پرش به محتوا

آسمان (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۱: خط ۲۱:
|}
|}


== معانی مترادفات قرآنی ؟==
== معانی مترادفات قرآنی آسمان==
 
=== «سماء» ===
سَمَاءُ كلّ شى‏ء: فوق و بالاى هر چيز، شاعر در وصف اسب گفته است‏
 
و احمر كالدّيباج امّا سماؤه‏/فريّا و امّا ارضه، فمحول‏
 
يعنى: (اسبى است چون ديبا امّا پشتش و فوقش مرطوب و زيرش خشك است).
 
بعضى گفته‏اند: هر بالايى به نسبت پائينش- سماء- است و به نسبت مافوق و بالاترش- ارض. به استثناء بلند آسمان مرتفع كه آسمانى است بدون زمين (منظور سراسر جهان است).
 
و آيه: (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ‏ سَماواتٍ‏ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ‏- 12/ طلاق) بر آن معنى حمل شده است.
 
يعنى: (آسمانها بگونه خود هفتگانه، و زمين هم همانندش هست كه خداوند آنها را آفريده است) و باران هم چون از آسمانها خارج مى‏شود- سَمَاء- ناميده مى‏شود و به همان اعتبار است كه گفته شده (برتر و بالاتر از سطح زمين است). گياه- را هم يا به اعتبار اينكه از بارانى كه- سماء- ناميده شده سيراب مى‏شود و بهم مى‏رسد به اسم- سماء- ناميدند و يا به اعتبار اينكه درختان و گياهان از زمين بالاتر قرار مى‏گيرند.
 
واژه- السّماء- در برابر واژه- ارض- مؤنّث است، مذكّر هم مى‏شود كه در جمع و مفرد هر دو بكار مى‏رود، مثل آيه: (ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَ‏- 29/ بقره) (آنگاه تدبير آسمانها فرمود و برابر، و استوارشان داشت) سماء- بصورت- سَمَاوَات‏- هم جمع بسته مى‏شود، آيات: (خَلْقِ السَّماواتِ‏- 164/ بقره) و (قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ‏- 16/ رعد) ولى در آيه: (السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ‏- 18/ مزمّل) بصورت مذكّر ذكر شده.
 
و آيات: (إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ‏- 1/ انشقاق) و (إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ‏- 1/ انفطار) مؤنّث بيان شده، توجيه و جهتش اينست كه واژه- سماء- مثل واژه- نخل- در شجر است و كار بردش مثل اسم جنس است كه مذكر و مؤنّث دارد و با لفظ مفرد و جمع هر دو بيان مى‏شود ولى سمائى كه نام باران است هميشه مذكّر است و بصورت- اسمية- يعنى باران‏ها جمع بسته شده.
 
سَمَاوَة- شخص متعالى و بلند مرتبه، شاعر گويد:
 
سماوة الهلال حتّى احقوقفا
 
و- سَمَا لى: برخاست و بالا رفت.
 
و- سَمَا الفحلُ: آن فحل بر مادينه جهيد.
 
اسْم‏- هر چيزى است كه ذات اشياء با آن شناخته مى‏شود و اصلش سِمْو- است به دلالت واژه‏هاى‏ أَسْمَاء و سُمَىّ، و اصلش- السُّمُوّ- است يعنى چيزى كه بوسيله آن‏ مُسَمَّى‏ (يعنى كسى يا چيزى كه نام بر آن نهاده شد). يادآورى و بلند آوازه و شناخته مى‏شود.
 
در آيات: (بِسْمِ اللَّهِ‏- 1/ فاتحه) و (ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها- 41/ هود). (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏- 1/ فاتحه) و (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ- 31/ بقره) اسماء در اين آيه يعنى الفاظ و معانى چه مفرداتش و چه تركيب شده‏ها، يا اسماء تركيبى آنها، بيان و توضيح اين مطلب اين است كه اسم دو گونه بكار مى‏رود:
 
اوّل- بنابر وضع اصطلاحى آن اسم بر چيزى كه آن اسم از آن چيز خبر دهنده است مثل- رجل و فرس.
 
دوّم- بنابر وضع اوّليه هر چيز كه در باره انواع سه گانه آن:
 
1- خبر دهنده از چيزى 2- فعل يا خبر از چيزى، 3- حرف كه رابطه ميان آنها و مسمّى است، مراد و مقصود آيه فوق همين است زيرا آدم عليه السّلام همينكه اسم را آموخت و دانست، فعل و حرف را نيز آموخت و انسان وقتى كه اسمى بر او عرضه مى‏شود عارف و شناسا به مسمّى آن اسم نمى‏شود مگر اينكه ذات آن اسم را هم بشناسد.
 
مگر نمى‏بينى اگر ما اساس اشياء را به زبان هندى يا رومى بدانيم ولى صورتى كه آن اسماء به آنها تعلّق مى‏گيرد نشناسيم تنها با شناسائى اسماء مجرّدة از سوى خود و اگر هم آن اشياء را ديده باشيم باز هم- مسميّات- را نشناخته‏ايم بلكه ما عارف به اصوات مجرّدة بوده ‏ايم.
 
پس ثابت شد كه معرفت اسماء بدست نمى‏آيد مگر به معرفت مسمّاى آن اسماء و دريافت صورتش در دل و خاطر انسان.
 
لذا وقتى كه مراد از آيه: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها- 31/ بقره) انواع سه گانه كلام و صورتهاى مسمّاها در ذاتشان باشد و در آيه: (ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها- 40/ يوسف) مى‏گويد اسمائى كه ذكر مى‏كنيد- مسمّيات- ندارند و نامهاى بدون مسمّى هستند، زيرا حقيقتى كه در باره بت‏ها اعتقاد داريد بنابر همان اسمائى است كه در آنها وجود ندارد.
 
و آيه: (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ‏- 23/ رعد) يعنى بت‏ها را نام ببريد و در اين آيه مراد آن نيست كه- اسماء- آنها را مثل- لات و عزّى- نام ببريد بلكه مراد اظهار و بيان تحقيق در چيزى است كه آن را- اله- مى‏خوانيد تا معلوم شود كه آيا معانى اين اسماء در بت‏ها يافت مى‏شود يا نه، و لذا بعد از آن مى‏گويد:
 
(أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ‏- 33/ رعد) (آيا مى‏خواهيد خداى را از چيزهايى كه در زمين نمى‏شناسيدشان، و حقيقتى ندارند و يا از سخنى كه ظاهر و آشكار است خبر دهيد؟) و آيه: (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ‏- 78/ الرّحمن).
 
يعنى: بركت و نعمتى كه اگر در نظر گرفته شود صفاتش سرشار و ريزان است، مثل صفات: كريم- عليم- بارى- رحمن- رحيم و آيات: (سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى‏- 1/ اعلى) و (وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏- 180/ اعراف) و (اسْمُهُ يَحْيى‏ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ‏ سَمِيًّا- 7/ مريم) و (لَيُسَمُّونَ‏ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‏- 27/ نجم) آيه اخير يعنى: مى‏گويند فرشتگان دختران خدايند.
 
و آيه: (هَلْ تَعْلَمُ لَهُ‏ سَمِيًّا- 65/ مريم) نظيرى و همسانى برايش مى‏دانى و مى‏شناسى كه استحقاق اسمش را داشته باشد) و يا چيزى كه تحقيقا شايسته و در خور صفتش باشد.
 
در آيه اخير مقصود- هل تجد من‏ يَتَسَمَّى‏ باسمه: يعنى آيا كسى كه همنام او باشد مى‏يابى، زيرا زيادند اسمهاى خداوند كه بر غير او اطلاق مى‏شود و لكن معناى آن اسم‏ وقتى در باره خداوند بكار مى‏رود همان معنايى نيست كه در باره غير خداوند بكار مى‏رود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 265-262</ref>
 
=== «فلک» ===
الفُلْكُ: كشتى، كه در مفرد و جمع هر دو بكار ميرود ولى تقديرشان مختلف است.
 
فُلْك- اگر در مفرد بكار رود بر وزن و بناى قفل است و اگر به معنى جمع باشد وزن و بنايش- حمر- است [جمع قفل، اقفال- ولى حمر جمع- حمار- است‏].
 
در آيات: حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ (22/ يونس).
 
وَ الْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ (164/ بقره).
 
تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ (13/ نحل).
 
وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ (16/ زخرف).
 
(واژه فلك در آيات فوق بصورت مفرد و جمع هر دو بكار رفته كه از موصولات و ضماير آنها دانسته ميشود.) الفَلْكُ: مدار جريان و حركت ستارگان، وجه تسميه‏اش براى اين است كه فلك چون كشتى است [از نظر حركت دورانى‏] و در آيه: وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ‏  (33/ انبياء) اشاره شده است‏ فَلْكَة: دوك پشم ريسى و نخ‏ريسى، و از اين معنى‏ فَلَكٌ‏- در معنى پستان زن مشتق شده است.
 
فَلَكُ‏ الجدي: وقتى است كه چيزى مثل دوك را در دهان بزغاله بگذارى تا از شير خوردن بازش دارد [زمانى است كه پستان مادرش زخم يا علتى ديگر داشته باشد].<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 96-95</ref>


== ارجاعات ==
== ارجاعات ==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۲۶

ویرایش