ضحک (ریشه)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۴ توسط Tabasi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''ریشه «ضحک»''' (ḌḤK)؛ خندیدن. این ریشه 10 بار در قرآن کریم آمده است. == معنای لغوی == ضحك: بفتح و كسر (ض) خنده. اقرب الموارد گويد: آن انبساط وجه است بطوريكه دندانها از سرور ظاهر شوند. اگر بى صدا باشد تبسم است اگر صدايش از دور شنيده شود قهقهه و گرنه ضحك...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ریشه «ضحک» (ḌḤK)؛ خندیدن. این ریشه 10 بار در قرآن کریم آمده است.

معنای لغوی

ضحك: بفتح و كسر (ض) خنده.

اقرب الموارد گويد: آن انبساط وجه است بطوريكه دندانها از سرور ظاهر شوند. اگر بى صدا باشد تبسم است اگر صدايش از دور شنيده شود قهقهه و گرنه ضحك است.

راغب گويد: بعلت ظاهر شدن دندانها در خنديدن، دندانهاى جلوى را ضواحك گفته‏اند. بمسخره از روى استعاره ضحك گويند. و در سرور مجرد و در تعجب نيز استعمال ميشود.

«أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ. وَ تَضْحَكُونَ‏ وَ لا تَبْكُونَ» نجم: 59- 60. ضحك در اينجا بمعنى خنده است‏ ولى از روى مسخره و بى اعتنائى.

«فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» توبه: 82.

«فَتَبَسَّمَ‏ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها» نمل: 19. از اين جمله روشن ميشود كه لبخند سليمان عليه السّلام بخنده مبدّل شده. ولى احتمال قوى هست كه ضحك بمعنى تعجب باشد يعنى لبخند زد در حاليكه از سخن مورچه در عجب بود (قاموس قرآن، ج4، ص172-173).

ساخت‌های صرفی در قرآن

ضَحِکَ (فعل مجرد): 1 بار

ضَحَکَ (فعل مجرد): 6 بار

ضاحِک (اسم فاعل): 2 بار

اَضحَکَ (فعل باب افعال): 1 بار

ریشه‌شناسی

زبان لفظ لفظ با آوانویسی عربی معنای انگلیسی معنای فارسی توضیح منبع
قرآن ضَحَکَ ضَحَکَ ضَحَکَ ضحك: بفتح و كسر (ض) خنده قاموس قرآن، ج‏4، ص: 172
آفروآسیایی
سامی *ṣ̂ḥk/ḳ {} *ĉ̣ḥk/ḳ ضحق to laugh خندیدن
اکدی (?) ṣiāh_u, ṣâh_u, OB on صَِخُ\ صَخُ\  ُن [CAD ṣ 64], [AHw 1096].
اگاریتی ẓḥḳ ظحق [Gordon 27] (in UT 75 where ẓ regularly renders *ṣ̂), ṣḥḳ [Aist 266]
عبری ŝḥḳ (a) شحق (َ) [KB 1315] (<*ŝḥḳ dissimilated from *ṣ̂ḥḳ?), ṣḥḳ (a) [ibid. 1019] (<*ṣ̂ḥḳ).
آرامی HTR šḥḳ   شحق 'to laugh, smile kindly on so.' " خندیدن، لبخند مهربانانه به کسی." [HJ 1121-22] (from *ŝḥḳ, dissimilated from *ṣ̂ḥḳ?)
آرامی یهودی ṣǝḥaḳ صحَق [Ja 1274] (from *ṣ̂ḥḳ to avoid *ʕḥḳ with two incompatible pharyngeals), ʔăḥīk [ibid. 40] (from or, rather, instead of *ʕḥk to avoid two incompatible pharyngeals, from *ṣ̂ḥk), ḥūk [ibid. 432] (same process, but followed by elision of *ʔ-), gǝḥak
سریانی gǝḥēk جحِک [Brock 113].
مندایی AHK, ʕHK AHک\ عHک [DM 9], GHK [ibid. 81] (all from *ṣ̂ḥk, see comments to JUD), SHK [ibid. 320] (from *ŝḥk from *ṣ̂ḥk to avoid *ṣ̂ḥk > *ʕḥk, with two incompatible pharyngeals; see JUD)
گعز ŝaḥaḳa, ŝǝḥḳa (a) شَحَقَ\ شحقَ (َ) [LGz 528] (from *ṣ̂ḥḳ, with dissimilation of two "emphatics"?)
مهری ẑǝḥāk (ō) زحَک (ُ) [JM 475]
جبالی ẑaḥák زَحَک [JJ 325]
حرصوصی ẑǝḥāk زحَک [JH 151]
سقطری ḍáḥak ضَحَک [LS 361]
عربی ḍḥk (-a-) ضحک (-َ-) [BK 2 11]

منابع

ضحک (واژگان)

منابع ریشه شناسی 2