خجستگی (مترادف)
مترادفات قرآنی خجستگی
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «تبارک»، «أیمَن»، «طیّب».
مترادفات «خجستگی» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
تبارک | ریشه برک | مشتقات برک | وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِى مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ ٱلْمُنزِلِينَ
|
أیمَن | ریشه یمن | مشتقات یمن | فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِىَ مِن شَٰطِئِ ٱلْوَادِ ٱلْأَيْمَنِ فِى ٱلْبُقْعَةِ ٱلْمُبَٰرَكَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّىٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلْعَٰلَمِينَ
|
طیّب | ریشه طیب | مشتقات طیب | وَٱلْبَلَدُ ٱلطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُۥ بِإِذْنِ رَبِّهِۦ وَٱلَّذِى خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ ٱلْءَايَٰتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ
|
معانی مترادفات قرآنی خجستگی
«تبارک»
اصل واژه- بَرْك- سينه شتر است هر چند كه در معانى ديگر نيز بكار رفته است، مىگويند- له بِرْكَة داراى سينهاى فراخ است و- بَرَكَ البعير- شتر زانو بزمين نهاد. از واژه- برك- معنى همراهى و پايدارى و ملازمت نيز فهميده مىشود.
ابْتَرَكُوا فى الحرب- آوردگاه و رزمگاه پهلوان جنگى در ميدان جنگ.
ابْتَرَكَتِ الدّابّة- فرو خفتن حيوان و آمادگى براى فحل و آبستن شدن.
بِرْكَة- آبگير و استخر.
بَرَكَة- خير و فزونى بخشش الهى در چيزى است.
خداى فرمايد: (لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ- 96/ اعراف) ناميدن بركات بر بخشايش الهى مانند باقى بودن آب در آبگير و استخر است كه ثابت است و به فراوانى يافت مىشود.
مُبَارَك- چيزى است كه در آن خير و بركت باشد، بر اين معنى آيه (هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ- 50/ انبياء) و (كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ- 29/ ص) و (وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً- 31/ مريم):
مرا منشاء خيرات و نعمتهاى الهى قرار ده، و آيه (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ- 3/ دخان) و (رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً- 29/ مؤمنون): مرا بجائيكه خير الهى در آن است فرود آر، و آيه (وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً- 9/ ق).بركت آب باران همان است كه در آيه ديگر فرمايد كه (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ- 21/ زمر) (آيا نمىبينيد كه چگونه خداوند بنابر سنن آفرينش در طبيعت، آبى را فرو ريزاند و پس از آن چشمه سارها جريان مىيابد و سپس از جريان و ريزش آب كه تداوم بخش حيات طبيعى است انواع نباتات و زراعتهاى رنگارنگ از زمين مىرويد).
و آيه (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ- 18/ مؤمنون).
(يعنى نزول باران را باندازهاى فرو ريزانيم كه در زمين ذخيره شود و براى چاهها و قناتها و چشمه سارها سرمايه باشد). چون خيرات و بخشايش الهى از جايى كه محسوس نيست صادر مىشود و بروجهى بر بندگان مىرسد كه حدّ و حصرى ندارد، بنابر اين به هر چيزى كه فزونى و زيادتى غير محسوس در آن مشاهده شود، مىگويند: با بركت و مبارك است، و بر اين اساس، يعنى افزونى در خيرات، روايت شده است كه
«لا ينقص مال من صدقة».
نه اينكه به نقصان و كم شدن محسوس مال اشاره مىكند چنانكه زيانكاران پندارند و در اينگونه موارد مىگويند: ميان من و تو در كم و زياد شدن مال ميزان داورى مىكند، بلكه كم نشدن مال كه در حديث آمده اشاره به بركات و خيرات الهى است كه با بخشش و جوانمردى حاصل مىشود.
خداى فرمايد (تَبارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّماءِ بُرُوجاً- 61/ فرقان) كه هشدارى است بر بركت الهى و مبارك بودن نعمتهاى خداى بر بندگان و توجّه دادن به افاضه بخششها و ايجاد نعمتهاى او به وسيله كرات آسمانى و ستارگان نورانى است كه در آيات زير به آنها اشاره شده است، در آيات (فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ- 14/ مؤمنون) و (تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ- 1/ فرقان) و (تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ- 10/ فرقان) و (فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ- 64/ غافر) و (تَبارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ- 1/ ملك) كه در تمام اين آيات، آگاه نمودن و توجّه دادن انسانها به ويژهگيها و گونهگون بودن خيرات الهى است كه با لفظ- تبارك- آنها را ياد آورى مىنمايد.[۱]
«أیمَن»
يَمِين در اصل همان دست راست بدن است و در آيه:
وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ- الزمر/ 67 كه در باره خداوند توصيف شده مثل بكار بردن واژه- يَدُ اللَّهِ*- است ويژگى آن در اينست كه آسمانها و زمين در قبضه قدرت اوست فرمود:
وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ- الزمر/ 67 كه تفسيرش بعدا خواهد آمده و آيه:
إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمِينِ- الصافات/ 28 يعنى از سوئى خواهد آمد كه حق است و ما را از آن برگردانديد. در آيه فرمود:
لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ- الحاقه/ 45 يعنى او را منع ميكنيم و از آن بر ميگردانيم، عبارت- اخذ بيمين- از معنى- خذ بيمين فلان- گرفته شده يعنى مانع او باش و دستش را از انجام آن كار بگير و اين تعبير- الأخذ باليمين- است. و گفتهاند يعنى در بهترين حالات با بهترين عضو او را باز دارد در آيه:
وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ- الواقعه/ 27 يعنى سعادتمندان كه صالحند و نيكوكار بر اين معنى همان سخن متعارف و همگانى مردم است كه يمين را به سعادت و تيمن و شمال را به شومى و بد يمنى تعبير ميكنند. در آيه فرمود: وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ- الواقعه/ 90 و فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ- الواقعه/ 91 و شعر شاعر هم بهمين معنى حمل شده است ميگويد:اذا ما راية رفعت لمجد/تلقاها عرابة باليمين
همين كه پرچم شكوه و مجد و بزرگى برافراشته شد آنرا با بركت و خوش يمن تلقى ميكند- يَمِين كه به معنى سوگند هم تعبير شد. بخاطر اينست كه دو نفر هم پيمان در موقع عقد قرارداد از دست راست استفاده نموده و آنرا بلند ميكنند و بيكديگر ميفشارند.
أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ- القلم/ 39 آيا شما بر ما پيمان ابدى تا قيامت بستهايد.
أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ- المائده/ 53 و لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ- البقره/ 225 و وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ- التوبه/ 12 يمين اللّه- كه با نام اللّه عز و جل اضافه شده براى زمانى است كه به خدا سوگند بخورند.
مَوْلَى اليَمِينِ- كسى است كه ميان تو و او معاهده هست.
اما گفتن- ملك يَمِينِي- رساتر از عبارت- فى يدى- است. خداى فرمود:
مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ- النور/ 33 و سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله «الحَجَرُ الأسودُ يمينُ اللّه». حجر الأسود و دست سائيدن به آن حكمى است از سوى خدا[۲]
«طیّب»
طَابَ الشّيءُ يَطِيبُ طَيْباً: آن چيز به خوبى پاك شد كه آن را- طَيِّب- يعنى پاك مىگويند.
و در آيات: (فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ- 3/ نساء) (فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ- 4/ نساء) اصل طَيِّب- چيزى است كه براى حواسّ لذّت آور است و نفس و جان آدمى از آن لذّت مىبرد. الطّعام الطَّيِّب: در شرع، چيزى است كه آن خوردگى و طعام پاك داراى شرايطى باشد. از اين قرار:
1- بصورت مجاز تهيّه شده باشد و خوردنش جائز باشد.
2- به اندازهاى كه جايز است صرف و تناول شود يا تهيّه شود.
3- و از جائى كه جائز است، بدست مىآيد و هر گاه چنين باشد آن چيز طيّب و پاك است چه دنيائى و چه اخروى و آن چيز ناگوار نيست و گر نه چيزى هر چند كه در دنيا پاك باشد و از آن سه مجرا بدست نيايد در آخرت و پايانش هم پاك نيست.
(يعنى چيزى پاك كه به اندازه مجاز بدست نيامده و از جائى هم كه مجاز نيست
حاصل شده است هر چند چيز پاكى باشد از نظر اسلام و عاقبت آن پاك نمىتواند باشد).
و بر اين اساس فرمود: (كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ- 57/ بقره) (فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً- 88/ مائده) (لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ- 87/ مائده)(كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً- 51/ مؤمنون) و اين همان مقصود و مراد آيه: (وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ- 32/ اعراف) است. (كه مىگويد با عمل صالح و شايسته رزق و طيّبات خويش بدست آريد و بخوريد نه از راه و اعمال ناروا و غير صالح) و آيه: (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ- 5/ مائده) كه گفته شده مقصود از آن- ذبائح- است.
(حيوانات حلال گوشت با ذبح شرعى) و آيه: (وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ 26/ انفال) اشاره به غنيمتهاست. و نيز انسان طيّب كسى است كه از پليدى جهل و فسق و فجور و اعمال زشت و قبيح خالى و دور باشد و با زيور عمل و ايمان و اعمال نيك آراسته باشد.
و در آيه: (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ- 32/ نحل) همان انسانهاى طيّب را قصد و اشاره كرده است (يعنى در حالى كه طيّب و پاكند فرشتگان آنها را از دنيا مىبرند و مىميرانند).
و آيات: (طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِينَ- 73/ زمر) (هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً- 38/ آل عمران) و آيه: (لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ- 37/ انفال) يعنى اعمال سوء با اعمال صالح.
و آيه: (وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ- 26/ نور) هشدارى است بر اينكه اعمال پاك از پاكان است، چنانكه روايت شده است:
«المؤمن أَطْيَبُ من عمله و الكافر اخبث من عمله».
(مؤمن پاكتر از عمل خويش و كافر ناپاكتر از عمل خويش است) و آيه: (وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ- 2/ نساء) يعنى كارهاى زشت را عوض اعمال خوب و صالح نگيريد و بر اين اساس آيات:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ- 24/ ابراهيم) (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ- 10/ فاطر) و آيه: (وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً- 72/ توبه) يعنى مكانهاى پاكيزه و پاك و لذّت بخش. و آيه (بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ- 15/ سباء) كه گفته شده اشاره به بهشت و جوار ربّ العزّة- است. و امّا آيه: (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ- 58/ اعراف) اشاره به سرزمين پاك است. و آيه: (صَعِيداً طَيِّباً- 43/ نساء) يعنى خاكى كه نجاست با آن نباشد.
استنجاء: (طهارت با سنگ و كلوخ) كه- اسْتِطَابَة هم ناميده شده زيرا مفهوم پاك كنندگى و ازاله پليدى در آن هست
أَطْيَبَانِ: خوردن و نكاح. (كه با شرايطش دو چيز پاك و حلال و جايز است) طعام
مَطْيَبَةٌ للنّفس: غذايى كه نفس و جان را خوش آيد.
طَابٌ: عطر و بوى خوش و بهترين از هر چيز دو نيز- طَابٌ- نوعى خرماست و شهر مدينه الرّسول را هم- طَيِّبَة- گفتهاند
و در آيه: (طُوبى لَهُمْ- 29/ رعد) گفتهاند: نام درختى است در بهشت و نيز گفته شده اشارهاى است به همه آنچه در بهشت پاك و پسنديده هست از بقاى بدون فنا و نيستى، و قربت بدون زوال و بى نيازى بدون فقر و نيازمندى.[۳]