عقر (ریشه)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۴۶ توسط Tabasi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''ریشه «عقر»''' (ˁQR)؛ عقیم بودن، ناباروری. این ریشه 8 بار در قرآن کریم به‌کار رفته است. == معنای لغوی == عقر: بريدن. «عَقَرَ الْكَلْبَ وَ الْفَرَسَ وَ الْإِبِلَ: قَطَعَ قَوائِمَها بِالسَّيْفِ» طبرسى و راغب گفته‏اند: عُقْر (بر وزن قفل) بمعنى اصل است...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ریشه «عقر» (ˁQR)؛ عقیم بودن، ناباروری. این ریشه 8 بار در قرآن کریم به‌کار رفته است.

معنای لغوی

عقر: بريدن. «عَقَرَ الْكَلْبَ وَ الْفَرَسَ وَ الْإِبِلَ: قَطَعَ قَوائِمَها بِالسَّيْفِ» طبرسى و راغب گفته‏اند: عُقْر (بر وزن قفل) بمعنى اصل است «عَقَرْتُ‏ النَّخْلَ» خرما را از بيخش بريدم‏. فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ‏ پس شتر را پى كردند و بكشتند و از دستور پروردگارشان سرپيچى كردند «عَقَرُوا» ظاهرا اشاره است كه كشتن شتر با قطع پاهايش بوده است (قاموس قرآن، ج5، ص27).

عاقر: زن عقيم و مرد عقيم‏ قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ كانَتِ امْرَأَتِي‏ عاقِراً مريم: 8. عاقر در قرآن فقط در زن نازا بكار رفته نه در مرد و آن سه بار و همه درباره زن زكريا عليه السّلام آمده است. راغب گويد: گوئى زن نطفه مرد را عقر و قطع ميكند (قاموس قرآن، ج5، ص28)

ساخت‌های صرفی در قرآن

عَقَرَ (فعل مجرد): 5 بار

عاقِر (اسم فاعل): 3 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن عَقَرَ عَقَرَ عَقَرَ عقر: بريدن قاموس قرآن، ج‏5، ص: 27
آفروآسیایی
سامی *ʕḳr عقر to be sterile, without offspring (of man and woman) عقیم بودن، بدون فرزند (زن و مرد) عقر: عقیم کردن؟
عبری ʕāḳār عَقَر 'infertile, with no descendants' "نابارور، بدون نسل" [KB 874].
آرامی یهودی ʕăḳar (ʕaḳrā) عَقَر (عَقرَ) 'sterile, barren'  'barren woman/female' "عقیم" "زن عقیم" [Ja 1108]; ʕḳrh, det. ʕḳrth
سریانی ʕaḳrā, ʕăḳartā عَقرَ\ عَقَرتَ 'sterilis (vir, femina)' عقیم (نر، ماده) [Brock 544]
مندایی aḳra َقرَ 'sterile, impotent' "عقیم، ناتوان" [DM 33]
گعز ʕarḳa عَرقَ 'to be orphaned, to be childless' "یتیم ماندن، بی فرزند ماندن" [LGz 70] (metathesis).
عربی ʕḳr (-i-, -u-) عقر (-ِ-\ -ُ-) 'être stérile' عقیم بودن [BK 2 314]

منابع

عقر (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2