سقف (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی سقف

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «عرش»، «سقف»، «بِناء».

مترادفات «سقف» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
عرش ریشه عرش مشتقات عرش
وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِۦ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِيهَا وَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَٰلَيْتَنِى لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّىٓ أَحَدًا
سقف ریشه سقف مشتقات سقف
قَدْ مَكَرَ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى ٱللَّهُ بُنْيَٰنَهُم مِّنَ ٱلْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ ٱلسَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَىٰهُمُ ٱلْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ
بِناء ریشه بنی مشتقات بنی
ٱلَّذِى جَعَلَ لَكُمُ ٱلْأَرْضَ فِرَٰشًا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءً وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلَا تَجْعَلُوا۟ لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ

معانی مترادفات قرآنی سقف

«عرش»

العرش‏: در اصل چيزى است كه سرش پوشيده و سقف دارد، جمع آن- عروش‏.

گفت: (و هي خاوية على‏ عروشها- 259/ بقره). (سقف‏هايش و سپس ديوارهايش بر روى آن فرود آمد) و از اين معنى عبارت: عرشت‏ الكرم- است يعنى براى تاك و درخت انگور داربست ساختم.

عرشته‏: شكلى سقف مانند برايش قرار دادم كه آن را- معرش گويند.

در آيات: (معروشات‏ و غير معروشات‏- 141/ انعام) (و من الشجر و مما يعرشون‏- 68/ نحل) (و ما كانوا يعرشون‏- 137/ اعراف) ابو عبيدة: گفته است- يعرشون‏ در آيه اخير- يبنون- است. يعنى: آنچه مى‏سازد و بنا مى‏كنيد. اعترش‏ العنب: تاك را بر دار بست بالا برد.

العرش‏: چيزى است مثل هودج و تخت روان براى زن كه شبيه دار بست تاك است. عرشت‏ البئر: براى چاه سايبان و عريش ساختم. جايگاه زمامدار هم اعتبار اينكه‏ بر بلندى قرار دارد- عرش‏- ناميده شده، در آيات: (و رفع أبويه على‏ العرش‏- 100/ يوسف)(أيكم يأتيني‏ بعرشها- 41/ نمل) (أ هكذا عرشك‏- 42/ نمل) واژه- عرش- براى بزرگى و قدرت و كشور دارى هم كنايه شده است: فلان ثل‏ عرشه‏: عزت و قدرتش از دست رفت و هلاك شده.

روايت شده كه عمر (رض) را در خواب ديدند و به او گفته شد پروردگارت با تو چه كار كرد؟ گفت: اگر رحمتش بمن نمى‏رسد هلاك شده بودم.

«و روي‏ أن عمر رضي الله عنه رؤي في المنام، فقيل: ما فعل بك ربك؟ فقال: لو لا أن تداركني برحمته لثل‏ عرشي‏».

عرش‏ الله: چيزى است كه در حقيقت بشر آن را نمى‏شناسد و نمى‏داند مگر بوسيله اسم آن و اين چنين نيست كه اوهام و خيالات عامه مردم به آن توجه كرده و پنداشته‏اند، زيرا اگر آنچنان باشد بايستى عرش حامل خداى، كه متعالى از آن است باشد نه محمول.

خداى تعالى گويد: (إن الله يمسك السماوات و الأرض أن تزولا و لئن زالتا إن أمسكهما من أحد من بعده‏- 41/ فاطر)قومى گفته‏اند- عرش همان فلك الأعلى‏ است و كرسى فلك ستارگان و به‏ روايتى كه از رسول الله (ص) رسيده است استدلال كرده‏اند كه فرمود «ما السماوات السبع و الأرضون السبع في جنب الكرسي إلا كحلقة ملقاة في أرض فلاة) (آسمانها و زمين هفتگانه در جنب كرسى نيستند مگر مانند حلقه‏اى كه در صحرايى فراخ و وسيع افتاده باشد). كرسى هم در برابر عرش آنچنان است.

در آيه: (و كان‏ عرشه‏ على الماء- 7/ هود) گاهى مبنى بر اين است كه عرش از آغاز ايجاد و پيدايشش بر آب برآمده است، و در آيات: (ذو العرش المجيد- 15/ بروج) (رفيع الدرجات ذو العرش‏- 15/ غافر)آيه اخير، يعنى خداوندى كه بلند مرتبه و صاحب عرش و هر چيزى است كه در حكم آن باشد كه گفته شده اشاره‏اى است به شكوهمندى و قدرت او نه اينكه اشاره به جايى براى او باشد كه او از اين متعالى است.[۱]

«سقف»

سقف‏ البيت (بام خانه) جمعش- سقف‏- است.

آسمان را هم سقف قرار داده است در آيات:

(و السقف‏ المرفوع‏- 5/ طور) و (و جعلنا السماء سقفا محفوظا- 32/ انبياء) و (لبيوتهم‏ سقفا من فضة- 33/ زخرف).

سقيفة: هر جايى كه بامى و سقفى داشته باشد مثل درگاهى، يا طاقنما و بام خانه.

سقف‏: خط درازى كه انحناء و خميدگى داشته باشد كه تشبيهى به همان نام طاق گونه خانه است.[۲]

«بِناء»

افعالش- بنيت‏، أبني‏، بناء، بنية، بنيا، است، يعنى ساختن عمارت و بناء، خداى عز و جل گويد: (و بنينا فوقكم سبعا شدادا- 12/ نباء).

بناء- اسمى است براى آنچه را كه ساخته مى‏شود، خداى تعالى گويد: (لهم غرف من فوقها غرف‏ مبنية- 20/ زمر).

واژه‏ بنية- هم به بيت الله يعنى كعبه تعبير شده است، خداى تعالى گويد: (و السماء بنيناها بأيد- 47/ ذاريات) و (و السماء و ما بناها- 5/ شمس).

بنيان‏-: واژه‏اى مفرد است و جمع ندارد به مصداق آيات (لا يزال بنيانهم الذي‏ بنوا ريبة في قلوبهم‏- 11/ توبه) و (كأنهم‏ بنيان‏ مرصوص‏- 4/ صف) و (قالوا ابنوا له بنيانا- 97/ صافات).

بعضى گفته‏اند بنيان- جمع- بنيانة- است، مانند شعير و شعيرة- و- تمر و تمرة- نخل و نخلة- اينگونه جمع‏ها تذكير و تأنيثش صحيح است.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 580-577
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 230
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 314