پرش به محتوا

میوه (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== مترادفات قرآنی ؟ ==
== مترادفات قرآنی میوه ==
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ».
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «ثمر»، «فاکهة»، «جنی»، «اُکُل».


== مترادفات «» در قرآن ==
== مترادفات «میوه» در قرآن ==
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|+
|+
خط ۱۰: خط ۱۰:
!نمونه آیات
!نمونه آیات
|-
|-
|ثمر
|[[ثمر (ریشه)|ریشه ثمر]]
|[[ثمر (واژگان)|مشتقات ثمر]]
|
|
|[[یسر (ریشه)|ریشه ؟]]
|-
|[[یسر (واژگان)|مشتقات ؟]]
|فاکهة
|[[فکه (ریشه)|ریشه فکه]]
|[[فکه (واژگان)|مشتقات فکه]]
|
|
|-
|-
|
|جنی
|[[هون (ریشه)|ریشه ؟]]
|[[جنی (ریشه)|ریشه جنی]]
|[[هون (واژگان)|مشتقات ؟]]
|[[جنی (واژگان)|مشتقات جنی]]
|
|
|-
|-
|
|اُکُل
|
|[[اکل (ریشه)|ریشه اکل]]
|
|[[اکل (واژگان)|مشتقات اکل]]
|
|
|}
|}


== معانی مترادفات قرآنی ؟==
== معانی مترادفات قرآنی میوه==
 
=== «ثمر» ===
ميوه و هر چيز خوراكى كه از محصول و بار درختان بدست مى‏آيد ثَمَر گويند مفردش- ثَمَرَة است و جمعش- ثِمَار و ثَمَرَات. چنانكه خداى تعالى گويد: (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ- 22/ بقره) و (وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ- 67/ نحل) و (انْظُرُوا إِلى‏ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ‏- 99/ انعام) و (مِنَ الثَّمَراتِ- 32/ ابراهيم).
 
گفته‏اند- ثمر و ثمار  در معنى يكى است و گفته شده ثمار جمع- ثمر- است و بطور كنايه به مال و متاع سودمند كه بدست مى‏آيد- ثمر- گويند و بر اين معنى سخن ابن عبّاس حمل شده كه (وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ- 34/ كهف)، گفته است ثَمَّرَ اللّه ماله- يعنى خداوند مالش را بارور و مفيد ساخت و نيز هر منفعت و سودى كه از چيزى بدست مى‏آيد آنرا نيز- ثمر- آن گويند مثل اينكه مى‏گويى: ثمرة العلم العمل الصّالح- ثمرة العمل الصّالح الجنّة: نتيجه و ثمره عمل شايسته و صالح بهشت است.
 
الثَّمِيرَة من اللّبن- يعنى كره و چربى روى شير كه آنهم به ميوه تشبيه شده چون كره هم مانند ميوه كه از درخت بدست مى‏آيد از شير حاصل مى‏شود و سر آمد و محصول آن است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 363-362</ref>
 
=== «فاکهة» ===
الفَاكِهَةُ: گفته‏اند تمام ميوه‏هاست و نيز همه ميوه‏ها بدون انگور و انار، كسى كه معنى اخير را گفته است گويى كه نظر به ويژگيهاى اين دو ميوه داشته كه در قرآن جدا و مجزا از- فاكهه- و عطف به آن ذكر شده است،وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ‏ (20/ واقعه).وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ (32/ واقعه). وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا 31/ عبس). فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ‏ (42/ صافات).وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ (42/ مرسلات).
 
فُكَاهَة: گفتگو و سخن صاحبان انس و محبت است، در آيه گفت: فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ‏ (65/ واقعه) يعنى سخنان دوستانه و فكاهيات به يكديگر مى‏گوئيد و نيز گفته‏اند يعنى ميوه بدست مى‏آوريد و همچنين آيه: فاكِهِينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ‏ (18/ طور)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 89-88</ref>
 
=== «جنی» ===
جَنَيْتُ الثّمرة و اجْتَنَيْتُهَا و الجَنِيّ و الجَنَى- يعنى برگزيدن و گرفتن و چيدن ميوه از درخت و برداشتن عسل از كندو.
 
واژه- الجنّى- بيشتر در مورد چيدن ميوه كم و تازه بكار مى‏رود، خداى تعالى مى‏فرمايد: (تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا
 
- 25/ مريم) و (وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ‏ - 54/ الرّحمن) (ميوه آن باغ در بهشت در دسترس چينندگان است).
 
أَجْنَى الشّجر- ميوه آن درخت رسيد.
 
الأرض كثر جناها- بهره و ثمره آن زمين زياد شد.
 
جَنَى فلان جِنَايَةً- يعنى جنايت كرد، كه از معنى اصلى واژه استفاده شده است، مثل اجترم- كه از واژه- جرم- استعاره شده يعنى (جرم و گناه انجام داد)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 423</ref>
 
=== «اُکُل» ===
الأكل خوردن غذا و بصورت تشبيه گفته شده- أَكَلَتِ النّار الحطب- آتش هيزم را خورد- أُكْل و أُكُل- بمعنى خوراكى، و ثمره و ميوه قابل خوردن.
 
خداى فرمايد: (أُكُلُها دائِمٌ‏ - 37/ رعد) (در باره بوستانها و درختان بهشتى است كه ثمرات و سايه آن بوستانها دائمى و پيوسته است و خزانى در پى ندارد و اين چنين عاقبت نيكو و بهره‏مندى ابدى از آن پرهيزكاران است) أَكْلَة يكبار خوردن، أُكْلَة بر وزن لقمه آنچه مى‏خورند- أَكِيلَة الأسد- يعنى شكار شير كه آنرا مى‏خورد
 
و- الأَكُولَة من الغنم- گوشتى از گوسفندان كه خورده مى‏شود و- الأَكِيل- پر خور مُؤَاكِل- يعنى گول و كودن و كسى كه سربار ديگران است كه بطور استعاره بكار رفته است، و- فلان مؤكل و مطعم بصورت استعاره بهمان معناست- و ثوب ذو أكل- پارچه دست بافت، و ريز بافتى كه تار و پودش از پشم و پنبه ريسيده شده باشد و- التّمر مَأْكَلَة للفم (گوشت كباب چنچه يا خرمائى كه براى خوردن آماده است).
 
خداى تعالى فرمايد: (ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ - 16/ سبا) يعنى ميوه‏هايشان تلخ و نارس است كه به بهره و نصيب نيز تعبير شده است، چنانكه مى‏گويند- فلان ذو اكل من الدّنيا- يعنى او از دنيا نصيب و بهره مادى دارد و عبارت فلان استوفى أكله- كنايه از اينكه اجلش فرا رسيده و نصيبش را از عمر خويش برده است، و همچنين بطور كنايه مى‏گويند:- أَكَلَ فلان فلانا- يعنى غيبتش كرد و گوشتش را خورد، چنانكه خداى تعالى فرمود: (أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً
 
- 12/ حجرات) كه در همين معنى است، و گوشت مرده خوردن بصورت كنايه بيان شده شاعر گويد:
 
        فإن كنت مأكولا فكن أنت آكلى‏
 
و عبارت- و ما ذقت أكلا- يعنى خوراكى را نچشيده‏ام، گاهى- أَكْل به بخشيدن و انفاق مال تعبير شده است، زمانى كه خوردن آن مال بزرگتر از چيز است كه در آن نياز به مال باشد، مانند آيات (وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ‏
 
- 88/ بقره) و (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً - 10/ نساء) منظور از خوردن مال به باطل، صرف آن مال در راهيست كه با حقّ منافات دارد، و آيه (إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً- 10/ نساء) تنبيه و اشاره است به باطل خوردن مال كه ايشان را به سوى آتشى سوق‏ مى‏دهد گوئى كه در دلهاشان آتش است.
 
أَكُول و أَكَّال- پرخور، خداى فرمايد (أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ‏ - 42/ مائده) (حرامخواران و رشوه‏خواران كه رشوه مى‏گرفتند تا نبوّت پيامبر (ص) را كه در تورات و انجيل آمده است از عامّه پيروان خود پنهان كنند) و أكلة، جمع آكل است مانند قتله جمع قاتل.
 
هم أَكَلَةُ رأس- يعنى ايشان، گروهى‏اند كه كلّه ‏اى‏  ايشان را سير مى‏كند، و گاهى هم- أكل- به فساد تعبير مى‏شوند مانند آيه (كَعَصْفٍ، مَأْكُولٍ‏ - 5/ فيل) (مانند برگ درختان و زراعتى شدند كه آفت و فساد در آنها افتاده باشد، و بطورى از بين رفته‏اند كه خاشاك و كاهش باقى مانده است، اشاره به داستان اصحاب فيل است و از اين عبارت فهميده مى‏شود كه به آفت و تباهى دچار شدند).
 
تَأَكَّلَ كذا- يعنى اين چنين فاسد شد و- اصابه إكال فى رأسه و فى اسنانه- در سرش و دندانهايش فساد رسيد و أكلنى رأسى: يعنى سرم، يا (مغزم) را خورد
 
ميكائيل هم عربى نيست و معرب است‏<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 182-180</ref>


== ارجاعات ==
== ارجاعات ==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۹۵

ویرایش