سقف (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۹: خط ۲۹:


=== «عرش» ===
=== «عرش» ===
العرش‏: در اصل چيزى است كه سرش پوشيده و سقف دارد، جمع آن- عروش‏.
گفت: (و هي خاوية على‏ عروشها- 259/ بقره). (سقف‏هايش و سپس ديوارهايش بر روى آن فرود آمد) و از اين معنى عبارت: عرشت‏ الكرم- است يعنى براى تاك و درخت انگور داربست ساختم.
عرشته‏: شكلى سقف مانند برايش قرار دادم كه آن را- معرش گويند.
در آيات: (معروشات‏ و غير معروشات‏- 141/ انعام) (و من الشجر و مما يعرشون‏- 68/ نحل) (و ما كانوا يعرشون‏- 137/ اعراف) ابو عبيدة: گفته است- يعرشون‏ در آيه اخير- يبنون- است. يعنى: آنچه مى‏سازد و بنا مى‏كنيد. اعترش‏ العنب: تاك را بر دار بست بالا برد.
العرش‏: چيزى است مثل هودج و تخت روان براى زن كه شبيه دار بست تاك است. عرشت‏ البئر: براى چاه سايبان و عريش ساختم. جايگاه زمامدار هم اعتبار اينكه‏ بر بلندى قرار دارد- عرش‏- ناميده شده، در آيات: (و رفع أبويه على‏ العرش‏- 100/ يوسف)(أيكم يأتيني‏ بعرشها- 41/ نمل) (أ هكذا عرشك‏- 42/ نمل) واژه- عرش- براى بزرگى و قدرت و كشور دارى هم كنايه شده است: فلان ثل‏ عرشه‏: عزت و قدرتش از دست رفت و هلاك شده.
روايت شده كه عمر (رض) را در خواب ديدند و به او گفته شد پروردگارت با تو چه كار كرد؟ گفت: اگر رحمتش بمن نمى‏رسد هلاك شده بودم.
«و روي‏ أن عمر رضي الله عنه رؤي في المنام، فقيل: ما فعل بك ربك؟ فقال: لو لا أن تداركني برحمته لثل‏ عرشي‏».
عرش‏ الله: چيزى است كه در حقيقت بشر آن را نمى‏شناسد و نمى‏داند مگر بوسيله اسم آن و اين چنين نيست كه اوهام و خيالات عامه مردم به آن توجه كرده و پنداشته‏اند، زيرا اگر آنچنان باشد بايستى عرش حامل خداى، كه متعالى از آن است باشد نه محمول.
خداى تعالى گويد: (إن الله يمسك السماوات و الأرض أن تزولا و لئن زالتا إن أمسكهما من أحد من بعده‏- 41/ فاطر)قومى گفته‏اند- عرش همان فلك الأعلى‏ است و كرسى فلك ستارگان و به‏ روايتى كه از رسول الله (ص) رسيده است استدلال كرده‏اند كه فرمود «ما السماوات السبع و الأرضون السبع في جنب الكرسي إلا كحلقة ملقاة في أرض فلاة)
(آسمانها و زمين هفتگانه در جنب كرسى نيستند مگر مانند حلقه‏اى كه در صحرايى فراخ و وسيع افتاده باشد).
كرسى هم در برابر عرش آنچنان است.
در آيه: (و كان‏ عرشه‏ على الماء- 7/ هود) گاهى مبنى بر اين است كه عرش از آغاز ايجاد و پيدايشش بر آب برآمده است، و در آيات: (ذو العرش المجيد- 15/ بروج) (رفيع الدرجات ذو العرش‏- 15/ غافر)آيه اخير، يعنى خداوندى كه بلند مرتبه و صاحب عرش و هر چيزى است كه در حكم آن باشد كه گفته شده اشاره‏اى است به شكوهمندى و قدرت او نه اينكه اشاره به جايى براى او باشد كه او از اين متعالى است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 580-577</ref>


=== «سقف» ===
=== «سقف» ===
سقف‏ البيت (بام خانه) جمعش- سقف‏- است.
آسمان را هم سقف قرار داده است در آيات:
(و السقف‏ المرفوع‏- 5/ طور) و (و جعلنا السماء سقفا محفوظا- 32/ انبياء) و (لبيوتهم‏ سقفا من فضة- 33/ زخرف).
سقيفة: هر جايى كه بامى و سقفى داشته باشد مثل درگاهى، يا طاقنما و بام خانه.
سقف‏: خط درازى كه انحناء و خميدگى داشته باشد كه تشبيهى به همان نام طاق گونه خانه است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 230</ref>


=== «بِناء» ===
=== «بِناء» ===
افعالش- بنيت‏، أبني‏، بناء، بنية، بنيا، است، يعنى ساختن عمارت و بناء، خداى عز و جل گويد: (و بنينا فوقكم سبعا شدادا- 12/ نباء).
بناء- اسمى است براى آنچه را كه ساخته مى‏شود، خداى تعالى گويد: (لهم غرف من فوقها غرف‏ مبنية- 20/ زمر).
واژه‏ بنية- هم به بيت الله يعنى كعبه تعبير شده است، خداى تعالى گويد: (و السماء بنيناها بأيد- 47/ ذاريات) و (و السماء و ما بناها- 5/ شمس).
بنيان‏-: واژه‏اى مفرد است و جمع ندارد به مصداق آيات (لا يزال بنيانهم الذي‏ بنوا ريبة في قلوبهم‏- 11/ توبه) و (كأنهم‏ بنيان‏ مرصوص‏- 4/ صف) و (قالوا ابنوا له بنيانا- 97/ صافات).
بعضى گفته‏اند بنيان- جمع- بنيانة- است، مانند شعير و شعيرة- و- تمر و تمرة- نخل و نخلة- اينگونه جمع‏ها تذكير و تأنيثش صحيح است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 314</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۹٬۰۷۷

ویرایش