ابزار جنگ (مترادف)

مترادفات قرآنی ابزار جنگ

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «أسلِحَة»، «اوزار»، «حِذر»، «شوکَة».

مترادفات «ابزار جنگ» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
أسلِحَة ریشه سلح مشتقات سلح
وَإِذَا كُنتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَكَ وَلْيَأْخُذُوٓا۟ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا۟ فَلْيَكُونُوا۟ مِن وَرَآئِكُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَىٰ لَمْ يُصَلُّوا۟ فَلْيُصَلُّوا۟ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا۟ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةً وَٰحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن كَانَ بِكُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ كُنتُم مَّرْضَىٰٓ أَن تَضَعُوٓا۟ أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا۟ حِذْرَكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَٰفِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا
اوزار ریشه وزر مشتقات وزر
فَإِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَضَرْبَ ٱلرِّقَابِ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا۟ ٱلْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّۢا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَآءً حَتَّىٰ تَضَعَ ٱلْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَآءُ ٱللَّهُ لَٱنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَا۟ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَٱلَّذِينَ قُتِلُوا۟ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَٰلَهُمْ
حِذر ریشه حذر مشتقات حذر
يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ خُذُوا۟ حِذْرَكُمْ فَٱنفِرُوا۟ ثُبَاتٍ أَوِ ٱنفِرُوا۟ جَمِيعًا
شوکَة ریشه شوک مشتقات شوک
وَإِذْ يَعِدُكُمُ ٱللَّهُ إِحْدَى ٱلطَّآئِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ ٱلشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُحِقَّ ٱلْحَقَّ بِكَلِمَٰتِهِۦ وَيَقْطَعَ دَابِرَ ٱلْكَٰفِرِينَ

معانی مترادفات قرآنی ابزار جنگ

أسلِحَة

السِّلَاح‏: هر چيزى كه با آن مبارزه و جنگ مى‏شود، جمعش‏ أسْلِحَة است. خداى تعالى گويد: (وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ‏- 102/ نساء) يعنى تمام وسايل جنگيشان.

إسْلِيح‏: گياهى است كه از خوردنش شتران چاق و فربه شوند گويى كه با خوردن آن گياه يعنى (اسليح) و قوى شدن، سلاح برگرفته و نميگذارد آنها را نحر كنند و بكشند، اشاره‏اى است به آنچه كه شاعر گويد: أزمان لم تأخُذْ عليّ سلاحَها/إبلي بجلَّتِها و لا أبكارِها يعنى: (مدّتهاست كه نه شتران بزرگسال و نه جوانسال به طور كلّى براى من سلاحشان را برنداشته‏اند و چاق نشده‏اند).

سُلَاح‏: سرگين است، كه شتران از گياه إسليح دفع مى‏كنند و به طور كنايه در باره هر پليدى به كار رفته است تا اينكه در باره زاغ و كلاغ هم گفته شده: مدفوعش سلاح اوست (زمخشرى مى‏نويسد: اسلح من حبارى: از كلاغ زيرك‏تر و قويتر، اساس البلاغه/ 216).[۱]

وِزر

وَزَر پناهگاه كوهستانى است گفت:

كَلَّا لا وَزَرَ إِلى‏ رَبِّكَ‏- القيمة/ 11 وِزْر سنگينى است تشبيه به سنگهاى سنگين كوه كه به گناه تعبير شده است چنانكه به ثقل هم تعبير مى‏شود گفت:

لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ‏ كامِلَةً- النحل/ 25 و لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ‏- العنكبوت/ 13 برداشتن بار گناه ديگران همان است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله اشاره فرموده است كه‏

«من سن سنة حسنة كان له اجرها و اجر من عمل بها من غير ان ينقص من اجره شى‏ء و من سن سنة سيئة كان له‏ وِزْرُهَا و وِزْرُ من عمل بها».

يعنى هر كس بدعتى نيكو بگذارد پاداش خودش و ديگران را كه به آن عمل مى‏كند دارد و هر كس بدعت زشتى را رواج دهد سنگينى گناه خود و ديگران بعهده اوست» و آیه وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏- 38 يعنى گناه او را ندارد در صورتى كه از آن گناه دور باشد. و آيه:

وَ وَضَعْنا عَنْكَ‏ وِزْرَكَ‏- الشرح/ 2 يعنى در كارهائى كه مربوط به جاهليت بوده و تو از آنچه قومت عمل مى‏كردند معاف هستى و بر تو گناهى نيست.

وزير- كسى كه بار كارهاى سنگين فرمانده خود را تحمل مى‏كند.

وِزَارَة- مثل صناعت است و بر همان وزن- أَوْزَارُ الحرب جمع وِزْر- است يعنى آلات جنگ مثل سلاح.

مُوَازَرَة- يارى كردن. وَازَرْتُ‏ فلاناً مُوَازَرَةً، او را در كارش يارى كرد.

در آيه‏ وَ اجْعَلْ لِي‏ وَزِيراً مِنْ أَهْلِي‏- طه/ 29 و وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ‏- طه/ 87.[۲]

حِذر

الحَذَر يعنى دورى كردن و احتراز از چيز ترسناك و هراس آور، مى‏گويند: حَذِرَ حَذَراً و حَذِرْتُهُ‏- (ترسيد و از او ترسيدم). خداى تعالى گويد: (يَحْذَرُ الْآخِرَةَ- 9/ زمر). وَ إِنَّا لَجَمِيعٌ‏ حَذِرُونَ‏- 56/ شعراء) كه‏ حاذِرُونَ‏ هم خوانده شده. (وَ يُحَذِّرُكُمُ‏ اللَّهُ نَفْسَهُ‏- 187/ آل عمران). (خُذُوا حِذْرَكُمْ‏- 71/ نساء). (يعنى آنچه را از سلاح كه در آن ترساندن دشمن هست برداريد، و برگيريد). (هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ‏- 4/ منافقون) (دشمنان‏اند، از ايشان حذر كن). (إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ‏ فَاحْذَرُوهُمْ‏- 14/ تغابن). (بعضى از همسران و اولادانتان دشمنانتان‏اند، از آنها بر حذر باشيد).

حَذَارِ- يعنى بر حذر باش مثل- مناع- يعنى مانع شود.[۳]

شوکَة

الشَّوْك‏: خار گياهان و هر چه كه نوكش بسيار تيز و سخت باشد. سلاح و شدّت و سختى هم به- شَوْك‏ و شكة- تعبير شده است.

آيه: (غَيْرَ ذاتِ‏ الشَّوْكَةِ- 7/ انفال) (يعنى بدون نيرو و قدرت). نيش عقرب هم به همان تشبيه- شَوْك‏- ناميده شده.

شجرة، شَاكَةٌ و شَائِكَةٌ: درخت پر خار.

شَاكَنِي‏ الشّوك: خار به بدنم خليد.

شَوَّكَ‏ الفرخُ: پرهائى مثل خار بر تن جوجه روئيده.

شَوَّكَ‏ ثدى المرأة: سر پستانش برآمده و نمايان شده.

شَوَّكَ‏ البعير: دندانهايش مثل خار، بلند و تيز شد.[۴]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 240
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 448-447
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 460
  4. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 364