ویراستار
۸٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
=== «اری(وری)» === | === «اری(وری)» === | ||
وَارَيْتُ كذا- آنرا پوشاندم و پنهان كردم، خداى تعالى فرمود: | |||
قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ- الاعراف/ 26 تَوَارَى يعنى آنرا پوشانده فرمود: | |||
حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ- الصاد/ 32 روايت شده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله اراده جنگ داشت اخبار جنگ را كه صلاح افشاى آن نبود از ديگران مىپوشاند همچنين وقتى كه لازم بود براى ديگران اظهار مىكرد. | |||
خليل بن أحمد گفته است- وَرَى- يعنى مردمانى كه در هر زمان بر روى زمين زندگى مىكنند (مردم هر عصرى) نه گذشتگان و نه آيندگان، مثل اينكه مردم هر عصر زمين را پوشاندهاند- وَرَاء- بازماندگان هر شخصى (فرزند و غيره) در آيه: وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ- هود/ 71 و ارْجِعُوا وَراءَكُمْ- الحديد/ 13 و فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ- و همچنين به پيشروها و كسانيكه مقدم بر ديگران هستند. | |||
وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ- الكهف/ 79 | |||
و أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ- الحشر/ 14 واژه وراء به هر طرف ديوار اطلاق مىشود به اعتبار طرف ديگر: | |||
وَراءَ ظُهُورِكُمْ- الانعام/ 94 يعنى كسانى كه بعد از خودتان در دنيا گذاشتهايد و اين خود سرزنشى است كه چرا با مالى كه داشتهايد ثواب خدائى بدست نياوردهايد در آيه: | |||
فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ- آل عمران/ 187 و اين هم سرزنشى ديگر است كه اى انسان غفلت زده چرا به قرآن عمل نكرديد و در باره آياتش نيانديشيدهايد. و آيه: | |||
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ- المعارج/ 31 يعنى كسانى كه بيش از آنچه بيان كردهايم و در شريعت قرار دادهايم از تعرض به كسانى كه تعرض بر آنها حرام است و جائز نيست و اما او از حالاتش تعدى كرده و پرده درى نموده است در آيه گفت: | |||
وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ- البقره/ 91 كه معنى بعد از آن را اقتضا دارد. | |||
در باره بيرون آمدن شعله آتش از سنگ آتش زنه يا هر ماده ديگرى كه قابليت اشتعال دارد مىگويند- وَرِيَ الزندُ يَرِي وَرْياً- آتش از آن سر زد و جرقه زد اصلش اين است كه آتش از درون آن خارج شد شاعر مىگويد:ككمون النار في حجره | |||
- مثل آتش درونى در سنگ چخماق و آتش زنه (و امروز باروت و مواد محرقه و سوزان) وَرِيَ يَرِي مثل ولي يلي گفت: أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ- الواقعه/ 71 | |||
(اى انسان آيا شما در درون اين مواد حالت احتراق و سوزندگى ايجاد كردهايد!؟). | |||
وَارِي الزندِ- موفق به آتش زدن شد. | |||
كابي الزندِ- آتش خاموش شد، اللحم الوَارِي- گوشت فربه و چاق. | |||
وَرَاء- فرزند فرزند (نوه)، ما وَرَاءَكَ- فرزندانى كه نيامده. | |||
وَرَاءَكَ أوسع لك- جائى وسيعتر بياور كه فرزندانت زياد است. | |||
تَوْرَاة- كتابى است كه از حضرت موسى عليه السّلام مانده است و حرف (ت) بدل از- و- است كه قبلا قانونش گفته شده.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 447-445</ref> | |||
=== «اوقد/استوقد» === | === «اوقد/استوقد» === | ||
وَقَدَتِ النارُ تَقِدُ وُقُوداً و وَقْداً- آتش شعلهور شد. | |||
وَقُود: هيزمى كه براى روشن شدن و سوختن بر آتش قرار مىگيرد تا شعلهور شود، در آيه گفت: | |||
وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ- البقره/ 24 و أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ- آل عمران/ 10 و النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ- البروج/ 5 و اسْتَوْقَدْتُ النارَ- براى سوختن آتش آنرا آماده ساختم و- أَوْقَدْتُهَا- در آيه: | |||
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً- البقره/ 17 داستانشان مانند كسى است كه مىخواهد آتش درست كند. | |||
وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ- الرعد/ 17 و فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ- القصص/ 38 و نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ- الهمزه/ 6 | |||
از اين واژه عبارت- وَقْدَةُ الصيفِ- است يعنى تابستان داغ و گرم شد. | |||
و اتَّقَدَ فلانٌ غضبا- او از خشم سرخ شد. | |||
وَقَدَ و اتَّقَدَ- در جنگ بكار مىرود مثل استعاره آتش و شعله آن و از اين قبيل امور خداى تعالى فرمود: | |||
كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ- المائده/ 64 كه براى درخشيدن هم استعاره مىشود مىگويند- اتَّقَدَ الجوهرُ و الذهب مرواريد و طلا برق مىزنند.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص: 476-475</ref> | |||
=== «قبس» === | === «قبس» === | ||
خط ۶۷: | خط ۱۱۹: | ||
=== «سعّر» === | === «سعّر» === | ||
السَّعْر: لهيب و فروزش آتش. | |||
سَعَرْتُها و سَعَّرْتُها و أَسْعَرْتُها: آتش را افروختم. | |||
مِسْعَر: هيزم و چوبى كه با آن آتش افروزند. | |||
اسْتَعَرَ الحربُ: آتش جنگ افروخته شد مثل اشتعل. | |||
اسْتَعَرَ اللُّصُوصُ: دزدان به حركت در آمدند، گويى كه مشتعل شدند. ناقة مسعورة: | |||
يعنى شترى برانگيخته و هيجان زده، مثل الفاظ موقدة و مهيّجة يعنى مشتعل شدن و هيجان زده. | |||
السُّعَار: حركت آتش. | |||
سَعُرَ الرَّجُلُ: گرما زده شده. | |||
خداى تعالى گويد: (وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً- 10/ نساء) و (وَ إِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ- 12/ تكوير) كه سُعِرَتْ بدون تشديد حرف (ع) هم خوانده شده. | |||
و آيه: (عَذابِ السَّعِيرِ- 4/ حج) كه فعيل در معنى مفعول است. (عذاب شعلهور و افروخته است) و آيه: (إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ- 47/ قمر) (مجرمين در دنيا در گمراهى و در آخرت در عذابند). | |||
السِّعْر في السّوق: يعنى فزونى نرخ امتعه بازار كه تشبيهى به بالا رفتن شعله آتش است (تورّم).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 221-220</ref> | |||
=== «سجّر» === | === «سجّر» === | ||
السَّجْر: افروختن آتش است. | |||
سَجَرْتُ التَّنُّورَ: تنور را افروختم و گرم كردم و بر اين معنى است آيه: (وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ- 6/ طور). | |||
شاعر گويد: إذا شَاءَ طالَعَ مسجورةً/ تَرَى حوْلَها النَّبْعَ و السَّاسَما | |||
يعنى: (وقتى ضعيف مىشود با اشتعال افروخته و ظاهر مىگردد و تو در اطرافش چوبهاى آتشزنه و گياه خشك مىبينى). | |||
و آيه: (وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ- 6/ تكوير) يعنى درياها همچون آتش افروخته مىشود، اين معنى از حسن است و نيز گفته شده است آب آنها كم مىشود و كم شدن آب به خاطر فروزش آتش است كه در آنها هست. | |||
(ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ- 72/ غافر) مثل آيه: (وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ- 24/ بقره) است (يعنى آتشى كه آتش زنه آن سنگ و مردم است و آنان به پاداش آتش افروزى دنيائيشان در آنجا افروخته مىشوند و به گفته مولوى: آتشى اينجا كه بر دلها زدى/مايه نار جهنّم آمدى | |||
سَجَرَتِ النّاقةُ: استعاره از هيجان شتر در دويدن است مثل: اشتعلت النّاقة. | |||
السَّجِير: كسيكه در محبّت با دوستش گرم و با حرارت است مثل فلان محرق فى مودّة يعنى: (او در آتش دوستى سوخته و مشتعل است) شاعر گويد: سُجَرَاء نفسى غير جمع أُشَابة (فروزش جانم آنچنان است كه موهايم سپيد شده و پيرم).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج2، ص: 186</ref> | |||
=== «تلظی» === | === «تلظی» === |