عصب (ریشه)

ریشه «عصب» (ˁṢB)؛ عصب، زردپی، فشردگی و شدت. این ریشه 5 بار در قرآن کریم به‌کار رفته است.

معنای لغوی

عَصَب: (بر وزن فرس) رگ.

معصوب: بسته شده با رگ. آنگاه بهر بستن عصب (بر وزن فلس) گفته‏اند يَوْمٌ‏ عَصِيبٌ‏ يعنى شديد (گوئى اطراف آن با مشكلات جمع و بسته شده است) عصبة: جماعت فشرده و كمك همديگر (مفردات).

لَيُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِينا مِنَّا وَ نَحْنُ‏ عُصْبَةٌ يوسف: 8. يوسف و برادرش بپدرمان از ما محبوبتر است حال آنكه ما دسته نيرومنديم در جوامع الجامع فرموده: جماعت را از آن عصبه گفته‏اند كه كارها بوسيله آنها بسته و روبراه ميشود. وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ‏ عَصِيبٌ‏ هود: 77. لوط بوسيله فرستادگان بتنگى افتاد و گفت امروز روز سختى است (قاموس قرآن، ج5، ص4).

ساخت‌های صرفی در قرآن

عُصبَة (اسم): 4 بار

عَصیب (صفت فعیل): 1 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن عُصبَة عُصبَة عُصبَة گروه و دسته انسانها قاموس قرآن، ج‏5، ص: 4
آفروآسیایی
سامی *ʕa(n)ṣab- {} *ʕa(n)c̣ab- عصب sinew, nerves زردپی، اعصاب 2 عص: سفتی، لجاجت
مهری ʔāṣbīt ءَصبِت 'sinew, nerve' "زردپی، عصب" [JM 30]
جبالی ʕaṣbɛ́t عَصبِت 'condition of having headaches' "شرایط داشتن سردرد" [JJ 16].
حرصوصی ʔāṣebét do. ءَصِبِت  [JH 10]
عربی ʕaṣab- عَصَب- 'nerfs' (coll.) اعصاب [BK 2 268]

منابع

عصب (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2