پرش به محتوا

پرتاپ کردن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== مترادفات قرآنی ؟ ==
== مترادفات قرآنی پرتاپ کردن ==
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ».
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نبذ»، «طرح»، «رجم»، «رمی»، «جفا».


== مترادفات «» در قرآن ==
== مترادفات «پرتاپ کردن» در قرآن ==
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|+
|+
خط ۱۰: خط ۱۰:
!نمونه آیات
!نمونه آیات
|-
|-
|نبذ
|[[نبذ (ریشه)|ریشه نبذ]]
|[[نبذ (واژگان)|مشتقات نبذ]]
|
|
|[[یسر (ریشه)|ریشه ؟]]
|-
|[[یسر (واژگان)|مشتقات ؟]]
|طرح
|[[طرح (ریشه)|ریشه طرح]]
|[[طرح (واژگان)|مشتقات طرح]]
|
|
|-
|-
|رجم
|[[رجم (ریشه)|ریشه رجم]]
|[[رجم (واژگان)|مشتقات رجم]]
|
|
|[[هون (ریشه)|ریشه ؟]]
|-
|[[هون (واژگان)|مشتقات ؟]]
|رمی
|[[رمی (ریشه)|ریشه رمی]]
|[[رمی (واژگان)|مشتقات رمی]]
|
|
|-
|-
|
|جفا
|
|[[جفو (ریشه)|ریشه جفو]]
|
|[[جفو (واژگان)|مشتقات جفو]]
|
|
|}
|}


== معانی مترادفات قرآنی ؟==
== معانی مترادفات قرآنی پرتاپ کردن==
 
=== «نبذ» ===
نَبْذ دور افكندن چيزى كه مورد توجّه نيست، مثل دور افكندن كفش كهنه- نَبَذْتُهُ‏ نَبْذَ النَّعْلِ الْخَلِقِ- مثل كفش كهنه دورش انداختم. در آيه گفت:
 
لَيُنْبَذَنَ‏ فِي الْحُطَمَةِ همزه/ 4 و فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ‏ يعنى براى بى‏توجهى به پيمان خداى آنرا پشت سر نهادند و توجه نكردند.
 
و نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ‏- البقره/ 100 كه در باره گروهى از همان بنى اسرائيل در آيه قبل است كه اينان هم بى توجه بودند و به همان خداى زياد توجه نكردند. و گفت:
 
فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِ‏- القصص/ 40 در مورد غرق شدن فرعون و لشكريان او در درياست.
 
و فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ- الصافات/ 145 و لَنُبِذَ بِالْعَراءِ- القلم/ 49 يونس عليه السّلام را به صحرائى افكنديم. اما آيه: فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى‏ سَواءٍ- الانفال/ 58 يعنى با آنها مسالمت و صلح كن، بكار بردن نبذ بجاى صلح در اينجا مثل واژه- القاء- يعنى افكندن است چنانكه در اين آيه گفت: فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ‏- النحل/ 86 به اينها بگو كه دروغگو هستند.و وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ‏- النساء/ 90 يعنى در آن روز تمام كفار و مشركين تسليم امر خدا ميشوند و معبودانشان همگى از نظرشان محو شود.پس در آيه قبل كه ميگويد با آنها بتساوى مسالمت كن تنبيهى و هشدارى است بر اينكه پيمانى با تأكيد بسته نشود بلكه حقشان در اينست كه طرحى از روى مدارا با ايشان مطرح شود و متقابلا مراعات كنند و دو جانبه طرح شود در حدود معاهده آنها.
 
انْتَبَذَ فلان- مثل كسيكه در ميان مردم كمتر باو توجه ميشود عزلت گزيد گفت: فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا- مريم/ 22 مريم به عيسى عليه السّلام باردار شد و در جائى دور و خلوت عزلت گزيد، قَعَدَ نَبْذَةً و نُبْذَةً- جائى در گوشه و كنار- صبى‏ مَنْبُوذ و نَبِيذ- مثل لقيط و ملقوط- كودك گم شده، امّا بصورت اسم مفعول يعنى منبوذ، كسى او را دور افكنده و ديگرى او را مى‏يابد. نَبِيذ- خرما و كشمشى كه در ظرف آبى مياندازند و سپس نبيذ نام نوشيدنى مخصوصى شده است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 278-277</ref>
 
=== «طرح» ===
الطَّرْحُ‏: افكندن چيزى و دور كردن آن است.
 
طَرُوح‏: مكان دور.
 
رأيته من‏ طَرْحٍ‏: او را از دور ديدم.
 
الطِّرْحُ‏: چيزى كه به خاطر بى توجّهى به آن، دور افكنده شده.
 
در آيه: (اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ‏ أَرْضاً- 9/ يوسف).
 
(سخن برادران حسود و دروغگوى حضرت يوسف است كه مى‏گويند يا يوسف را بكشيد و يا بر زمينش برافكنيد).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 477</ref>
 
=== «رجم» ===
الرِّجَام‏: سنگ، و- رَجْم‏: سنگ انداختن،- رُجِمَ‏ فهو مَرْجُوم‏- سنگسار شد.
خداى تعالى گويد: (لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ‏ الْمَرْجُومِينَ‏- 116/ شعراء) (اگر دست برندارى) يعنى: از كشته شدگان، بصورت بدترين مرگ (خواهى بود).
 
دشمنان فساد آلودِ معاصر نوح پيامبر عليه السلام به او مى‏گويند: اگر دست برندارى از سنگسار شدگان خواهى بود).
 
و آيات: (وَ لَوْ لا رَهْطُكَ‏ لَرَجَمْناكَ‏- 91/ هود) و (إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ‏ يَرْجُمُوكُمْ‏- 20/ كهف). اگر بر شما چيره شوند سنگسارتان خواهند كرد.
 
واژه- رَجْم‏- يعنى سنگ انداختن بطور استعاره در باره گمان بد بردن به كسى يا توهّم و پندار و يا ناسزاگوئى و طرد كردن بكار رفته است.
 
خداى تعالى گويد: (رَجْماً بِالْغَيْبِ‏- 22/ كهف).(به ناديده‏ها و پوشيده از ديدشان گمان غلط مى‏برند و پندار بافى مى‏كنند و مى‏گويند اصحاب كهف چند و چندين نفر بودند).
 
شاعر گويد:و ما هو عنها بالحديث‏ المُرَجَّم
 
‏ خداى تعالى گويد: (لَأَرْجُمَنَّكَ‏ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا- 46/ مريم) در باره تو چيزى مى‏گويم كه آن را زشت خواهيد شمرد.
 
و آيه (الشَّيْطانِ‏ الرَّجِيمِ‏- 36/ آل عمران): رانده شده از خيرات و طرد شده از مقامات گروهى بالاتر از خود و فرشتگان.
 
خداى تعالى گويد: (فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ‏- 98/ نحل) و (فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ‏- 34/ حجر).
 
و در باره ستارگان فروزانى كه در جوّ زمين با حركت تند ديده مى‏شود، مى‏گويد:(رُجُوماً لِلشَّياطِينِ‏- 5/ ملك) (كه آن ستارگان را در علم كيهان شناسى شهاب ثاقب ناميده‏اند و چه ناميدن دقيقى كه بعد از قرنها معلوم شده علّت فروزششان براى نفوذ كردن و وارد شدن و سوراخ كردن در جوّ زمين است).
 
رَجْمَة و رُجْمَة: سنگ‏هاى قبر، و بعدا به خود قبر تعبير شده، جمع آن- رِجَام‏ و رُجَم‏- است.
 
رَجَمْتُ‏ القبرَ: سنگ بر قبر نهادم، در حديثى هست كه:«لا تَرْجُمُوا قبرى».
 
مُرَاجَمَة: به سختى ناسزا گفتن، كه استعاره‏اى از سنگ اندازى و دشنام دادن است.
 
تَرْجُمَان‏: بر وزن، تَفْعُلان- يعنى تند زبانى و مؤثّر سخن گفتن.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 54-52</ref>
 
=== «رمی» ===
الرَّمْي‏: در اجسام مثل تير و سنگ بكار مى‏رود.
 
مانند آيه: (ما رَمَيْتَ‏ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ‏ رَمى‏- 17/ انفال) و در گفتگو واژه- رمى- كنايه از بدگويى و دشنام و تهمت است مثل آيات زير:(وَ الَّذِينَ‏ يَرْمُونَ‏ أَزْواجَهُمْ‏- 6/ نور) و (يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ‏- 4/ نور) أَرْمَى‏ فلان على مائة: به طور استعاره، يعنى زيادتر از سايرين تير انداخت.
 
خرج‏ يَتَرَمَّى‏: به هدف تير انداخت و به او رسيد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 111-110</ref>
 
=== «جفا» ===


== ارجاعات ==
== ارجاعات ==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۹۵

ویرایش