فرش (گستردن)
ریشه «فرش» (FRŠ)؛ گستردن، کشیدن. این ریشه 5 بار در این معنا در قرآن کریم بهکار رفته است.
معنای لغوی
فرش: گستردن. «فَرَشَ الشّىء: بسطه». وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ ذاريات: 48. زمين را گسترديم بهتر آماده كنندگانيم.
فرش و فراش (بر وزن حساب) مصدراند و بمعنى مفعول (مفروش) نيز آيند. مثل الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً بقره: 22. خدائيكه زمين را بنفع شما گسترده گردانيد.
وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ ... انعام: 142. بعقيده راغب فرش بمعنى حيوان مركوب است گويد: «الْفَرْشُ ما يفرش من الانعام اى يركب» بنظر نگارنده مراد از حموله حيوان بار بر و از فرش مركوب است يعنى: از چهارپايان باربر و مركب براى شما مسخّر كرد بخوريد از آنچه خدا روزى داده (قاموس قرآن، ج5، ص160).
ساختهای صرفی در قرآن
فَرَشَ (فعل مجرد): 1 بار
فِراش (اسم): 3 بار
فَرش (اسم): 1 بار
ریشهشناسی
زبان | لفظ | لفظ با آوانویسی عربی | معنای انگلیسی | معنای فارسی | توضیح | منبع |
قرآن | فَرَشَ | فَرَشَ | فَرَشَ | فرش: گستردن- و الارض فرشناها- و من الانعام حمولة و فرشا باید جدا شود- و فرش مرفوعه. انا انشاناهن انشائا و جعلناهن ابکارا. عربا اترابا. باید جدا شود | قاموس قرآن، ج5، ص: 160 | |
آفروآسیایی | ||||||
سامی | *pir[a]ŝ- | فرش | 'stretch' (trans.) | "کشیدن و دراز کردن" |