پرش به محتوا

انتقام گرفتن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی انتقام گرفتن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «عاقب»، «انتقم»، «انتصر». ==مترادفات «انتقام گرفتن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |عاقب |ریشه عقب |عقب (...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:


=== «عاقب» ===
=== «عاقب» ===
العَقِب‏: پشت پا كه- عَقْب‏- هم گفته شده، جمعش‏ أَعْقَاب‏ است، روايت شده است كه: «ويل‏ للأَعْقَاب‏ من النّار» چه دردمند است پيامدهاى آتش عذاب).
عَقِب‏: در باره فرزند و فرزند فرزند، استعاره شده است خداى تعالى مى‏گويد: (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي‏ عَقِبِهِ‏- 28/ زخرف)
عَقِبُ‏ الشّهرِ: پايان ماه. جاء في عَقِبِ الشّهرِ: آخر ماه آمد.
جاء فى‏ عَقِبِهِ‏: وقتى است كه چيزى از او باقى مانده باشد.
رجع على‏ عَقِبِهِ‏: وقتى است كه به عقب برگردد.
انقلب على‏ عَقِبَيْهِ‏: مثل عبارت- رجع على حافرته- است يعنى عقب گرد كرده و مثل آيه: (فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً- 64/ كهف).
(حضرت موسى و همراهش بر نشانه‏هاشان با پى جويى بازگشتند) رجع عوده على بدئه: به آغاز راه و اوّلش بازگشت، آيات:
(وَ نُرَدُّ عَلى‏ أَعْقابِنا- 71/ انعام)(انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ‏- 144/ آل عمران) (وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ‏- 144/ آل عمران) (نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ‏- 48/ انفال)(فَكُنْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ‏- 66/ مؤمنون)
عَقَبَهُ‏: مثل واژه‏هاى- دَبَرَهُ و قَفَاهُ- است يعنى پشت سرشان آمد. عُقْب‏ و عُقْبَى‏:
هر دو واژه اختصاص به ثواب پاداش خير و نيكو دارد، مثل آيات: (خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً- 44/ كهف) (أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ- 22/ رعد) ولى واژه- عَاقِبَة- اگر بدون اضافه باشد مخصوص ثواب است مثل آيه: (الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏- 128/ اعراف).
امّا واژه- عاقبة- در حال اضافه شدن، در عقوبت و مجازات بكار مى‏رود، مثل آيه: (ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا- 10 روم).
و سخن خداى تعالى كه: (فَكانَ‏ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ- 17/ حشر) و اين معنى در واژه- عاقبة- اگر بصورت استعاره و نقطه مقابلش و ضدّش نباشد نيز صحيح است مثل آيه: (فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ‏- 21/ آل عمران) يعنى- عاقبة استعاره از- عذاب اليم باشد (پاداش ستمگران يعنى ابليس و كسى كه از روشهاى شيطانى پيروى مى‏كند اين است كه سر انجامش جاودانگى در دوزخ است). عُقُوبَة، مُعَاقَبَة و عِقَاب‏: هر سه ويژه عذاب است، در آيات (فَحَقَّ عِقابِ‏- 14/ ص) (شَدِيدُ الْعِقابِ‏- 196/ بقره) (وَ إِنْ‏ عاقَبْتُمْ‏ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ‏ بِهِ‏- 126/ نحل)(وَ مَنْ‏ عاقَبَ‏ بِمِثْلِ ما عُوقِبَ‏ بِهِ‏- 60/ حجّ) (هر كس بايستى باندازه‏اى كه عقوبت شده است عقوبت كند ولى اگر بر او ستم كنند خداوند او را بر ظالم پيروزيش دهد).
تَعْقِيب‏: آوردن چيزى از پى ديگرى.
عَقَّبَ‏ الفرسُ في عدوه: آن است از دويدنش عقب ماند.
در آيه: (لَهُ‏ مُعَقِّباتٌ‏ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ‏- 11/ رعد) فرشتگانى او را در حالى كه نگهدارش هستند دنبال مى‏كنند.
و در آيه: (لا مُعَقِّبَ‏ لِحُكْمِهِ‏- 41/ رعد)يعنى هيچكس او را تعقيب نمى‏كند و از فعلش پى جوئى نمى‏كند، اين معنى از عبارتى است كه مى‏گويند:
عَقَّبَ‏ الحاكمُ على حكم من قبله: در وقتى كه حاكم از حكم قبلى پيروى كند، شاعر گويد:و ما بعد حكم اللّه تعقيب‏ (بعد از حكم و فرمان خداى پيروى كردن از حكم غير جايز نيست) جايز است كه معنى فوق نهى مردم از خوض و فرو رفتن در گفتگو از حكم و حكمت خداى در وقتى كه بر آنها پوشيده است باشد حكم اين موضوع مثل نهى از خوض كردن در اسرار (قدر) است.
آيه: (وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ‏ يُعَقِّبْ‏- 10/ نمل) به پشت سرش توجّه نكرده است. اعْتِقَاب‏: در آمدن چيزى از پى چيز ديگر مثل از پى هم در آمدن شب و روز.
عُقْبَة: دو تركه بر پشت ستور سوار شدن.
عُقْبَةُ الطّائرِ: بالا و پائين رفتن پرنده.
اعقَبَهُ‏ كذا: آن را جانشين و وصىّ خود گردانيد، در آيه گفت: (فَأَعْقَبَهُمْ‏ نِفاقاً- 77/ توبه)شاعر گفت:له طائف من جنّة غير مُعْقِبٍ‏
جنّه: حالتى است از بيهوشى كه هشيارى در پى ندارد.
فلان لم‏ يُعْقِبْ‏: بدون فرزند است و فرزنددار نشده است.
أَعْقَابُ‏ الرّجلِ: فرزندان مرد. لغت شناسان گفته‏اند در معنى أعقاب- فرزند دختر (نوه دخترى) داخل نمى‏شود زيرا دختر نسب و تبارى را در پى ندارد ولى هر گاه مرد ذرّيه‏اى داشته باشد اولاد دختر (نوه دخترى) در معنى آن داخل مى‏شود
امرأةٌ مِعْقَابٌ‏: زنى كه يكبار پسر مى‏زايد. و يك بار دختر.
عَقَبْتُ‏ الرّمحَ: سر نيزه را با نى محكم كردم، مثل- عصبته: با زه بستمش. عَقَبَة: راه دشتوار در كوهستان، جمع آن- عُقُب‏ و عِقَاب‏ است. عُقَاب‏: چون سوى شكار بسرعت‏ مى‏رود چنين ناميده شده، پرچم هم در صورت و شكل، به- عُقَاب- تعبير شده است مثل نام پرچم جنگى پيامبر (ص) و نيز سنگ دو طرف چاه و بند گوشواره.
يَعْقُوب‏: كبك نر، چون با جست و خيز مى‏دود (مثل دويدن زاغ و كلاغ).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 626-622</ref>


=== «انتقم» ===
=== «انتقم» ===
نَقِمْتُ‏ الشي‏ءَ و نَقَمْتُهُ‏- آن چيز را زشت شمردم و بد دانستم يا با زبان و يا با عقوبت دادن و انكار آن. خداى تعالى فرمود:
وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ‏- التوبه/ 74 و وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ‏- البروج/ 8 و هَلْ‏ تَنْقِمُونَ‏ مِنَّا- المائده/ 59 نِقْمَة- همان عقوبت است.
فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِي الْيَمِ‏- الاعراف/ 136 و فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا- الروم/ 47 و فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ‏- الزخرف/ 25<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 393</ref>


=== «انتصر» ===
=== «انتصر» ===
نَصْر و نُصْرَة يعنى يارى و معاونت در آيه گفت:
نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ‏- الصحف/ 13 و إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ‏- القصص/ 1 وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ‏- الانبياء/ 68 و إِنْ‏ يَنْصُرْكُمُ‏ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ‏- آل عمران/ 160 و وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ‏- البقره/ 250 و وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ‏- الروم/ 47 و إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا- الغافر/ 51 و وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ- التوبه/ 74 و وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَلِيًّا وَ كَفى‏ بِاللَّهِ نَصِيراً- النساء/ 45 و ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ- البقره/ 107 و فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ‏ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ‏- الأحقاف/ 28 يعنى، چرا معبودانى كه بآنها تقرب ميجستند ياريشان نكردند!؟) و ساير آياتى از قبيل آيات فوق، يارى و نصرت خداوند بخوبى روشن است‏ اما يارى‏ او و دورى كردن از نواهى اوست، در آيه فرمود:
وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ‏ يَنْصُرُهُ‏- الحديد/ 25 و إِنْ‏ تَنْصُرُوا اللَّهَ‏ يَنْصُرْكُمْ‏- محمد/ 7 و كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ‏- الصف/ 14 انْتِصَار و اسْتِنْصَار- يارى خواستن است فرمود:
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ‏ يَنْتَصِرُونَ‏- الشورى/ 39 و وَ إِنِ‏ اسْتَنْصَرُوكُمْ‏ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ‏ النَّصْرُ- الانفال/ 72 و وَ لَمَنِ‏ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ‏- الشورى/ 41 و فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ‏ فَانْتَصِرْ- القمر/ 10 (اين آيه دعاى حضرت نوح است كه در برابر قوم جفاكارش از خداوند يارى ميطلبد) در اين آيه از واژه- انتصار- بجاى- نصر و نصرت بكار رفته و نگفته است- انصر- ياريم كن، تا آگاهى و هشدارى باشد بر اينكه- نصر و نصرت- به شخص بر ميگردد اما- فانتصر- يعنى آنچه از يارى به من ميرسد در حقيقت يارى تو و دين تو است زيرا من به امر تو دعوت نمودم پس اگر ياريم كنى خود را و دينت را يارى نموده‏اى.
تَنَاصُر- همان تعاون و هميارى است. گفت:
ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ‏- الصافات/ 25 چه شده است كه هميارى نداريد.
نَصَارَى‏- اصحاب حضرت عيسى عليه السّلام هستند كه گفته اين نام از آيه:
كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ‏ أَنْصارِي‏ إِلَى اللَّهِ؟ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ‏- آل عمران/ 52 و نيز گفته‏اند نصارى- به نام قريه‏ نَصْرَان‏- منسوب است- نَصْرَانِيّ‏- همين نسبت را ميرساند و جمعش- نَصَارَى‏- است.
قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ‏ النَّصارى‏ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ- البقره/ 113 نُصِرَ أرضُ بنى فلانٍ- يعنى زمين آنها باران خيز است. زيرا- مطر- كه همان باران است- نُصْرَةُ الأرضِ- نَصَرْتُ‏ فلاناً- به او بخشش نمودم، كه اين معني يا از- همان- نَصْرُ الأرض- و يا از يارى و كمك مشتق شده.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 349-346</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۴۱

ویرایش