطابات قرآنی مذکر است، فقها تلاش کرده‌اند قواعدی را برای استنباط مسائل مرتبط با جنسیت ایجاد کنند. مهمترین قاعده در این عرصه، اشتراک است، مثلاً وقتی قرآن فرموده است: «أَقِمِ الصَّلَاةَ»، گفته شده خطاب دستوری آن فراجنسی است. کلمات مذکر زیادی هم در قرآن مانند المؤمنون، المتقین وجود دارد؛ فقها الف و لام این کلمات را الف و لام جنس گرفته‌اند، یعنی وقتی گفته می‌شود «المؤمنین» شامل زنان مؤمن و مردان می‌شود. خطاب «یا ایهاالذین آمنوا» هم برای مردان و هم برای زنان است و باید این الفاظ را بدون وجود قرینه دلالت بر عموم داد و برداشتی فراجنسیتی از آن داشت. جنس بیشتر الفاظی که در قرآن بیان شده است، جنس مذکر است، ولی این مذکر به صیغه عموم است؛ مثلا در قرآن آمده «انما المؤمنون اخوه»؛ اگرچه طبق ساختار موجود، خطاب این آیه به مردهاست اما این ساختار دستوری لایه پنهان مؤنث دارد که نباید از آن غافل بود. بر اساس این لایه پنهان، مؤمنان اعم از زن و مرد، برادر هستند، بنابراین در مفاهیم و ترجمه باید این را ذکر کنیم تا جنبه مردانه به خدا و قرآن نسبت داده نشود. فقه ما فقه مبتنی بر متن و دستوری است؛ اگر این فقه بتواند خود را از تله دستور زبان خارج کند، در عرصه فرهنگ و اجتماع و روابط میان افراد کمتر شاهد اختلاف خواهیم بود. بزرگ‌ترین گرفتاری ما در فهم زبان قرآن فهم فراجنسیتی آن و وارد کردنش به عرصه اجتماع بدون لحاظ کردن ابعاد جنسیت زده آن است. بسیاری از مفسران ما در تاریخ، در اینجا گرفتار بودند و در فهم قرآن، عموماً مردانه‌نگری کرده‌اند و در عین حال نگاهشان به زنان یک نگاه دست دوم و جنس دوم بوده است. برای حل نگاه جنسیت زده به زبان قرآن می‌توان دو راه حل ارائه کرد. راهکار اول درک این موضوع است که مراد از موضوع‌له الفاظ مذکر، مردان نیستند بلکه الفاظ مذکر به شرط لای تانیث وحده مراد است. اصل در عربی استفاده از الفاظ مذکر است. به این قاعده در زبان عربی، قاعده تغلیب می‌گویند. در زبان حساس به جنسیت به خاطر اختصار، وقتی مخاطب از دو جنس باشد، یکی از دو جنس یعنی مذکر را انتخاب می‌کنند. تغلیب از نظر زبانی به خاطر رسایی و گویایی است، از این رو زبان عربی که زبان قرآن است، مستلزم رعایت قاعده تغلیب است. راهکار دوم تحلیل گفتمانی الفاظ مذکر است. متن قرآن در جامعه مردانه نازل شده است. در آن جامعه مردان نقش اصلی داشتند از این رو این مردان‌ بودند که به جهاد می‌پرداختند، فتنه انگیزی می‌کردند و در جامعه حضور غالب داشتند. دلیل خطاب قرار نگرفتن این زنان حضور کم رنگ آنها در جامعه بوده است.
زبان عربی از زیرمجموعه‌های زبان سامی است؛ این زبان، زبانی جنسیت‌پذیر است. هر فعل و واژه در عربی جنس دستوری دارد. واژه‌های در، دیوار، زمین و آسمان همه جنسیت‌پذیر هستند؛ قمر، شمس و موجودات آفرینش هم این طور هستند و کمتر زبانی چنین ویژگی‌هایی دارد. بر خلاف زبان عربی، دستور زبان فارسی حساسیتی به جنسیت ندارد. در فارسی شش صیغه داریم که همگی آنها حساسیت به جنسیت ندارند، اما در عربی ۱۲ صیغه داریم که حساس به جنسیت است؛ در فارسی وقتی می‌گوییم دانشمند، معلم و پرستار معطوف به هر دو جنس است، ولی در عربی به معلم زن معلمه گفته می‌شود. بنابراین اگر این جنس زبانی را مبنا بگیریم و اجازه ندهیم در عرصه اجتماعی و فرهنگی اثر بگذارد، برداشت درست‌تری از قرآن خواهیم داشت. جنسیت محور بودن یک زبان تا حدود زیادی در مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تأثیر می‌گذارد. با توجه به اینکه خطابات قرآنی مذکر است، فقها تلاش کرده‌اند قواعدی را برای استنباط مسائل مرتبط با جنسیت ایجاد کنند. مهمترین قاعده در این عرصه، اشتراک است، مثلاً وقتی قرآن فرموده است: «أَقِمِ الصَّلَاةَ»، گفته شده خطاب دستوری آن فراجنسی است. کلمات مذکر زیادی هم در قرآن مانند المؤمنون، المتقین وجود دارد؛ فقها الف و لام این کلمات را الف و لام جنس گرفته‌اند، یعنی وقتی گفته می‌شود «المؤمنین» شامل زنان مؤمن و مردان می‌شود. خطاب «یا ایهاالذین آمنوا» هم برای مردان و هم برای زنان است و باید این الفاظ را بدون وجود قرینه دلالت بر عموم داد و برداشتی فراجنسیتی از آن داشت. جنس بیشتر الفاظی که در قرآن بیان شده است، جنس مذکر است، ولی این مذکر به صیغه عموم است؛ مثلا در قرآن آمده «انما المؤمنون اخوه»؛ اگرچه طبق ساختار موجود، خطاب این آیه به مردهاست اما این ساختار دستوری لایه پنهان مؤنث دارد که نباید از آن غافل بود. بر اساس این لایه پنهان، مؤمنان اعم از زن و مرد، برادر هستند، بنابراین در مفاهیم و ترجمه باید این را ذکر کنیم تا جنبه مردانه به خدا و قرآن نسبت داده نشود. فقه ما فقه مبتنی بر متن و دستوری است؛ اگر این فقه بتواند خود را از تله دستور زبان خارج کند، در عرصه فرهنگ و اجتماع و روابط میان افراد کمتر شاهد اختلاف خواهیم بود. بزرگ‌ترین گرفتاری ما در فهم زبان قرآن فهم فراجنسیتی آن و وارد کردنش به عرصه اجتماع بدون لحاظ کردن ابعاد جنسیت زده آن است. بسیاری از مفسران ما در تاریخ، در اینجا گرفتار بودند و در فهم قرآن، عموماً مردانه‌نگری کرده‌اند و در عین حال نگاهشان به زنان یک نگاه دست دوم و جنس دوم بوده است. برای حل نگاه جنسیت زده به زبان قرآن می‌توان دو راه حل ارائه کرد. راهکار اول درک این موضوع است که مراد از موضوع‌له الفاظ مذکر، مردان نیستند بلکه الفاظ مذکر به شرط لای تانیث وحده مراد است. اصل در عربی استفاده از الفاظ مذکر است. به این قاعده در زبان عربی، قاعده تغلیب می‌گویند. در زبان حساس به جنسیت به خاطر اختصار، وقتی مخاطب از دو جنس باشد، یکی از دو جنس یعنی مذکر را انتخاب می‌کنند. تغلیب از نظر زبانی به خاطر رسایی و گویایی است، از این رو زبان عربی که زبان قرآن است، مستلزم رعایت قاعده تغلیب است. راهکار دوم تحلیل گفتمانی الفاظ مذکر است. متن قرآن در جامعه مردانه نازل شده است. در آن جامعه مردان نقش اصلی داشتند از این رو این مردان‌ بودند که به جهاد می‌پرداختند، فتنه انگیزی می‌کردند و در جامعه حضور غالب داشتند. دلیل خطاب قرار نگرفتن این زنان حضور کم رنگ آنها در جامعه بوده است.


== جنسیت و مسئولیت اجتماعی ==
== جنسیت و مسئولیت اجتماعی ==
اگر چراغ جنسیت را در حوزه زبان و در حوزه زبان عربی فصیح و در حوزه فقه خاموش کنیم، مسئولیت‌های اجتماعی زن و مرد، تفاوتی نخواهند داشت. نظام اجتماعی قرآن، مبنایش در سپهر اجتماعی، عمل صالح است و در عمل صالح فرقی بین زن و مرد نیست. قرآن کریم همانطور که بر اساس آیه ۳۱ سوره نور در حوزه تکالیف تفاوتی میان زن و مرد قائل نشده است، در مورد مجازات الهی هم هیچ تفاوتی میان زن و مرد نگذاشته است. چنانکه در حکم زنا در آیه دوم سوره نور فرموده است: «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ...؛ به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد..». در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی هم بنا به آیه12 سوره ممتحنه: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اى پيامبر چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه ‏هاى حرامزاده پيش دست و پاى خود را با بهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه زيرا خداوند آمرزنده مهربان است» زنان، همانند مردان وظایفی سیاسی را بر عهده دارند. در فعالیت‌های اقتصادی نیز زنان مانند مردان مالک دسترنج خود هستند و استقلال اقتصادی زن، برای وی تعریف شده است. قرائت های سنتی فهم دینی و قرآن، باعث شده تا نوعی سلب مسئولیت از زنان در عرصه اجتماع تصور شود. مسئولیت به معنای وظیفه است و در مقابل آن حقوق قرار دارد. اگر حقوقی نباشد، مسئولیتی نیز وجود نخواهد داشت. برای باز کردن صحنه مسئولیت‌پذیری اجتماعی زنان، در ابتدا بایستی حقوق و حمایت های قانونی تضمین شوند. اصلی ترین دلیل تضمن نشدن حقوق زنان در کشورهای اسلامی وجود حکومت‌های ناکارآمد و سوء استفاده این حکومتها از برداشت های سنتی دین است. در این بین وجود نهادهای داوطلبانه و مستقل با اعتراض، نقد، آگاهی‌بخشی و ایجاد شفایت می‌توانند باعث ایجاد گشایش هایی در این امر شوند است. مسئولیت اجتماعی زنان مراتب مختلفی دارد. بخشی از این مسئولیت ها به تکالیف دینی، خانه‌داری، کودک‌پروری و ... بر می‌گردد. سطح دیگری از آن به مسئولیت‌پذیری‌های سیاسی و ورود به حوزه‌های حکمرانی مرتبط می‌شود. مشکلی که مخصوصا جامعه زنان در این عرصه با آن روبه رو هستند این است که نظام‌های حاکم با استناد به قرائتهای سنتی می‌خواهند با کاهش مسئولیت‌ها و وظایف اجتماعی زنان می‌خواهند وظایف آنها را به اموری چون خانه‌داری تقلیل دهند. این کار، باعث خروج نیمی از خرد اجتماعی از عرصه اجتماع است. مخصوصا در جوامع اسلامی به سبب آنکه، حاکمیت ها تصمیم های خود را دینی جلوه می‌دهند بایستی متناسب با گفتمان های موجود و همچنین شناخت صحیح زبان قرآن، خوانش هایی به روز از دین را ارائه کرد.
اگر چراغ جنسیت را در حوزه زبان و در حوزه زبان عربی فصیح و در حوزه فقه خاموش کنیم، مسئولیت‌های اجتماعی زن و مرد، تفاوتی نخواهند داشت. نظام اجتماعی قرآن، مبنایش در سپهر اجتماعی، عمل صالح است و در عمل صالح فرقی بین زن و مرد نیست. قرآن کریم همانطور که بر اساس آیه ۳۱ سوره نور در حوزه تکالیف تفاوتی میان زن و مرد قائل نشده است، در مورد مجازات الهی هم هیچ تفاوتی میان زن و مرد نگذاشته است. چنانکه در حکم زنا در آیه دوم سوره نور فرموده است: «الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ...؛ به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد..». در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی هم بنا به آیه12 سوره ممتحنه: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اى پيامبر چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه ‏هاى حرامزاده پيش دست و پاى خود را با بهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه زيرا خداوند آمرزنده مهربان است» زنان، همانند مردان وظایفی سیاسی را بر عهده دارند. در فعالیت‌های اقتصادی نیز زنان مانند مردان مالک دسترنج خود هستند و استقلال اقتصادی زن، برای وی تعریف شده است. قرائت‌های سنتی فهم دینی و قرآن، باعث شده تا نوعی سلب مسئولیت از زنان در عرصه اجتماع تصور شود. مسئولیت به معنای وظیفه است و در مقابل آن حقوق قرار دارد. اگر حقوقی نباشد، مسئولیتی نیز وجود نخواهد داشت. برای باز کردن صحنه مسئولیت‌پذیری اجتماعی زنان، در ابتدا بایستی حقوق و حمایت‌های قانونی تضمین شوند. اصلی ترین دلیل تضمن نشدن حقوق زنان در کشورهای اسلامی وجود حکومت‌های ناکارآمد و سوء استفاده این حکومتها از برداشت‌های سنتی دین است. در این بین وجود نهادهای داوطلبانه و مستقل با اعتراض، نقد، آگاهی‌بخشی و ایجاد شفایت می‌توانند باعث ایجاد گشایش هایی در این امر شوند است. مسئولیت اجتماعی زنان مراتب مختلفی دارد. بخشی از این مسئولیت ها به تکالیف دینی، خانه‌داری، کودک‌پروری و ... بر می‌گردد. سطح دیگری از آن به مسئولیت‌پذیری‌های سیاسی و ورود به حوزه‌های حکمرانی مرتبط می‌شود. مشکلی که مخصوصا جامعه زنان در این عرصه با آن روبه رو هستند این است که نظام‌های حاکم با استناد به قرائتهای سنتی می‌خواهند با کاهش مسئولیت‌ها و وظایف اجتماعی زنان می‌خواهند وظایف آنها را به اموری چون خانه‌داری تقلیل دهند. این کار، باعث خروج نیمی از خرد اجتماعی از عرصه اجتماع است. مخصوصا در جوامع اسلامی به سبب آنکه، حاکمیت ها تصمیم‌های خود را دینی جلوه می‌دهند بایستی متناسب با گفتمان‌های موجود و همچنین شناخت صحیح زبان قرآن، خوانش هایی به روز از دین را ارائه کرد.


== جنسیت خدا در قرآن ==
== جنسیت خدا در قرآن ==
خط ۲۳: خط ۲۳:


== جنسیت و حقوق(وراثت، شاهد) ==
== جنسیت و حقوق(وراثت، شاهد) ==
از زمینه های مهم و قابل بحث حوزه جنسیت مسایل مرتبط با عرصه حقوق است. به طور ویژه با تحول جایگاه زن در غرب مسایلی چون نابرابری در ارث و دیه زن و مرد و معادل بودن شهادت دو زن در برابر یک زن بحث های زیادی را به خود برانگیخته است. عالمان مسلمان معتقدند این تفاوت ها ریشه در فرامین الهی دارد و مبتنی بر حکمت می‌باشد. از همین رو مجموعه دلایلی را در این زمینه مطرح نموده اند. برای نمونه ایشان در زمینه تفاوت های موجود در حوزه ارث ریشه اصلی این حکم را قرار داشتن مسئولیت معیشت خانواده بر دوش مرد می‌دانند.
از زمینه‌های مهم و قابل بحث حوزه جنسیت مسایل مرتبط با عرصه حقوق است. به طور ویژه با تحول جایگاه زن در غرب مسایلی چون نابرابری در ارث و دیه زن و مرد و معادل بودن شهادت دو زن در برابر یک زن بحث‌های زیادی را به خود برانگیخته است. عالمان مسلمان معتقدند این تفاوت ها ریشه در فرامین الهی دارد و مبتنی بر حکمت می‌باشد. از همین رو مجموعه دلایلی را در این زمینه مطرح نموده اند. برای نمونه ایشان در زمینه تفاوت‌های موجود در حوزه ارث ریشه اصلی این حکم را قرار داشتن مسئولیت معیشت خانواده بر دوش مرد می‌دانند.


== جنسیت و سنجش اعمال ==
== جنسیت و سنجش اعمال ==
خط ۳۴: خط ۳۴:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاء ...» ای مردم پروا بگيريد از آن پروردگاری كه شما را از «نفس واحده» و در واقع از يك نفس يا تك سلول، يك حقيقت واحد و ... خلق كرده است. بر ديگری برتری نداريد، ملاك برتريتان تقواست در حقيقت اصل و گوهر ذات واحد دارند(نساء/1). «جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً» از خودتان برای شما جفتهايی قرار داد... (شوری آيه ۱۱) «خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» شما را از نفسی واحد آفريد، سپس جفتش را از آن قرار داد (زمر /6) «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نِّفسٍ واحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنها زَوجَهَا لِیَسكُنَ إِلَيها...» اوست آنكس كه شما را از نفس واحدی آفريد و جفت وی را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد (اعراف، آيه ۱۸۹)«وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى » و هم اوست كه دو نوع می‌آفريند: نر و ماده.(نجم، آيات ۴۵ـ۴۶)
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاء ...» ای مردم پروا بگيريد از آن پروردگاری كه شما را از «نفس واحده» و در واقع از يك نفس يا تك سلول، يك حقيقت واحد و ... خلق كرده است. بر ديگری برتری نداريد، ملاك برتريتان تقواست در حقيقت اصل و گوهر ذات واحد دارند(نساء/1). «جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً» از خودتان برای شما جفتهايی قرار داد... (شوری آيه ۱۱) «خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» شما را از نفسی واحد آفريد، سپس جفتش را از آن قرار داد (زمر /6) «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نِّفسٍ واحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنها زَوجَهَا لِیَسكُنَ إِلَيها...» اوست آنكس كه شما را از نفس واحدی آفريد و جفت وی را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد (اعراف، آيه ۱۸۹)«وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى » و هم اوست كه دو نوع می‌آفريند: نر و ماده.(نجم، آيات ۴۵ـ۴۶)


«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاء ...»؛ ای مردم از پرودگارتان كه شما را از «نفس واحدی» آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسياری پراكنده كرد (نساء، آيه ۱) «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛«ای مردم ما همه شما را از زن و مرد آفريديم و آنگاه شعبه های بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد بدرستی كه بزرگوارترين شما نزد پروردگار با تقواترين شماست.» (حجرات، آيه ۱۳) «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ . وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ» و از نشانه‌های او اين است كه شما را از خاك آفريد: پس بناگاه شما [به صورت] بشری هر سو پراكنده شديد. و از نشانه‌های او اينكه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در اين [نعمت] برای مردمی كه می‌انديشند قطعاً نشانه‌هايی است» (روم، آيات ۲۰ ـ۲۱) «إذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَكَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ . فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ» چون زن عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا آزادشده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد؛ پس، از من بپذير كه تو خود شنوای دانايی». پس چون فرزندش را بزاد، گفت: «پروردگارا، من دختر زاده‌ام- و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود- و پسر چون دختر نيست؛ و من نامش را مريم نهادم»(آل عمران، ۳۵-۳۶). «لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ؛برای مردان از آنچه [به اختيار] كسب كرده‌اند بهره‌ای است و برای زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كرده‌اند بهره‌ای است. » (نساء/ ۳۲) یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ یَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء ؛بر شما حلال نيست كه به زور، خود را صاحب اختيار زنان و متصرّف در مال آنها قرار دهيد. (نساء، ۱۹) «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ . وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ . وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ ؛خدا برای كسانی كه كفر ورزيده‌اند، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [كه] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت كردند، و كاری از دست[شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد.» و برای كسانی كه ايمان آورده‌اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه كه گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانه‌ای برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر برهان» و مريم دختِ عمران را، همان كسی كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتاب‌های او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود. (تحريم، آيه ۱۰-۱۲) «یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَكُونُوا خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَكُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»)؛ ای كسانی كه ايمان آورده‌ايد، نبايد قومی قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اين‌ها بهتر باشند و نبايد زنانی زنان [ديگر] را [ريشخند كنند]، شايد آنها از اين‌ها بهتر باشند و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقب‌های زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هركه توبه نكرد آنان خود ستمكارند. (حجرات، آيه ۱۱ «وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَـئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ نَقِيراً» يعنی، و كسانی كه كارهای شايسته كنند چه مرد باشند يا زن در حالی كه مؤمن باشند، آنان داخل بهشت می‌شوند، و به قدر گودی پشت هسته خرمايی مورد ستم قرار نمی‌گيرند. (نساء، آيه (۱۲۴)
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاء ...»؛ ای مردم از پرودگارتان كه شما را از «نفس واحدی» آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسياری پراكنده كرد (نساء، آيه ۱) «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»؛«ای مردم ما همه شما را از زن و مرد آفريديم و آنگاه شعبه‌های بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد بدرستی كه بزرگوارترين شما نزد پروردگار با تقواترين شماست.» (حجرات، آيه ۱۳) «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ . وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ» و از نشانه‌های او اين است كه شما را از خاك آفريد: پس بناگاه شما [به صورت] بشری هر سو پراكنده شديد. و از نشانه‌های او اينكه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در اين [نعمت] برای مردمی كه می‌انديشند قطعاً نشانه‌هايی است» (روم، آيات ۲۰ ـ۲۱) «إذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَكَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ . فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ» چون زن عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شكم خود دارم نذر تو كردم تا آزادشده [از مشاغل دنيا و پرستشگر تو] باشد؛ پس، از من بپذير كه تو خود شنوای دانايی». پس چون فرزندش را بزاد، گفت: «پروردگارا، من دختر زاده‌ام- و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود- و پسر چون دختر نيست؛ و من نامش را مريم نهادم»(آل عمران، ۳۵-۳۶). «لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ؛برای مردان از آنچه [به اختيار] كسب كرده‌اند بهره‌ای است و برای زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كرده‌اند بهره‌ای است. » (نساء/ ۳۲) یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ یَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء ؛بر شما حلال نيست كه به زور، خود را صاحب اختيار زنان و متصرّف در مال آنها قرار دهيد. (نساء، ۱۹) «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ . وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ . وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ ؛خدا برای كسانی كه كفر ورزيده‌اند، زن نوح و زن لوط را مَثَل آورده [كه] هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آنها خيانت كردند، و كاری از دست[شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد: «با داخل شوندگان داخل آتش شويد.» و برای كسانی كه ايمان آورده‌اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه كه گفت: «پروردگارا، پيش خود در بهشت خانه‌ای برايم بساز، و مرا از فرعون و كردارش نجات ده، و مرا از دست مردم ستمگر برهان» و مريم دختِ عمران را، همان كسی كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتاب‌های او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود. (تحريم، آيه ۱۰-۱۲) «یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَكُونُوا خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَكُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»)؛ ای كسانی كه ايمان آورده‌ايد، نبايد قومی قوم ديگر را ريشخند كند، شايد آنها از اين‌ها بهتر باشند و نبايد زنانی زنان [ديگر] را [ريشخند كنند]، شايد آنها از اين‌ها بهتر باشند و از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقب‌های زشت مدهيد؛ چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هركه توبه نكرد آنان خود ستمكارند. (حجرات، آيه ۱۱ «وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتَ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَـئِكَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یُظْلَمُونَ نَقِيراً» يعنی، و كسانی كه كارهای شايسته كنند چه مرد باشند يا زن در حالی كه مؤمن باشند، آنان داخل بهشت می‌شوند، و به قدر گودی پشت هسته خرمايی مورد ستم قرار نمی‌گيرند. (نساء، آيه (۱۲۴)


== منابع ==
== منابع ==
۴٬۸۳۱

ویرایش