بد و شر (مترادف)

از قرآن پدیا

مترادفات قرآنی بد و شر

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «بئس»، «شرّ»، «ساء».

مترادفات «بد و شر» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
بئس ریشه بئس مشتقات بئس
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ ٱلْمِهَادُ
شرّ ریشه شرر مشتقات شرر
كُتِبَ عَلَيْكُمُ ٱلْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰٓ أَن تَكْرَهُوا۟ شَيْـًٔا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّوا۟ شَيْـًٔا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَٱللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ساء ریشه سوی مشتقات سوی
فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيٓـَٔتْ وُجُوهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ وَقِيلَ هَٰذَا ٱلَّذِى كُنتُم بِهِۦ تَدَّعُونَ

معانی مترادفات قرآنی بد و شر

«بئس»

بِئسَ‏: فعل ذمّ است و در تمام ذمّ‏ها بكار ميرود چنانكه نعم در تمام مدحها (مفردات) اصل آن از بُؤْس‏ بمعنى ناپسند است (اقرب) «فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ‏ الْمِهادُ» بقره: 206 جهنّم براى او كافى است و بد جايگاهى است.

گاهى بعد از بئس ماء نكره ميايد كه بمعنى شيئى و الّذى است. و فاعل بئس را تفسير ميكند مثل‏ «بِئْسَما يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمانُكُمْ» بقره، 93 بد است آنچه ايمانتان بدان امر ميكند.[۱]

«شرّ»

الشَّرّ: چيزى است كه همه از او روى برمى‏تابند، چنانكه خير چيزى است كه همه به او متمايلند.

در آيات: (شَرٌّ مَكاناً- 77/ يوسف) (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُ‏- 22/ انفال).

تحقيق در معنى- شرّ- با تحقيق در واژه- خير- قبلا گفته شده (در حرف خ ذيل واژه خير) و همچنين انواع خير و شرّ را.

رجلٌ‏ شَرِير و شِرِّير: مرد شرور و فتنه‏انگيز.

قوم‏ أَشْرَار: مردمى فتنه‏انگيز.

أَشْرَرْتُهُ‏: او را به شرّ و بدى نسبت دادم.

گفته‏اند- اشررت كذا- مثل- اظهرته- است، يعنى آشكارش كردم. بنا به گفته شاعر:اذا قيل أىّ النّاس شرّ قبيلة/أشرّت كليب بالأكفّ الأصابعا (هر گاه گفته شود كدام مردم از قبيله و قومى شريرترند. قوم كليب با كف دستان و انگشتان ظاهر مى‏شود).

اگر در اينجا نبود مگر همين يك بيت شعر، احتمال داشت كه چون اشاره به سر انگشتان نموده است دستان و انگشتان را به شر و بدى نسبت داده باشد و از- أشررته- باشد وقتى كه او را به شرّ و بدى نسبت دهى. الشَّرّ: با ضمّه حرف (ش) مخصوص عيب و ناپسند و مكروه است.

(شره شرّا: او را عيب كرد و ناروا گفت) شَرَارُ النّار: فروزش و شعله آتش كه زبانه مى‏كشد، علّت تسميه شعله آتش به شرار براى اين اعتقاد است كه از آتش، شرّ و بدى تصوّر مى‏كردند.

كه در آيه: (تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْر 32/ مرسلات) بكار رفته است.[۲]

«ساء»

السُّوء: هر چيزى كه انسان را از امور دنيوى يا اخروى و حالات نفسانى و بدنى و همچنين بخاطر از دست رفتن مال و جاه و از دست رفتن دوست اندوهگين و غمين سازد. آيه: (بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ- 22/ طه) يعنى: بدون اينكه آفتى در آن باشد، كه به بيمارى برص تفسير شده است و آن آفاتى است كه بدست مى‏رسد.

و گفت: (إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ‏- 27/ نمل) (به راستى كه خوارى و اندوه در آن روز، كفّار را فرا مى‏گيرد) سَوْأَى‏: به هر چيزى كه قبيح و زشت است تعبير مى‏شود كه با واژه- حسنى- مقابل شده است.

در آيات: (ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ‏ أَساؤُا السُّواى‏- 10/ روم) و (لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏- 26/ يونس) و- سَيِّئَة: عمل زشتى است كه نقطه مقابل حسنة است.

(بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً- 81/ بقره) و (لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ- 46/ نمل) و (يُذْهِبْنَ‏ السَّيِّئاتِ‏- 114/ هود) و (ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ‏- 79/ نساء).

و (فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا- 34/ نحل) و (ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ- 96/ مؤمنون).

و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «يا انس أتبع السيّئة بالحسنة تمحها». يعنى: (اى انس خوبى را پس از بدى دنبال كن تا بدى را محو كنى). حسنه و سيّئه بر دو گونه است:

اوّل- حسنة و سيّئة يا (خوبى و بدى) بر حسب اعتبار عقل و شرع، چنانكه در آيه: (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها- 160/ انعام) مذكور شده.

دوّم- حسنه و سيّئه (خوبى و بدى) به اعتبار طبع و سرشت و اين همان خوبى و بدى است كه طبيعت آن را سبك و سنگين مى‏انگارد.

مثل آيه: (فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ‏- 131/ اعراف).

(همينكه خوبى و حسنه به آنها مى‏رسد مى‏گويند از خود ماست و اگر بدى به آنها برسد مى‏گويند از موسى و ياران اوست).

و آيه: (ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ- 95/ اعراف) و (إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ‏- 27/ نحل).

مى‏گويند: سَاءَنِى‏ كذا و سُؤْتَنِى‏: بمن بدى كرد و مرا غمگين كردى.

اسَأْتَ‏ إلى فلان: به او بدى كردى.

و آيات: (سِيئَتْ‏ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا- 27/ ملك) و (لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ‏- 7/ اسراء) و (مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ‏- 123/ نساء) يعنى زشتى (كسى كه كار قبيح و گناهى انجام دهد با همان عمل، سزايش مى‏دهند) و (زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ‏- 37/ توبه) و (عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ- 98/ توبه) يعنى آنچه را كه در پايان و عاقبت، آنها را غمگين خواهد كرد.

و همچنين آيات: (وَ ساءَتْ مَصِيراً- 97/ نساء) و (ساءَتْ مُسْتَقَرًّا- 62/ فرقان).

و امّا آيه: (فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ‏- 177/ صافّات) (و چون عذاب بر ساحتشان و ديارشان فرود آيد چه بد است صبح گاه كسانى كه بيمشان مى‏دادند و حقّ را نمى‏پذيرفتند).

و (ساءَ ما يَعْمَلُونَ‏- 66/ مائده) و (ساءَ مَثَلًا- 177/ اعراف) واژه- ساء- در اين دو آيه اخير همان- بئس است- يعنى: چه بد عاقبتى است كارى كه مى‏كنند.

و (يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ- 2/ ممتحنه) (دستها و زبانهاشان به بدى بسوى شما دراز و چيره شد).

و آيه: (سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا- 27/ ملك).

واژه- سُوء (زشتى و بدى) از اين جهت به چهره‏ها نسبت داده شده كه همواره اثر سرور و غم در چهره ظاهر مى‏شود. و آيه: (سِي‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعا- 77/ هود) حلّ بهم ما يسوءهم: چيزى كه به سختى دچارشان مى‏كرد به آنها رسيد و آنها را فرا گرفت. و آيات: (سُوءُ الْحِسابِ‏- 18/ رعد) و (وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ- 25/ رعد) يعنى حساب اعمال و جايگاه دشوار و ناگوار.

واژه- سَوْأَة- براى عورت و جثّه كنايه شده است. گفت (كَيْفَ يُوارِي سَوْأَةَ أَخِيهِ‏- 31/ اعراف) (فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخِي‏- 31/ مائده) (يُوارِي‏ سَوْآتِكُمْ‏- 26/ اعراف) (بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما- 22/ اعراف) (لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما- 20/ اعراف) (شيطان وسوسه‏شان كرد تا آنچه از عوراتشان پوشيده بود آشكار كنند).[۳]

ارجاعات

  1. قاموس قرآن، ج‏1، ص: 159
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 311-310
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 298-296