ریشه «بئس» (BˀS)؛ بد و ناپسند، سختی، بد بودن. این ریشه و ساخت‌های گوناگون آن، 73 بار در قرآن آمده است.

معنای لغوی

بأس: سختى، ناپسند. بُؤْسٌ و بَأْسَاءُ نيز همان معنى را دارد (مفردات). ايضا بمعنى عذاب، خوف، قدرت، و سختى جنگ آمده است (اقرب الموارد) ناگفته نماند جامع تمام معانى همان سختى و ناپسند است‏ (قاموس قرآن، ج1، ص158).

ساخت‌های صرفی در قرآن

بَأس (اسم): 25 بار

بَأساء (صفت أفعل - فَعلاء): 4 بار

بائس (اسم فاعل): 1 بار

بَئیس (صفت فعیل): 1 بار

بِئسَ (فعل ذمّ): 40 بار

ابتَئَسَ (باب افتعال): 2 بار

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان baˀas بَئَس فاسد بودن، بد بودن be rotten, be bad Orel, 41 (no. 160)
سامی باستان bVˀaš بئَش فاسد بودن، فقیر بودن be rotten, be poor
عبری בָּאַשׁ بائَش bāˀaš بوی بد دادن، تعفن have a bad smell, stink Gesenius, 92-93
בְּאשׁ بئش بوی تعفن stench
اوگاریتی bišt بِشت بد، بد بو bad, foul-smelling DelOlmo, 204
آرامی בָּאַשׁ بائَش bāˀaš بی‌نظم بودن، بد بودن to be disordered, bad Jastrow, 135, 136
בְּאֵשׁ، בְּאִישׁ بئِش، بئیش bˀēš, bˀīš بد بودن، ناخوشایند بودن to be bad, displeasing
سریانی ܒܐܫ بِئش beˀš بد بودن یا بد جلوه کردن، ناخوشایندی، آسیب رساندن to be or seem evil, to displease, to harm PayneSmith, 34
مندایی biš, biša بِش

بِشا

بد، شر، شرور bad, evil, wicked Macuch, 63
bišuta بِشوتا شر، شرارت، آسیب evil, wickedness, harm
فنیقی - Krahmalkov, -
اکدی/آشوری baˀāšu بَئاشو بد بو بودن، کیفیت بد داشتن to smell bad, be of bad quality Black, 35, 46
bīšu بیشو بد، بد بو bad, malodorous
حبشی bəˀsa بِئسَ بد بودن، بدتر شدن، شرور بودن، تحریک پذیر بودن، مضر بودن، ناخوشایند، تشدید شدن (درد) be bad, become worse, be vicious, be irritable, be harmful, be unsatisfactory, be severe or aggravated (pain) Leslau, 82
سبائی BˀS1 ضرر، آسیب، بدبختی؛ بدخواهی harm, damage, misfortune; malice Beeston, 25
عربی بَأس

بِئسَ

بدی

ناخرسند بودن، بد بودن

مشکور، 92

Zammit, 87

منابع

باس (واژگان)

منابع ریشه شناسی