رویا (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی خواب== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «منام»، «رویا»، «احلام». ==مترادفات «خواب» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |منام |ریشه نوم |نوم (واژگان)|مشتقات نو...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[نوم (ریشه)|ریشه نوم]]
|[[نوم (ریشه)|ریشه نوم]]
|[[نوم (واژگان)|مشتقات نوم]]
|[[نوم (واژگان)|مشتقات نوم]]
|
|{{AFRAME|Surah=8|Ayah=43}}
|-
|-
|رویا
|رویا
|[[رای (ریشه)|ریشه رأی]]
|[[رای (ریشه)|ریشه رأی]]
|[[رأی (ریشه)|مشتقات رأی]]
|[[رای (واژگان)|مشتقات رأی]]
|
|{{AFRAME|Surah=12|Ayah=5}}
|-
|-
|احلام
|احلام
|[[حلم (خواب)|ریشه حلم]]
|[[حلم (خواب)|ریشه حلم]]
|[[حلم (واژگان)|مشتقات حلم]]
|[[حلم (واژگان)|مشتقات حلم]]
|
|{{AFRAME|Surah=12|Ayah=44}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی خواب==
==معانی مترادفات قرآنی خواب==


=== «منام» ===
===«منام»===
النوم‏ اين واژه به چند وجه تفسير شده است كه همه صحيح است البته از نظرات گوناگون، گفته‏اند:


=== «رویا» ===
1- خواب يا نوم سستى و استراحت اعصاب مغز است بواسطه رطوباتى كه بآن رسيده است.


=== «احلام» ===
2- نوم همان مرگى است كه خداوند بدون مرگ حتمى و حقيقى انجام ميدهد. در آيه گفت:
 
الله يتوفى الأنفس‏- الزمر/ 42 3- خواب نوعى مرگ سبك است و مرگ خواب سنگين. رجل‏ نؤوم‏ و نومة- مرد پر خواب. منام‏- همان‏ نوم‏ و خواب است. در آيه فرمود:
 
و من آياته‏ منامكم‏ بالليل‏- الروم/ 23 و و جعلنا نومكم‏ سباتا- النباء/ 9 و لا تأخذه سنة و لا نوم‏- البقره/ 255 نومة- بمعنى گمنام نيز بكار رفته است، استنام‏- يعنى اطمينان يافت، منامة- جامه خواب، نامت‏ السوق- بازار كساد است، نام‏ الثوب- لباس كهنه شد، بر اساس تشبيه واژه نوم براى لباس كهنه بكار ميرود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 412</ref>
 
===«رویا»===
رأى‏: كه حرف دوم يا عين الفعل آن همزه و حرف سوم يا لام الفعل آن حرف (ى) است چنانكه مى‏گويند- رؤية: ديدن، و شاعر حرف (ى) را مقلوب كرده و مى‏گويد:و كل خليل راءني فهو قائل‏/من أجلك هذا هامة اليوم أو غد
و از فعل مضارعش حرف همزه حذف شده است مى‏گويند: ترى و يرى و نرى:
 
(مى‏بينى- مى‏بيند- مى‏بينيم) در آيه: (فإما ترين‏ من البشر أحدا- 26/ مريم).
 
(مربوط به تولد حضرت عيسى عليه السلام خطاب به مريم است كه مى‏گويد اگر كسى را از آدميان ديدى بگو من براى خدا روزه سكوت گرفته‏ام كه امروز با هيچ انسانى سخن نگويم).
 
و آيه: (أرنا الذين أضلانا من الجن و الإنس‏- 29/ فصلت).
 
(كفار با ديدن عذاب مى‏گويند: خدايا كسانى از جن و انس كه ما را گمراه كردند به ما بنمايان تا زير لگدهامان خردشان كنيم) ارنا- نيز خوانده شده.
 
رؤية: ديدن و ادراك چيزى است كه ديدنى و قابل ديدن باشد ديدن بنا به نيروى نفسانى انواعى دارد.
 
اول- ديدن و ادراك با حواس ظاهر و آنچه را كه بر اين اساس باشد مثل:
 
آيه: (لترون‏ الجحيم ثم لترونها عين اليقين‏- 7/ تكاثر) (دوزخ را به طور قطع خواهيد ديد و آنگاه به ديده يقين هم آن را خواهيد ديد).
 
و آيه: (و يوم القيامة ترى الذين كذبوا على الله‏- 60/ زمر) (تو در قيامت كسانى كه بر خدا تكذيب كردند خواهى ديد).
 
و آيه: (فسيرى‏ الله عملكم‏- 105/ توبه) (بزودى اعمالتان را خداوند خواهد ديد). هر چند كه ديدن خداى تعالى كه در اين آيه اشاره شده است به صورت ديدن حواس جريان يافته و بيان شده است اما- حاسه و حواس- بر خداى تعالى صحيح نيست، او متعالى از آن است.
 
و آيه: (إنه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم‏ 27/ اعراف) دوم- ديدن با وهم و تخيل مثل- ارى ان زيدا منطلق: خيال مى‏كنم كه زيد رفته باشد، مثل آيه: (و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا- 50/ انفال).
 
سوم- ديدن با تفكر و انديشه، مثل آيه: (إني‏ أرى‏ ما لا ترون‏- 48/ انفال).
 
چهارم- ديدن و ادراك با عقل و خرد و بر اين معنى آيه: (ما كذب الفؤاد ما رأى‏- 11/ نجم) و همين طور آيه: (و لقد رآه‏ نزلة أخرى‏- 13/ نجم) نيز حمل و تعبير شده است.
 
(قلب او آنچه را كه ديد دروغ ندانست چرا با پيامبر صلى الله عليه و آله در باره آنچه كه مى‏بيند ستيزه مى‏كنيد او بار ديگر نيز فرشته را ديد).
 
فعل رأى، اگر متعدى به دو مفعول شود اقتضاى معنى علم و دانش دارد مثل آيات (و يرى الذين أوتوا العلم‏- 6/ سباء) و (إن‏ ترن‏ أنا أقل منك‏ 39/ كهف) (اگر علم دارى كه من از تو كمترم) أ رأيت‏- مثل- أخبرني است يعنى به من بگو و خبر ده كه گاهى ضمير (ك) به آخر آن افزوده مى‏شود و حرف (ت) در حالت تثنيه و جمع و تأنيث به حال خود باقى است فقط ضمير (ك) تغيير مى‏كند.
 
مثل آيات: (أ رأيتك‏ هذا الذي‏- 62/ اسراء) و (قل أ رأيتكم‏- 40/ انعام).
 
اما در آيات: (أ رأيت الذي ينهى‏- 9/ علق) و (قل أ رأيتم ما تدعون‏- 4/ احقاف) و (قل أ رأيتم إن جعل الله‏ 71/ قصص) و (قل أ رأيتم إن كان‏- 52/ فصلت) و (أ رأيت إذ أوينا- 63/ كهف).
 
همه اين آيات در معنى آگاهى و هشدار است (آيا نيستيد، آيا نمى‏دانى- آيا نمى‏دانيد).
 
الرأي‏: باور و اعتقاد نفسانى در باره دو امر نقيض كه قبول يكى از آنها در ظن و گمان غلبه دارد و بر اين معنى است آيه: (يرونهم مثليهم‏ رأي‏ العين‏- 13/ آل عمران) يعنى:
 
بنا به حكم مشاهده و ديدن، چنان مى‏پنداشتيد كه هر دو گروه (مؤمن و كافر) همانند و در سخن مى‏گوئى:
فعل ذلك‏ رأي‏ عيني: او آن را در جلوى چشمم انجام داد و يا راءة عيني.
روية و تروية: انديشيدن و تفكر در چيزى و برگرداندن تصور آن چيز به ميان خاطرات نفسانى است براى كسب نظر و انديشه صحيح.
 
مروي‏ و مرتئي‏: متفكر و انديشمند (اسم فاعل از (روية و تروية از باب- تفعيل و تفعله است) و اگر- رأيت- با حرف (إلى) متعدى شود در حكم و در معنى نظرى با ارزش و اعتبار است.
 
در آيات: (أ لم‏ تر إلى ربك‏- 45/ فرقان) و (بما أراك‏ الله‏- 105/ نساء) يعنى: به آنچه كه تو را مى‏آموزد.
 
الراية: پرچم و علامتى كه براى ديدن از دور افراشته و نصب شده است.
 
مع فلان‏ رئي‏ من الجن: (چنان مى‏نمايد كه با او اثرى و علامتى از جنون است).
 
أرأت‏ الناقة فهي‏ مرء: وقتى است كه شتر مادينه علائم آبستنى را ظاهر كند به طورى كه صدق نوزادش دانسته شود.
 
الرؤيا: آنچه كه در خواب ديده مى‏شود- رؤيا- بر وزن فعلى- است كه همزه آن تخفيف داده شده و با حرف (و) گفته مى‏شود.
 
روايت شده است كه‏ «لم يبق من مبشرات النبوة إلا الرؤيا».
 
يعنى: (به غير از رؤيا چيزى از مژده دهندگان به غيب نمانده است و به گفته سعدى در تفسير همين حديث مى‏گويد:نگر خواب را بيهده ننگرى‏/يكى بهره دانش ز پيغمبرى‏ و فرمود (لقد صدق الله رسوله الرؤيا بالحق‏- 27/ فتح) و (ما جعلنا الرؤيا التي أريناك‏- 60/ اسراء) و در آيه: (فلما تراءا الجمعان‏- 61/ شعراء).
 
يعنى: همين كه رو در رو و نزديك به هم شدند، به طورى كه هر يك از آنها در موقعيتى قرار گرفتند كه ديگرى را مى‏ديدند و در همين معنى است- لا يترأى نارهما- و- منازلهم‏ رئاء: خانه‏هاشان مقابل هم بود.
 
فعل ذلك‏ رئاء الناس: آن كار را براى نماياندن به ديگران و دنباله روى مردم‏ انجام داد.
 
مرآة: آينه و چيزى كه صورت اشياء در آن ديده شود، بر وزن- مفعله از رأيت است- مثل- مصحف از صحفت- جمع مرآة- مرائي‏ است.
 
الرئة: محل تنفس و عضو ظاهر و گسترده از قلب و جمعش از لفظش‏ رؤون‏ است.
 
ابو زيد ميگويد:حفظنا همو حتى اتى الغيظ منهمو/قلوبا و اكبادا لهم و رئينا
 
رئته‏: به ريه‏اش زدم.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 131-127</ref>
 
===«احلام»===
الحلم‏ يعنى خود دارى نفس و طبيعت از هيجان و برآشفتگى و خشم، جمعش- أحلام‏- است.
خداى تعالى گويد: (أم تأمرهم‏ أحلامهم‏- 32/ طور) گفته‏اند- أحلام- در اين آيه يعنى عقلهاشان فرمانشان مى‏دهد، معنى حلم در حقيقت علم و خرد نيست ولى آنرا بعقل تفسير كرده‏اند زيرا حلم يكى از اسباب و لوازم عقل است.
 
فعل اين واژه- حلم‏ و حلمه‏ العقل و تحلم‏- است (بردبار شد و عقل و خرد او را بردبار و شكيبا كرد).
 
أحلمت‏ المرأه- آن زن فرزندانى بردبار زائيد.
 
خداى تعالى گويد: (إن إبراهيم‏ لحليم‏ أواه منيب‏- 75/ هود) يعنى: براستى كه ابراهيم شكيبا و بسيار دعا كننده و پيوسته متوجه به خدا است.
 
و آيه (فبشرناه بغلام حليم‏- 101/ صافات): به فرزندى كه در او نيروى پايدارى و شكيبائى يافت مى‏شود مژده‏اش داديم.
 
و (و إذا بلغ الأطفال منكم‏ الحلم‏- 59/ نور): زمان بلوغ زيرا در آنحال حلم و شكيبائى سزاوار اوست.
 
حلم‏ فى نومه‏ يحلم‏ حلما و حلما يا حلما و تحلم‏ و احتلم‏ و حلمت‏ به فى نومى: همه در معنى خواب ديدن است.
 
خداى تعالى گويد: (قالوا أضغاث‏ أحلام‏- 44/ يوسف) (گفتند خوابهاى پريشان است).
 
حلمة- بوزينه بزرگ، زيرا به نظر بردبار و صبور مى‏آيد چون زياد آرام است.
 
حلمة الثدى- يعنى پستان بزرگ كه تشبيهى از همان- حلمة- يعنى ميمون با وقار و بزرگ است.
 
به دليل ناميدن پستان به قراد (ميمون بزرگ) در شعر شاعر كه مى‏گويد:كأن قرادى زوره طبعتهما/بطين من الحولان كتاب أعجمى‏
 
حلم‏ الجلد- در وقتى بكار مى‏رود كه پوست بدن كنه مى‏زند.
 
حلمت‏ البعير- كنه‏ها را از شتر دور كردم، و مى‏گويند:
 
حلمت‏ فلانا- با او مدارا كردم تا سكونت و آرامش يابد، اين عبارت از همان معنى ازاله كنه از بدن حيوان، و بهبودى و آرامش دادن به او و رفع ناراحتى و خارش و درد از حيوان، گرفته شده.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 538-536</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۹٬۰۷۷

ویرایش