پرش به محتوا

بزرگ داشتن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی بزرگ داشتن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «عظمَ»، «وقّر». ==مترادفات «بزرگ داشتن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |عظم |ریشه عظم |عظم (واژگان)|مشتقات ع...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[عظم (ریشه)|ریشه عظم]]
|[[عظم (ریشه)|ریشه عظم]]
|[[عظم (واژگان)|مشتقات عظم]]
|[[عظم (واژگان)|مشتقات عظم]]
|
|{{AFRAME|Surah=22|Ayah=32}}
|-
|-
|وقّر
|وقّر
|[[وقر (ریشه)|ریشه وقر]]
|[[وقر (ریشه)|ریشه وقر]]
|[[وقر (واژگان)|مشتقات وقر]]
|[[وقر (واژگان)|مشتقات وقر]]
|
|{{AFRAME|Surah=48|Ayah=9}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی بزرگ داشتن==
==معانی مترادفات قرآنی بزرگ داشتن==


=== عظمَ» ===
===عظمَ»===
العَظْم‏: استخوان، جمعش- عِظَام‏، گفت:


=== «وقّر» ===
(عِظاماً- 49/ اسراء) (فَكَسَوْنَا الْعِظامَ‏ لَحْماً- 14/ مؤمنون) كه در هر دو آيه- عَظْماً- هم خوانده شده.
 
عَظْمَةُ الذّراعِ: دست و آرنج قوى و زمخت‏ عَظْمُ‏ الرّحلِ: چوب پهن كوتاه كه روى رحل و تنگ ستوران بكار مى‏برند. عَظُمَ‏ الشّى‏ءُ: اصلش اين است كه اسكلت و استخوانش بزرگ شد سپس براى هر چيز بزرگى واژه- عَظَمَة- كه در حكم بزرگى محسوس يا معقول و جسمى و معنوى است استعاره شده است، در آيات:
 
(عَذابَ يَوْمٍ‏ عَظِيمٍ‏- 15/ انعام) (قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ‏- 67/ ص) (عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ‏- 2/ نباء) (مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ‏- 31/ زخرف) پس واژه- عظيم- هر گاه در اجسام بكار رود اصلش اين است كه بزرگ بودن در اجزاء بهم پيوسته آن است و در بزرگى اجزاء جدا شده از جدائى از هم است نيز عظيم مى‏گويند مثل عبارات:
 
جيش عظيم و مال عظيم: كه در همان معنى كثير و فراوان است.
 
عَظِيمَة: حادثه بزرگ، إِعْظَامَة و عِظَامَة: چيزى است شبيه بالش كه زنان بر پشت مى‏بندند.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 618-617</ref>
 
===«وقّر»===
وَقْر سنگين بودن گوش، وَقَرَتْ‏ أذنُهُ- گوشش كر و سنگين شد، ابو زيد ميگويد فعل واژه- وَقِرْتَ‏ تَوْقَرُ مَوْقُورَة- است در آيه: وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ- فصلت/ 5 و وَ فِي آذانِهِمْ‏ وَقْراً- فصلت/ 44
 
وَقْر- بار معمولى الاغ و قاطر مثل- وسق- كه بار شتران است. و قد أَوْقَرْتُهُ‏- آنرا بار كردم- نخلةٌ مُوقِرَةٌ و مُوقَرَةٌ- درخت خرماى پربار.
 
وَقَار- سكون و آرامش و بردبارى- اسم فاعلش- هو وَقُورٌ و وَقَارٌ و مُتَوَقِّرٌ است در آيه فرمود:
 
ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ‏ وَقاراً- النوح/ 13 چرا از خداوند اميد آرامش و سكون بخشيدن نداريد!؟ فلان ذو وَقْرَةٍ- او آرام است و با وقار. در آيه:
 
وَ قَرْنَ‏ فِي بُيُوتِكُنَ‏- الاحزاب/ 33 خطاب به همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است مى‏فرمايد بعد از وفاتش با وقار باشيد و در خانه‏هاتان ساكن شويد كه گفته‏اند از وقار گرفته شده. عدّه‏اى از علماء گفته‏اند از- وَقَرْتُ‏ أَقِرُ وَقْرا- است يعنى نشستم. وقير- گله بزرگى از گوسپندان گوئى كه آرامشى در آنها هست بخاطر زياد بودنشان و كندى حركتشان.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 477-476</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۴۹۰

ویرایش