ارم: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۹۸۲ بایت حذف‌شده ،  ۱۶ سپتامبر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۶۴: خط ۶۴:


=== جغرافیای ارم، در سوره مبارکه فجر ===
=== جغرافیای ارم، در سوره مبارکه فجر ===
https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png.
واژه ارم، فقط یک بار، در قرآن مجید، در آیه ۷ سوره مبارکه فجر بیان شده است و طرف خطابش مشرکین مکه می‌باشد؛ که سرگذشت قوم عاد را به یاد آنان می‌آورد، که در اثر سرکشی و عصیان به چه مکافاتی گرفتار شدند.
واژه ارم، فقط یک بار، در قرآن مجید، در آیه ۷ سوره مبارکه فجر بیان شده است و طرف خطابش مشرکین مکه می‌باشد؛ که سرگذشت قوم عاد را به یاد آنان می‌آورد، که در اثر سرکشی و عصیان به چه مکافاتی گرفتار شدند.


خط ۷۴: خط ۷۲:
۱. برخی از دانشمندان، از قول زمخشری در این باره می‌نویسد: «در کشاف از بعضی نقل می‌کند، عاد فرزند عوص و او فرزند ارم و او فرزند سام، فرزند نوح است و از آنجا که نام جد قبیله، بر آن قبیله اطلاق شده، به قبیله عاد، ارم می‌گفتند». ولی استاد، در انتهای بحث خود، نتیجه می‌گیرد و می‌نویسد: «ولی مناسب با آیه بعد این است، که ارم نام شهر بی‌نظیر آنها باشد».
۱. برخی از دانشمندان، از قول زمخشری در این باره می‌نویسد: «در کشاف از بعضی نقل می‌کند، عاد فرزند عوص و او فرزند ارم و او فرزند سام، فرزند نوح است و از آنجا که نام جد قبیله، بر آن قبیله اطلاق شده، به قبیله عاد، ارم می‌گفتند». ولی استاد، در انتهای بحث خود، نتیجه می‌گیرد و می‌نویسد: «ولی مناسب با آیه بعد این است، که ارم نام شهر بی‌نظیر آنها باشد».


۲. برخی از نویسندگان، به نقل از مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژه ارم چنین بیان می‌کند: «ارم نشانه و علمی است، که از سنگ بنا کنند و جمع آن آرام است و به همین دلیل وقتی می‌خواهند شدت خشم کسی را باز نمایند می‌گویند: غیظه یحرق الارم اما قول خدای تعالی، https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، اشاره به ستون‌های مرتفع زراندود است».
۲. برخی از نویسندگان، به نقل از مفردات راغب اصفهانی، ذیل واژه ارم چنین بیان می‌کند: «ارم نشانه و علمی است، که از سنگ بنا کنند و جمع آن آرام است و به همین دلیل وقتی می‌خواهند شدت خشم کسی را باز نمایند می‌گویند: غیظه یحرق الارم اما قول خدای تعالی، إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ، اشاره به ستون‌های مرتفع زراندود است».


۳. برخی از دانشمندان در تفسیر المیزان درباره ارم چنین نقل می‌کند: «ظاهر دو آیه مورد بحث این است که ارم نام شهری، برای قوم عاد بوده، شهری آباد و بی‌نظیر و دارای قصرهای بلند و ستون‌های کشیده و در زمان نزول این آیات، اثری از آنان باقی نمانده، آثارشان به کلی از بین رفته بود و هیچ دسترسی بر جزئیات تاریخ آنها نمانده بود ... ولی بعضی گفته‌اند مراد به ارم همان قوم عاد است.»...
۳. برخی از دانشمندان در تفسیر المیزان درباره ارم چنین نقل می‌کند: «ظاهر دو آیه مورد بحث این است که ارم نام شهری، برای قوم عاد بوده، شهری آباد و بی‌نظیر و دارای قصرهای بلند و ستون‌های کشیده و در زمان نزول این آیات، اثری از آنان باقی نمانده، آثارشان به کلی از بین رفته بود و هیچ دسترسی بر جزئیات تاریخ آنها نمانده بود ... ولی بعضی گفته‌اند مراد به ارم همان قوم عاد است.»...


۴. برخی از علما، در مورد ارم، بیان فرمودند: «بعضی ارم را نام شخص، یا قبیله منسوب به او دانسته‌اند... ولی بیشتر مفسرین و مورخین، ارم را نام مکان گرفته‌اند. تاء تانیث کلمه ارم و توصیف و اضافه آن به https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png اسم مکان بودن آن را از دید ادبیات عرب تأیید می‌کند.. از ابن عباس و مجاهد روایت شده، که ارم بر وزن افعل از باب افعال، با تشدید میم نقل شده بنابراین، ارم فعل ماضی و فاعل آن، ضمیر راجع به، رب و مجموع فعل و فاعل، عطف بیان، برای کیف فعل است یعنی آیا ندیدی، که چه کرد، پروردگار تو، با عاد؟ پوسیده و خاکستر رمیم کرد https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png را از دید صرف و نحو این معنا و قرائت را آیه ۴۹ - ۵۱ الذاریات - تأیید می‌نماید ... بنابراین قرائت، که ارم، فعل باشد؛ می‌تواند معنای اصلاح و تکمیل - ترمیم - بنا و فاعل آن باشد و لازمه این معنا این است که قوم عاد، با قدرتی که داشتند؛ اصول و پایه ساختمان گذشتگان خود را تکمیل کردند؛ آن چنان که ثمود سنگ‌ها را شکافتند و پیش رفتند – جابو الصخر بالواد. بنابراین، آن دو آیه که راجع به عاد و ثمود است: در تعبیر و معنا، ردیف و قرین هم آمده، چون این قرائت غیر مشهور و ناموزون است؛ نمی‌تواند، بر این گونه معانی که مترتب، بر این قرائت است اعتماد کرد. آنچه مشهور بین مفسرین و مورخین و با روش ادبی و آهنگ آیه، همنواخت است؛ همین لفظ ارم است که اسم مکان باشد».
۴. برخی از علما، در مورد ارم، بیان فرمودند: «بعضی ارم را نام شخص، یا قبیله منسوب به او دانسته‌اند... ولی بیشتر مفسرین و مورخین، ارم را نام مکان گرفته‌اند. تاء تانیث کلمه ارم و توصیف و اضافه آن به ذَاتِ الْعِمَادِ اسم مکان بودن آن را از دید ادبیات عرب تأیید می‌کند.. از ابن عباس و مجاهد روایت شده، که ارم بر وزن افعل از باب افعال، با تشدید میم نقل شده بنابراین، ارم فعل ماضی و فاعل آن، ضمیر راجع به، رب و مجموع فعل و فاعل، عطف بیان، برای کیف فعل است یعنی آیا ندیدی، که چه کرد، پروردگار تو، با عاد؟ پوسیده و خاکستر رمیم کرد ذَاتِ الْعِمَادِ را. از دید صرف و نحو این معنا و قرائت را آیه ۴۹ - ۵۱ الذاریات - تأیید می‌نماید ... بنابراین قرائت، که ارم، فعل باشد؛ می‌تواند معنای اصلاح و تکمیل - ترمیم - بنا و فاعل آن باشد و لازمه این معنا این است که قوم عاد، با قدرتی که داشتند؛ اصول و پایه ساختمان گذشتگان خود را تکمیل کردند؛ آن چنان که ثمود سنگ‌ها را شکافتند و پیش رفتند – جابو الصخر بالواد. بنابراین، آن دو آیه که راجع به عاد و ثمود است: در تعبیر و معنا، ردیف و قرین هم آمده، چون این قرائت غیر مشهور و ناموزون است؛ نمی‌تواند، بر این گونه معانی که مترتب، بر این قرائت است اعتماد کرد. آنچه مشهور بین مفسرین و مورخین و با روش ادبی و آهنگ آیه، همنواخت است؛ همین لفظ ارم است که اسم مکان باشد».


۵. در مورد ارم، در کتاب اعلام قرآن، چنین اظهار نظر شده است: «باری اکثر بر آنند، که ارم نام شهری است. بعضی آن را بر دمشق منطبق شناخته‌اند و برخی جای آن را محل اسکندریه نشان داده‌اند و عده‌ای هم محل ارم را میان صنعا و حضرموت یعنی، در قسمت جنوبی عربستان معرفی کرده‌اند... به هر حال قرابت لفظی آرم، ارم و آرام، نظر بعضی از نویسندگان اسلامی را متوجه انطباق ارم، با آرامی‌ها کرده و دمشق را همان ارم دانسته‌اند».
۵. در مورد ارم، در کتاب اعلام قرآن، چنین اظهار نظر شده است: «باری اکثر بر آنند، که ارم نام شهری است. بعضی آن را بر دمشق منطبق شناخته‌اند و برخی جای آن را محل اسکندریه نشان داده‌اند و عده‌ای هم محل ارم را میان صنعا و حضرموت یعنی، در قسمت جنوبی عربستان معرفی کرده‌اند... به هر حال قرابت لفظی آرم، ارم و آرام، نظر بعضی از نویسندگان اسلامی را متوجه انطباق ارم، با آرامی‌ها کرده و دمشق را همان ارم دانسته‌اند».


۶. در مروج الذهب مسعودی مسطور است که اسکندر هنگام بنای اسکندریه به ستون‌هایی، از سنگ مرمر، برخورد، که از عهد دیرین به یادگار مانده بود و در آنها نقش‌ شدادبن عاد بن شداد بن عاد دیده می‌شد و گویا وی آن را به تقلید https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png ساخته باشد و بانی این بنا، آیندگان را از بنای کاخ‌های مثل آن منع کرده است».
۶. در مروج الذهب مسعودی مسطور است که اسکندر هنگام بنای اسکندریه به ستون‌هایی، از سنگ مرمر، برخورد، که از عهد دیرین به یادگار مانده بود و در آنها نقش‌ شدادبن عاد بن شداد بن عاد دیده می‌شد و گویا وی آن را به تقلید إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ ساخته باشد و بانی این بنا، آیندگان را از بنای کاخ‌های مثل آن منع کرده است».


۷. هاکس، در کتاب خود در مورد ارم چنین نقل نموده است: «آرام مملکتی است، در نزدیکی شام، عبرانیان این اسم را برای تمام املاکی که به شمال پلسطین فلسطین واقع بود استعمال می‌کردند که شرقاً، از دجله امتداد یافته به بحر الاوسط می‌رسید و از شمال نیز به سلسله کوه‌های تاروس ممتد بود در این صورت بر الجزایر که عبرانیانش آرام نهرین -سفر پیدایش ۱۰:۲۴- یا پدران آرام، یعنی دشت ارم می‌گفتند شامل می‌شود. آن‌گاه نام‌هایی که با آرام ترکیب یا به آن منسوب شده است و در کتب عهدین آمده ذکر می‌نماید چون: آرام دمشق، آرام جشور، آرام صوبه، آرام بیت رحوب سپس اضافه می‌کند و می‌گوید: بعضی از اینها دارای اهمیت و استقلال بوده، بارها با اسرائیل جنگیدند... در نام‌های صوبا و صوبه می‌گوید جزیی از سوریه است، که یکی از ممالک آرام بود و آن را آرام صوبه می‌گفتند... و موقع آن، در میانه فلسطین شمالی و نهر فرات است... در کلمه آرام نهرین، پس از ذکر مواردی که این کلمه در کتب عهدین آمده؛ می‌گوید شامل زمین حاصل‌خیزی است، که در میانه فرات و دجله واقع و به بین النهرین مسمی است».
۷. هاکس، در کتاب خود در مورد ارم چنین نقل نموده است: «آرام مملکتی است، در نزدیکی شام، عبرانیان این اسم را برای تمام املاکی که به شمال پلسطین فلسطین واقع بود استعمال می‌کردند که شرقاً، از دجله امتداد یافته به بحر الاوسط می‌رسید و از شمال نیز به سلسله کوه‌های تاروس ممتد بود در این صورت بر الجزایر که عبرانیانش آرام نهرین -سفر پیدایش ۱۰:۲۴- یا پدران آرام، یعنی دشت ارم می‌گفتند شامل می‌شود. آن‌گاه نام‌هایی که با آرام ترکیب یا به آن منسوب شده است و در کتب عهدین آمده ذکر می‌نماید چون: آرام دمشق، آرام جشور، آرام صوبه، آرام بیت رحوب سپس اضافه می‌کند و می‌گوید: بعضی از اینها دارای اهمیت و استقلال بوده، بارها با اسرائیل جنگیدند... در نام‌های صوبا و صوبه می‌گوید جزیی از سوریه است، که یکی از ممالک آرام بود و آن را آرام صوبه می‌گفتند... و موقع آن، در میانه فلسطین شمالی و نهر فرات است... در کلمه آرام نهرین، پس از ذکر مواردی که این کلمه در کتب عهدین آمده؛ می‌گوید شامل زمین حاصل‌خیزی است، که در میانه فرات و دجله واقع و به بین النهرین مسمی است».
خط ۹۸: خط ۹۶:


== مدخل «ارم» در دایرة المعارف قرآن ==
== مدخل «ارم» در دایرة المعارف قرآن ==
واژه «ارم» فقط یک بار در آیه‌ https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، در گزارشی از قوم «عاد» ذکر شده است.
واژه «ارم» فقط یک بار در آیه‌ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ، در گزارشی از قوم «عاد» ذکر شده است.


ارم در لغت به‌معنای نشانه‌ای از سنگ و مانند آن است که در گذشته برای راهنمایی رهگذران در بیابان‌ها نصب می‌شده است. جمع این واژه به‌صورت «آرام» و «اروم» گزارش شده است. در فرایند ریشه‌یابی این کلمه، میان واژه پژوهان و به پیروی از آنان مفسّران، به اتّفاق نظری نمی‌توان دست یافت. بیش‌تر کسانی‌که در صدد کاوش درباره این واژه بوده یا به تفسیر آیه مزبور پرداخته‌اند، ارم را واژه‌ای عربی دانسته و در تکاپوی استدلال‌های گوناگون بر مدّعای خویش، از قرائت‌ها و ترکیب آیه بهره برده‌اند. برخی از پژوهندگان واژه‌های غیرعربی در قرآن، در دیدگاهی متفاوت با مشهور لغویان، اختلاف قرائت‌های آیه را بر عجمی بودن «اِرم» گواه گرفته و به جستوجوی ریشه این واژه در زبان‌های دیگر پرداخته  و عدّه‌ای از آنان با استناد به وجود واژه‌ای شبیه به آن در عهد عتیق، آن را واژه‌ای عبری دانسته‌اند که در زبان عربی به‌صورت «اِرم» درآمده است.
ارم در لغت به‌معنای نشانه‌ای از سنگ و مانند آن است که در گذشته برای راهنمایی رهگذران در بیابان‌ها نصب می‌شده است. جمع این واژه به‌صورت «آرام» و «اروم» گزارش شده است. در فرایند ریشه‌یابی این کلمه، میان واژه پژوهان و به پیروی از آنان مفسّران، به اتّفاق نظری نمی‌توان دست یافت. بیش‌تر کسانی‌که در صدد کاوش درباره این واژه بوده یا به تفسیر آیه مزبور پرداخته‌اند، ارم را واژه‌ای عربی دانسته و در تکاپوی استدلال‌های گوناگون بر مدّعای خویش، از قرائت‌ها و ترکیب آیه بهره برده‌اند. برخی از پژوهندگان واژه‌های غیرعربی در قرآن، در دیدگاهی متفاوت با مشهور لغویان، اختلاف قرائت‌های آیه را بر عجمی بودن «اِرم» گواه گرفته و به جستوجوی ریشه این واژه در زبان‌های دیگر پرداخته  و عدّه‌ای از آنان با استناد به وجود واژه‌ای شبیه به آن در عهد عتیق، آن را واژه‌ای عبری دانسته‌اند که در زبان عربی به‌صورت «اِرم» درآمده است.


به‌هر حال، همان‌گونه که از آیات https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png برمی‌آید، خداوند متعال در تذکّری به پیامبراکرم(ص) و همه مخاطبان قرآن، از سرنوشت قومی که در پی سرپیچی از دستورهای خداوند و طغیان و سرکشی، گرفتار عذاب شده و سرانجامی ناگوار برای آنان رقم خورده است، خبر می‌دهد: https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png.
به‌هر حال، همان‌گونه که از آیات أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ برمی‌آید، خداوند متعال در تذکّری به پیامبراکرم(ص) و همه مخاطبان قرآن، از سرنوشت قومی که در پی سرپیچی از دستورهای خداوند و طغیان و سرکشی، گرفتار عذاب شده و سرانجامی ناگوار برای آنان رقم خورده است، خبر می‌دهد: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ.


مفسّران درباره تفسیر این آیه و آیه بعد https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png بر یک نظر نیستند. جمهور مفسّران، مقصود از «عاد» را همان «عاد أُولی» می‌دانند که در آیه https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى<nowiki/>https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، و https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، از نابودی آنان به‌وسیله طوفانی سهمگین، خبر داده شده است. هم‌چنین مفسّران با توجّه به دیدگاه‌های گوناگون در ترکیب ادبی آیه https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، تفاسیر مختلفی از آن ارائه کرده‌اند. بیش‌تر آنان به پیروی از نظر مشهور در ترکیب آیه به‌صورت "بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد" بنابراینکه «ارم» بدل یا عطف بیان از عاد باشد، آن را نام «قبیله‌ای» می‌دانند. در توجیه این نام‌گذاری گفته شده: «ارم» نام جد یا مادر عاد  یا لقب  خود او بوده، ازاین‌رو قبیله‌اش بدین نام شهرت یافته‌اند.
مفسّران درباره تفسیر این آیه و آیه بعد إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ بر یک نظر نیستند. جمهور مفسّران، مقصود از «عاد» را همان «عاد أُولی» می‌دانند که در آیه وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى، و وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ، از نابودی آنان به‌وسیله طوفانی سهمگین، خبر داده شده است. هم‌چنین مفسّران با توجّه به دیدگاه‌های گوناگون در ترکیب ادبی آیه إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ تفاسیر مختلفی از آن ارائه کرده‌اند. بیش‌تر آنان به پیروی از نظر مشهور در ترکیب آیه به‌صورت "بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد" بنابراینکه «ارم» بدل یا عطف بیان از عاد باشد، آن را نام «قبیله‌ای» می‌دانند. در توجیه این نام‌گذاری گفته شده: «ارم» نام جد یا مادر عاد  یا لقب  خود او بوده، ازاین‌رو قبیله‌اش بدین نام شهرت یافته‌اند.


در فرض دیگری «ارم» مضافٌ الیه برای «عاد» یا مضاف محذوفی مانند «اهل» یا «صاحب» گزارش شده است. بنابراین فرض، مقصود از آن، نام شهر یا سرزمینی خواهد بود. محمد بن کعب قرظی، آن شهر را «اسکندریّه» و سعید بن مسیّب و عکرمه آن را «دمشق» دانسته‌اند. برخی از گزارش‌ها، ارم را همان شهر افسانه‌ای می‌دانند که شداد بن عاد با جمع‌آوری جواهرات، سنگ‌های قیمتی و‌... در طول سیصد‌ سال و با مشکلات فراوان بنا کرد، ولی هرگز نتوانست از آن بهره‌ای ببرد.
در فرض دیگری «ارم» مضافٌ الیه برای «عاد» یا مضاف محذوفی مانند «اهل» یا «صاحب» گزارش شده است. بنابراین فرض، مقصود از آن، نام شهر یا سرزمینی خواهد بود. محمد بن کعب قرظی، آن شهر را «اسکندریّه» و سعید بن مسیّب و عکرمه آن را «دمشق» دانسته‌اند. برخی از گزارش‌ها، ارم را همان شهر افسانه‌ای می‌دانند که شداد بن عاد با جمع‌آوری جواهرات، سنگ‌های قیمتی و‌... در طول سیصد‌ سال و با مشکلات فراوان بنا کرد، ولی هرگز نتوانست از آن بهره‌ای ببرد.
خط ۱۱۰: خط ۱۰۸:
همچنین در حکایت افسانه‌ای دیگر گفته شده: این شهر، در کنار نهری بزرگ بوده است که هر سال، ماهی عظیمی در آن عبور می‌کرد و مردم از آن بهره‌ می‌بردند و سال‌های بعد این جریان تکرار‌ می‌شد.
همچنین در حکایت افسانه‌ای دیگر گفته شده: این شهر، در کنار نهری بزرگ بوده است که هر سال، ماهی عظیمی در آن عبور می‌کرد و مردم از آن بهره‌ می‌بردند و سال‌های بعد این جریان تکرار‌ می‌شد.


در برخی از اشعار عربی که مجاهد، آنها را نقل کرده، «ارم» به‌معنای «امّت» یا «امت قدیمه» آمده است. ابوعبیده گفته: دو عاد وجود داشته است: عاد نخست که همان ارم است و آیه‌ https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى<nowiki/>https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png درباره‌اش نازل شده و عاد دیگری که در برخی از آیات مانند آیه https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، از احوال آنان خبر داده است .
در برخی از اشعار عربی که مجاهد، آنها را نقل کرده، «ارم» به‌معنای «امّت» یا «امت قدیمه» آمده است. ابوعبیده گفته: دو عاد وجود داشته است: عاد نخست که همان ارم است و آیه‌ وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى درباره‌اش نازل شده و عاد دیگری که در برخی از آیات مانند آیه فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ از احوال آنان خبر داده است .


در قرائت شاذّی نیز «ارم» به صیغه فعل ماضی «أَرَّمَ» (به فتح و تشدید راء) یا «أَرَمَّ» (به فتح و تشدید میم)، به‌معنای «هلکوا» قرائت شده است. ابن‌ابی‌حاتم از ضحاک نقل کرده که «الارم» به‌معنای «الهلاک» است، و با همین مناسبت گفته می‌شود: "ارم بنو فلان"، یعنی «هلکوا»، البتّه ابن‌ حجر این معنا را فقط بنابر قرائت «اَرَّمَ» (به فتح هر دو و تشدید راء) صحیح دانسته است  بنابراین قرائت، «ذات العماد»، مفعولٌ به و منصوب است. چنان‌چه «ارم» بدل یا عطف بیان از «عاد» یا مضافٌ‌الیه باشد، به‌دلیل وجود دو عامل «تأنیث» و «علمیّت» غیر منصرف و مفتوح خواهد بود.
در قرائت شاذّی نیز «ارم» به صیغه فعل ماضی «أَرَّمَ» (به فتح و تشدید راء) یا «أَرَمَّ» (به فتح و تشدید میم)، به‌معنای «هلکوا» قرائت شده است. ابن‌ابی‌حاتم از ضحاک نقل کرده که «الارم» به‌معنای «الهلاک» است، و با همین مناسبت گفته می‌شود: "ارم بنو فلان"، یعنی «هلکوا»، البتّه ابن‌ حجر این معنا را فقط بنابر قرائت «اَرَّمَ» (به فتح هر دو و تشدید راء) صحیح دانسته است  بنابراین قرائت، «ذات العماد»، مفعولٌ به و منصوب است. چنان‌چه «ارم» بدل یا عطف بیان از «عاد» یا مضافٌ‌الیه باشد، به‌دلیل وجود دو عامل «تأنیث» و «علمیّت» غیر منصرف و مفتوح خواهد بود.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۶:
برخی مفسّران با استفاده از معنای لغوی «عماد» و با توجّه به اینکه، عرب مرد قد بلند را «معمّد» می‌نامد، بر این باورند که این قوم دارای قدهای بلندی بوده و از نظر طول قامت شهرت یافته‌اند. در برخی از نقل‌ها، طول قدهای آنها از ۱۱ تا ۶۰ ذراع گزارش شده است.
برخی مفسّران با استفاده از معنای لغوی «عماد» و با توجّه به اینکه، عرب مرد قد بلند را «معمّد» می‌نامد، بر این باورند که این قوم دارای قدهای بلندی بوده و از نظر طول قامت شهرت یافته‌اند. در برخی از نقل‌ها، طول قدهای آنها از ۱۱ تا ۶۰ ذراع گزارش شده است.


گروهی از مفسّران با استشهاد به آیه بعد https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، و‌ با ارجاع ضمیر «‌ها» در این آیه به «ذات العماد»، مقصود از آن را صاحبان بناهای رفیع و مستحکم دانسته‌اند  بنابراین تفسیر، «تخلق» به صیغه مؤنّث و به‌صورت مجهول قرائت شده و بیان کننده این است که تا آن هنگام هیچ کس همانند آن ساختمان‌ها را بنا نکرده است. ابن‌کثیر با بهره‌گیری از معنای لغوی «ارم» که به «علامت» و «نشانه» ترجمه شده، ذات العماد را به‌معنای برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای راهنمایی رهگذران در اطراف شهرها یا در صحراها نصب می‌کردند. با وجود اختلاف نظرهایی که از مفسّران درباره تفسیر «ارم» و «ذات العماد» مطرح شد، با استفاده از قرائت مشهور که آیه را به‌صورت «بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد» قرائت کرده‌اند  و با کمک از این نظریّه ادیبان قرآنی مانند: فرّاء، کسائی، ابن‌انباری و‌... که ارم را «بدل» یا «عطف بیان» از عاد گرفته‌اند، این دیدگاه که ارم نام قبیله یا شهری باشد که قوم عاد در آن می‌زیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان بوده است، تقویت می‌شود، افزون بر اینکه این تفسیر با آیات دیگری که به‌گونه‌ای از احوال قوم عاد گزارش داده‌اند، سازگاری دارد: https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png به‌ویژه اینکه درباره آیه دوم، برخی از مفسّران، https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>ذُو الْأَوْتَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png را به‌معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند  و این معنا با «ذات العماد» که در وصف «ارم» آمده است، سازگاری بیش‌تری دارد.
گروهی از مفسّران با استشهاد به آیه بعد لَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ و‌ با ارجاع ضمیر «‌ها» در این آیه به «ذات العماد»، مقصود از آن را صاحبان بناهای رفیع و مستحکم دانسته‌اند  بنابراین تفسیر، «تخلق» به صیغه مؤنّث و به‌صورت مجهول قرائت شده و بیان کننده این است که تا آن هنگام هیچ کس همانند آن ساختمان‌ها را بنا نکرده است. ابن‌کثیر با بهره‌گیری از معنای لغوی «ارم» که به «علامت» و «نشانه» ترجمه شده، ذات العماد را به‌معنای برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای راهنمایی رهگذران در اطراف شهرها یا در صحراها نصب می‌کردند. با وجود اختلاف نظرهایی که از مفسّران درباره تفسیر «ارم» و «ذات العماد» مطرح شد، با استفاده از قرائت مشهور که آیه را به‌صورت «بعاد اِرَمَ ذاتِ العِماد» قرائت کرده‌اند  و با کمک از این نظریّه ادیبان قرآنی مانند: فرّاء، کسائی، ابن‌انباری و‌... که ارم را «بدل» یا «عطف بیان» از عاد گرفته‌اند، این دیدگاه که ارم نام قبیله یا شهری باشد که قوم عاد در آن می‌زیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان بوده است، تقویت می‌شود، افزون بر اینکه این تفسیر با آیات دیگری که به‌گونه‌ای از احوال قوم عاد گزارش داده‌اند، سازگاری دارد: وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ، كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ به‌ویژه اینکه درباره آیه دوم، برخی از مفسّران، ذُو الْأَوْتَادِ را به‌معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند  و این معنا با «ذات العماد» که در وصف «ارم» آمده است، سازگاری بیش‌تری دارد.


=== ارم در عهدین ===
=== ارم در عهدین ===
خط ۱۳۳: خط ۱۳۱:


== مدخل «ارم» در دانشنامه معاصر قرآن کریم ==
== مدخل «ارم» در دانشنامه معاصر قرآن کریم ==
«اِرَم» در لغت به معنی نشانه سنگی است که در بیابان جهت راهنمایی نصب می‌کنند. گفته شده به همین خاطر سنگ‌ها را «ارَّم» می‌گویند. آیه https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>؛ اشاره به ستون‌های بر افراشته و تزیین شده دارد. گفته می‌شود: "ما بِها اَرِمٌ وَ اَرِیمٌ"؛ یعنی هیچ کس در آن نیست.
«اِرَم» در لغت به معنی نشانه سنگی است که در بیابان جهت راهنمایی نصب می‌کنند. گفته شده به همین خاطر سنگ‌ها را «ارَّم» می‌گویند. آیه إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ؛ اشاره به ستون‌های بر افراشته و تزیین شده دارد. گفته می‌شود: "ما بِها اَرِمٌ وَ اَرِیمٌ"؛ یعنی هیچ کس در آن نیست.


اِرَم فقط یک بار در آیه سوره فجر ذکر شده است، اِرم در دو معنا استعمال شده است:
اِرَم فقط یک بار در آیه سوره فجر ذکر شده است، اِرم در دو معنا استعمال شده است:
خط ۱۴۰: خط ۱۳۸:
# نام سرسلسله‌های قوم عاد و به هر حال اسم علم به شمار می‌رود.
# نام سرسلسله‌های قوم عاد و به هر حال اسم علم به شمار می‌رود.


طبق نقل زمخشری در تفسیر «الکشاف» و قرطبی در «الجامع الاحکام القرآن» ذیل آیه https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>، «اِرَم» نام شخص است: «عاد بن ارم بن سام بن نوح» و چون نام جد قبیله بر آن اطلاق می‌شده به قبیله «عاد» نیز «ارم» می‌‌گفتند. برخی گفته‌اند: ارم همان «عاد اولی» است «عاد» قبیله دوم است. بعضی نیز گفته‌اند: «اِرَم» نام شهر و سرزمین آنهاست: https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png. بنابراین مناسب سیاق آیه این است که اِرَم نام شهری بی‌نظیر باشد که دارای ستون‌ها بوده است. ستون‌های عظیم و برافراشته‌ای که در کاخ‌ها به کار رفته بوده است. تعبیر https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png گویای آن است که مراد از ارم همان شهر مخصوص است نه قبیله و طائفه. بیشتر مفسران هم نام شهر بودن ارم را ترجیح داده‌اند، اما این شهر در کدام منطقه زمین بوده؟ جواب آن چندان روشن نیست. بعضی آن را بر شهر دمشق منطبق ساخته‌اند و برخی آن را در محل اسکندریه نشان داده و عده‌ای هم محل آن را میان صنعا و حضرموت در جنوب عربستان معرفی کرده‌اند.
طبق نقل زمخشری در تفسیر «الکشاف» و قرطبی در «الجامع الاحکام القرآن» ذیل آیه إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ «اِرَم» نام شخص است: «عاد بن ارم بن سام بن نوح» و چون نام جد قبیله بر آن اطلاق می‌شده به قبیله «عاد» نیز «ارم» می‌‌گفتند. برخی گفته‌اند: ارم همان «عاد اولی» است «عاد» قبیله دوم است. بعضی نیز گفته‌اند: «اِرَم» نام شهر و سرزمین آنهاست: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ. بنابراین مناسب سیاق آیه این است که اِرَم نام شهری بی‌نظیر باشد که دارای ستون‌ها بوده است. ستون‌های عظیم و برافراشته‌ای که در کاخ‌ها به کار رفته بوده است. تعبیر الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ گویای آن است که مراد از ارم همان شهر مخصوص است نه قبیله و طائفه. بیشتر مفسران هم نام شهر بودن ارم را ترجیح داده‌اند، اما این شهر در کدام منطقه زمین بوده؟ جواب آن چندان روشن نیست. بعضی آن را بر شهر دمشق منطبق ساخته‌اند و برخی آن را در محل اسکندریه نشان داده و عده‌ای هم محل آن را میان صنعا و حضرموت در جنوب عربستان معرفی کرده‌اند.


در مروج الذهب مسعودی آمده است که اسکندر هنگام بنای اسکندریه به ستون‌هایی از سنگ مرمر برخورد که از عهد باستان به یادگار مانده بود و در آنها نقش شداد بن عاد دیده می‌‌شد و گویا وی آن را به تقلید از ارم ذات العماد ساخته باشد. قصه مسعودی، مأخوذ از قصه اسکندر است که به موجب آن وی هنگام بنای اسکندریه به معبدی برمی‌خورد که در آن نقش سیخینوس دیده می‌شود. طبری ارم را اسکندریه می‌داند. کسانی هم ارم را در مسکن اولی قوم عاد نشان می‌دهند. و چون موطن قبیله عاد دقیقاً معلوم نیست، ارم بر چندین نقطه از عربستان قابل تطبیق است. برخی از گزارش‌ها، ارم را همان شهر افسانه‌ای می‌دانند که شداد بن عاد با جمع‌آوری جواهرات و سنگ‌های قیمتی در طول سیصد سال آن را بنا نهاد. ولی هرگز نتوانست از آن بهره‌ای برد.
در مروج الذهب مسعودی آمده است که اسکندر هنگام بنای اسکندریه به ستون‌هایی از سنگ مرمر برخورد که از عهد باستان به یادگار مانده بود و در آنها نقش شداد بن عاد دیده می‌‌شد و گویا وی آن را به تقلید از ارم ذات العماد ساخته باشد. قصه مسعودی، مأخوذ از قصه اسکندر است که به موجب آن وی هنگام بنای اسکندریه به معبدی برمی‌خورد که در آن نقش سیخینوس دیده می‌شود. طبری ارم را اسکندریه می‌داند. کسانی هم ارم را در مسکن اولی قوم عاد نشان می‌دهند. و چون موطن قبیله عاد دقیقاً معلوم نیست، ارم بر چندین نقطه از عربستان قابل تطبیق است. برخی از گزارش‌ها، ارم را همان شهر افسانه‌ای می‌دانند که شداد بن عاد با جمع‌آوری جواهرات و سنگ‌های قیمتی در طول سیصد سال آن را بنا نهاد. ولی هرگز نتوانست از آن بهره‌ای برد.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۴:
در حکایت دیگری گفته شده که این شهر در کنار نهری بزرگ بوده است که هر سال، ماهی عظیمی در آن عبور می‌کرد و مردم از آن بهره می‌بردند و سال‌های بعد این جریان تکرار می‌شد.
در حکایت دیگری گفته شده که این شهر در کنار نهری بزرگ بوده است که هر سال، ماهی عظیمی در آن عبور می‌کرد و مردم از آن بهره می‌بردند و سال‌های بعد این جریان تکرار می‌شد.


ابن‌کثیر با بهره‌گیری از معنای لغوی ارم که به علامت و نشانه نیز ترجمه شده، https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png را برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای راهنمایی رهگذران در اطراف شهرها یا در صحراها نصب میکردند. با وجود اختلاف‌ نظرهایی که در تفسیر ارم و ذات العماد مطرح شده با کمک نظریه ادیبانی مانند فرّاء، کسائی و ابن‌انباری می‌‌توان گفت که: ارم بَدَل یا عطف بیان از عاد می‌باشد. طبق این دیدگاه، ارم نام قبیله یا شهری است که عاد در آن میزیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان است و این تفسیر با آیاتی دیگر از این سنخ مطابقت دارد: https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png<nowiki/>؛ https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png. به ویژه اینکه درباره آیه دوم، برخی از مفسران https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>ذُو الْأَوْتَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png را به معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند.
ابن‌کثیر با بهره‌گیری از معنای لغوی ارم که به علامت و نشانه نیز ترجمه شده، ذَاتِ الْعِمَادِ را برج‌ها و اسطوانه‌هایی می‌داند که برای راهنمایی رهگذران در اطراف شهرها یا در صحراها نصب میکردند. با وجود اختلاف‌ نظرهایی که در تفسیر ارم و ذات العماد مطرح شده با کمک نظریه ادیبانی مانند فرّاء، کسائی و ابن‌انباری می‌‌توان گفت که: ارم بَدَل یا عطف بیان از عاد می‌باشد. طبق این دیدگاه، ارم نام قبیله یا شهری است که عاد در آن میزیسته‌اند و ذات العماد صفت بناهای رفیع آنان است و این تفسیر با آیاتی دیگر از این سنخ مطابقت دارد: وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ. به ویژه اینکه درباره آیه دوم، برخی از مفسران ذُو الْأَوْتَادِ را به معنای صاحبان بناها و ساختمان‌ها دانسته‌اند.


واژه ارم در کتاب عهد عتیق ذکر نشده است، اما برخی از واژه‌پژوهان گمان برده‌اند که این واژه ریشه عبری داشته باشد. البته در عهد عتیق واژه ارم به نام مملکتی نزدیک شام اطلاق شده که عبرانیان آن را برای تمامی املاکی که در شمال فلسطین قرار داشته به کار می‌برده‌اند.
واژه ارم در کتاب عهد عتیق ذکر نشده است، اما برخی از واژه‌پژوهان گمان برده‌اند که این واژه ریشه عبری داشته باشد. البته در عهد عتیق واژه ارم به نام مملکتی نزدیک شام اطلاق شده که عبرانیان آن را برای تمامی املاکی که در شمال فلسطین قرار داشته به کار می‌برده‌اند.


== مدخل «ارم» در اماکن جغرافیایی در قرآن ==
== مدخل «ارم» در اماکن جغرافیایی در قرآن ==
https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png این آیه نسبتی است که به آیه قبل داده شده است. در آیه قبل می‌فرماید: https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png.
ارَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ این آیه نسبتی است که به آیه قبل داده شده است. در آیه قبل می‌فرماید: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ


با خواندن آیه شش متوجه می‌شویم که سخن از قوم عاد است که پیغمبرشان حضرت هود بود ارم هم باید نام شهرشان باشد که صفت https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png به وی نسبت داده شده است. https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png اشاره به ستون‌های زرین و بلند و برافراشته است» «ارم:(بر وزن عِنَب) سنگ‌هایی که روی هم می‌چینند برای نشان دادن راه در بیابان‌ها (نهایه) و جمع آن آرام است... با تدبر در آیه شریفه روشن می‌شود که «ارم» بدل اشتمال است از «عاد» و عاد چنان که می‌دانیم قوم هود(ع) است. پرروشن است که «ارم» عمارت مخصوص و یا شهری باشکوه بود که نظیر آن تا آن روز ساخته نشده بود و نیز این دو آیه، از ویران شدن آن در اثر غضب خداوندی خبر می‌دهد».
با خواندن آیه شش متوجه می‌شویم که سخن از قوم عاد است که پیغمبرشان حضرت هود بود ارم هم باید نام شهرشان باشد که صفت ذَاتِ الْعِمَادِ به وی نسبت داده شده است. إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ اشاره به ستون‌های زرین و بلند و برافراشته است» «ارم:(بر وزن عِنَب) سنگ‌هایی که روی هم می‌چینند برای نشان دادن راه در بیابان‌ها (نهایه) و جمع آن آرام است... با تدبر در آیه شریفه روشن می‌شود که «ارم» بدل اشتمال است از «عاد» و عاد چنان که می‌دانیم قوم هود(ع) است. پرروشن است که «ارم» عمارت مخصوص و یا شهری باشکوه بود که نظیر آن تا آن روز ساخته نشده بود و نیز این دو آیه، از ویران شدن آن در اثر غضب خداوندی خبر می‌دهد».


دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی می‌نویسد: «بیشتر مورخان و مفسران (با توجه به آیه ۸) https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png را نام مکان می‌دانند اکثر محققان مسلمان ارم را شهری دانسته‌اند، بعضی آن را بر دمشق منطبق ساخته‌اند. برخی جای آن را در محل اسکندریه و عده‌ای هم محل آن را بین صفا و حضرموت یعنی در قسمت جنوبی عربستان معرفی کرده‌اند و نیز گفته‌اند که یکی از اعراب بادیه، در عصر معاویه ویرانه‌های شگرفی را که در دل شن‌ها مدفون بوده است، پیدا می‌کند که باقی مانده ارم تلقی می‌شود. برخی می‌گویند که ارم شهری بوده است که آن را شرار شداد بن عاد، به تقلیل از بهشت در نزدیکی عدن ساخته بود و به مجازات غرور و طغیانش، طوفانی آن را ویران کرد. طبری ارم را بطنی منشعب از عاد می‌شمرد».
دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی می‌نویسد: «بیشتر مورخان و مفسران (با توجه به آیه ۸) إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ را نام مکان می‌دانند اکثر محققان مسلمان ارم را شهری دانسته‌اند، بعضی آن را بر دمشق منطبق ساخته‌اند. برخی جای آن را در محل اسکندریه و عده‌ای هم محل آن را بین صفا و حضرموت یعنی در قسمت جنوبی عربستان معرفی کرده‌اند و نیز گفته‌اند که یکی از اعراب بادیه، در عصر معاویه ویرانه‌های شگرفی را که در دل شن‌ها مدفون بوده است، پیدا می‌کند که باقی مانده ارم تلقی می‌شود. برخی می‌گویند که ارم شهری بوده است که آن را شرار شداد بن عاد، به تقلیل از بهشت در نزدیکی عدن ساخته بود و به مجازات غرور و طغیانش، طوفانی آن را ویران کرد. طبری ارم را بطنی منشعب از عاد می‌شمرد».


ابواسحق ابراهیم بن منصور بن خلف نیشابوری در قصص الانبیای خود گفته است: «چون همه عادیان هلاک شدند. پس از آن هود، بیست و هفت سال دیگر زندگی کرد و در آن هنگام که مرد، آن گروه از عادیان که مسلمان بودند، به سوی عجم مهاجرت کردند و عجم به یک روایت از نسل سام بن نوح است و در تفسیر دیگر آمده است که به یمن رفتند و می‌گویند که یمن و زمین کنعان از نسل ایشان است».
ابواسحق ابراهیم بن منصور بن خلف نیشابوری در قصص الانبیای خود گفته است: «چون همه عادیان هلاک شدند. پس از آن هود، بیست و هفت سال دیگر زندگی کرد و در آن هنگام که مرد، آن گروه از عادیان که مسلمان بودند، به سوی عجم مهاجرت کردند و عجم به یک روایت از نسل سام بن نوح است و در تفسیر دیگر آمده است که به یمن رفتند و می‌گویند که یمن و زمین کنعان از نسل ایشان است».
خط ۱۶۱: خط ۱۵۹:
ابوزید عبدالرحمان بن محمود (ابن خلدون) می‌گوید: «فرزندان عاد پسر عوص پسر ارم و پسر سام بودند و خانه‌هایشان در احقاب رمل میان یمن و عمان تا حضرموت و شحر بود. محمودی می‌گوید: آنکه پس از عاد پادشاهی کرد از میان آن سه پسر، شداد بود. زمخشری می‌گوید: شداد کسی است که شهر ارم را در صحراهای عدن ساخت، شهری که خشت‌هایش از طلا و ستون‌هایش از یاقوت و زبرجد بود... گویند آنکه این شهر ارم را ساخت ارم پسر عاد بود.
ابوزید عبدالرحمان بن محمود (ابن خلدون) می‌گوید: «فرزندان عاد پسر عوص پسر ارم و پسر سام بودند و خانه‌هایشان در احقاب رمل میان یمن و عمان تا حضرموت و شحر بود. محمودی می‌گوید: آنکه پس از عاد پادشاهی کرد از میان آن سه پسر، شداد بود. زمخشری می‌گوید: شداد کسی است که شهر ارم را در صحراهای عدن ساخت، شهری که خشت‌هایش از طلا و ستون‌هایش از یاقوت و زبرجد بود... گویند آنکه این شهر ارم را ساخت ارم پسر عاد بود.


درست آن است که در آنجا شهری به نام ارم نبوده است اینها اساطیر و حکایت قصه‌گویان است ضعفای مفسرین نقل کرده‌اند و ارم که در این آیه آمده است: https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png نام قبیله است نه شهر»
درست آن است که در آنجا شهری به نام ارم نبوده است اینها اساطیر و حکایت قصه‌گویان است ضعفای مفسرین نقل کرده‌اند و ارم که در این آیه آمده است:إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ نام قبیله است نه شهر»


مسعودی گوید: پادشاهی عوص سیصدسال بود و آنکه بعد از او پادشاهی کرد پسرش عاد بود و جیرون بن سعد بن عاد از ملوک آنها بود و او شهر دمشق را بنا کرد و به صورت شهر در آورد. او ستون‌های مرمر را در آنجا گرد آورد و آن شهر را ارم نامید.
مسعودی گوید: پادشاهی عوص سیصدسال بود و آنکه بعد از او پادشاهی کرد پسرش عاد بود و جیرون بن سعد بن عاد از ملوک آنها بود و او شهر دمشق را بنا کرد و به صورت شهر در آورد. او ستون‌های مرمر را در آنجا گرد آورد و آن شهر را ارم نامید.
خط ۱۷۹: خط ۱۷۷:


=== ارم در سوریه ===
=== ارم در سوریه ===
«قرابت لفظی آرم و ارم و آرام نظر بعضی از نویسندگان اسلامی را متوجه انطباق ارم با - آرامی‌ها کرده و دمشق را همان شهر ارم دانسته‌اند... در مروج الذهب راجع به https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png دمشق، مسعودی چنین می‌نویسد:
«قرابت لفظی آرم و ارم و آرام نظر بعضی از نویسندگان اسلامی را متوجه انطباق ارم با - آرامی‌ها کرده و دمشق را همان شهر ارم دانسته‌اند... در مروج الذهب راجع به إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ دمشق، مسعودی چنین می‌نویسد:


بانی قصر<nowiki/>https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png دمشق، جیرون بن عماد بوده و اکنون که سال ۳۳۲ است آثاری از آن قصر در دمشق باقی است و بازاری که نزدیک مسجد جامع است، به نام بازار جیرون نامیده می‌شود». «پروفسور گری میل، نویسنده غربی تازه مسلمان در کتاب «قرآن، کتابی شگفت‌انگیز» درباره شهر باشکوه «ارم» چنین می‌نویسد: این شهر در تاریخ باستان شناخته شده نبود و به نظر تاریخ‌نگاران چنین شهری وجود نداشت، اما در دسامبر ۱۹۷۸، نشریه «جغرافیای ملی» اطلاعات جالبی را ارائه داد که در آن به حفاری شهر «البا» در سوریه در سال ۱۹۷۳ اشاره شده بود قدمت این شهر آنگونه که کشف گردید به چهل و سه قرن پیش باز می‌گشت اما این شگفت انگیز‌ترین بخش این واقعه نیست، کاوشگران در کتابخانه «البا» لیستی از تمام شهرهایی را که این شهر با آنها داد و ستد و رابطه تجاری داشت، پیدا نمودند. مردم «البا» با مردم «ارم» روابط تجاری داشته‌اند».
بانی قصر إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ دمشق، جیرون بن عماد بوده و اکنون که سال ۳۳۲ است آثاری از آن قصر در دمشق باقی است و بازاری که نزدیک مسجد جامع است، به نام بازار جیرون نامیده می‌شود». «پروفسور گری میل، نویسنده غربی تازه مسلمان در کتاب «قرآن، کتابی شگفت‌انگیز» درباره شهر باشکوه «ارم» چنین می‌نویسد: این شهر در تاریخ باستان شناخته شده نبود و به نظر تاریخ‌نگاران چنین شهری وجود نداشت، اما در دسامبر ۱۹۷۸، نشریه «جغرافیای ملی» اطلاعات جالبی را ارائه داد که در آن به حفاری شهر «البا» در سوریه در سال ۱۹۷۳ اشاره شده بود قدمت این شهر آنگونه که کشف گردید به چهل و سه قرن پیش باز می‌گشت اما این شگفت انگیز‌ترین بخش این واقعه نیست، کاوشگران در کتابخانه «البا» لیستی از تمام شهرهایی را که این شهر با آنها داد و ستد و رابطه تجاری داشت، پیدا نمودند. مردم «البا» با مردم «ارم» روابط تجاری داشته‌اند».


=== جمع‌بندی ===
=== جمع‌بندی ===
خط ۱۹۷: خط ۱۹۵:
نهایتاً به نظر ما طبق گفته کتاب باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن مکان «ارم» با عنایت به توضیحات ذیل چنین خواهد بود:
نهایتاً به نظر ما طبق گفته کتاب باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن مکان «ارم» با عنایت به توضیحات ذیل چنین خواهد بود:


«موریتس، جبل رم واقع در اردن در ۴۵ کیلومتری شمال عقبه را همان https://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/6/69/Ra_bracket.png/12px-Ra_bracket.png<nowiki/>إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِhttps://commons.imamatpedia.com/w/images/thumb/1/18/La_bracket.png/12px-La_bracket.png و آن را مطابق با محلی دانسته است که بطلمیوس به نام آراما و آ از آن اسم برده است».
«موریتس، جبل رم واقع در اردن در ۴۵ کیلومتری شمال عقبه را همان إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ  و آن را مطابق با محلی دانسته است که بطلمیوس به نام آراما و آ از آن اسم برده است».


== منابع ==
== منابع ==
ویراستار
۸٬۴۹۸

ویرایش