پاکیزه کردن (مترادف)
مترادفات قرآنی پاکیزه کردن
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «اصلح»، «زکّی».
مترادفات «پاکیزه کردن» در قرآن
واژه | مشاهده ریشه شناسی واژه | مشاهده مشتقات واژه | نمونه آیات |
---|---|---|---|
اصلح | ریشه صلح | مشتقات صلح | وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَعَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُوا۟ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ ٱلْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّـَٔاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ
|
زکّی | ریشه زکو | مشتقات زکو | قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّىٰهَا
|
معانی مترادفات قرآنی پاکیزه کردن
«اصلح»
الصلاح نقطه مقابل فساد و تباهى است و بيشتر كاربردشان در افعال و كارهاست. در قرآن واژه- صلاح- گاهى در مقابل فساد و زمانى در مقابل زشتى و بدى آمده است.
در آيات: (خلطوا عملا صالحا و آخر سيئا- 102/ توبه) (عمل صالح در برابر عمل ناصالح قرار گرفته يعنى آنها را با هم درآميختند). (و لا تفسدوا في الأرض بعد إصلاحها- 56/ اعراف) (و الذين آمنوا و عملوا الصالحات- 82/ بقره).
صلح- در موارد زيادى مخصوص از بين رفتن نفرت و كينه از ميان مردم است.
گفته مىشود- اصطلحوا و تصالحوا: صلح كردند و كينهشان از ميان رفت. در آيات:
(أن يصلحا بينهما صلحا- 128/ نساء) (و الصلح خير- 128/ نساء) (و إن تصلحوا و تتقوا- 129/ نساء) (فأصلحوا بينهما- 9/ حجرات) (فأصلحوا بين أخويكم- 10/ حجرات) گاهى اصلاح نمودن خداى تعالى انسان را از نظر شايسته آفريدن اوست و گاهى به از بين بردن فساد و تباهى از او بعد از آفرينش، و زمانى اصلاح از سوى خدا براى انسان به حكم و دستورى است كه براى اصلاح او داده است و آيات:
(و أصلح بالهم- 2/ محمد) (يصلح لكم أعمالكم- 71/ حجرات) (و أصلح لي في ذريتي- 15/ احقاف) (إن الله لا يصلح عمل المفسدين- 81/ يونس) يعنى: تبهكاران و فسادانگيزان كه در كارشان با خداى ضديت و مخالفت مىكنند. زيرا آنها فساد مىكنند و خداى تعالى در تمام افعالش قصد صلاح دارد پس بناچار عمل آنها را اصلاح نمىكند.
صالح- اسمى است براى پيامبرى عليه السلام.
گفت: (يا صالح قد كنت فينا مرجوا- 62/ هود) (قوم بت پرست صالح به او گفتند، اى صالح ما نسبت به تو اميدها داشتيم).[۱]
«زکّی»
اصل زكاة- رشد و فزونى است كه از بركت دادن خداى تعالى حاصل مىشود و در امور دنيوى و اخروى هر دو در نظر گرفته مىشود، مىگويند:
زكا الزرع يزكو: وقتى است كه از كشت و زراعت فزونى و بركت حاصل شود.
در آيه: (أيها أزكى طعاما- 19/ كهف) اشاره به چيزى است كه حلال است و فرجامش ناگوار نيست و نيز زكاة- در باره چيزى است كه: انسان از حق خداى براى مسكينان و فقرا كنار مىگذارد و از مالش خارج مىكند و ناميدن چنان مالى به زكاة براى اميدوار بودن در بركت و فزونى در زكات دادن است يا براى تزكيه نفس يعنى والايش دادن نفس با خيرات و بركات و يا ناميدن آن مال به زكات براى همه موارد فوق است زيرا هر دو خير و نيكى در آن موجود است (هم فزونى و بركت مال و والايش و رشد نفس) (سعدى گويد:زكات مال بدر كن كه فضله رز را/چو باغبان ببرد بيشتر دهد انگور ) خداوند همواره- زكاة- را با- صلاة- در قرآن قرين نموده است مىگويد: (و أقيموا الصلاة و آتوا الزكاة- 43/ بقره) با- زكاة- و تزكيه نفس و پاكيزه داشتن آن، انسان در دنيا شايسته و مستحق اوصاف پسنديده مىشود و در آخرت هم در خور پاداش و ثواب است.
اين گونه شايستگى را انسان با پيگيرى و خواستن چيزى كه پاكيش در آن است بدست مىآورد كه گاهى تزكيه از ناحيه بنده است، براى اين كه آن را كسب مىكند و به آن مىرسد مثل آيه: (قد أفلح من زكاها- 9/ شمس) (كسى كه تزكيه نفس كرد رستگار شد).
و گاهى چون خداوند در حقيقت منشاء و فاعل آنهاست تزكيه به خداى تعالى نسبت داده مىشود مثل آيه:
(بل الله يزكي من يشاء 49/ نساء). و گاهى تزكيه انسانها به پيامبر كه واسطهاى در وصول آن به ايشان است، نسبت داده شده مثل آيات:
(تطهرهم و تزكيهم بها- 103/ توبه) و (يتلوا عليكم آياتنا و يزكيكم- 151/ بقره) و گاه نيز تزكيه به عبارتى كه وسيله آن است منسوب شده.
(انجام تمام عبادات و رعايت كردن دستورات پيامبر (ص) همان است كه نتيجهاش تزكيه است و عمل به آنها انسانها را از آلودگى به شهوات و نفس اماره باز مىدارد و رعايت مسايل اخلاقى نيز بر آن تزكيه مىافزايد لذا خداوند مىگويد: (ذلك أزكى لهم- 20/ نور) و (هو أزكى لكم- 28/ نور) يعنى: آن اعمال تزكيه كننده هستند و همين طور آيه: (إن الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنكر- 45/ عنكبوت) يعنى: نماز از آلودگى نفس جلو مىگيرد و در نتيجه تزكيه مىكند.) مثل آيات:
(و حنانا من لدنا و زكاة- 13/ مريم) و (لأهب لك غلاما زكيا- 89/ مريم). يعنى: با خلقت و آفرينش تزكيه شده است.
و اين در همان راهى است كه از برگزيدن انسانها ذكر كرديم و آن اينست كه بعضى از بندگانش را پاكيزه اخلاق و عالم قرار داده است نه با تعليم و تمرين بلكه به وسيله توفيق الهى همان طور كه تمام پيامبران و رسولان چنان هستند، جايز است كه معنى دو آيه فوق يعنى مزكى بودن در آغاز خلقت براى آن چيزى باشد كه وقوع آن از ناحيه آنها در آينده است نه در حال، و معنى آن- سيتزكى- است (يعنى به زودى تزكيه خواهند شد).
و آيه: (و الذين هم للزكاة فاعلون- 4/ مؤمنون).
يعنى: اينگونه عبادات را كه بايستى انجام دهند، انجام مىدهند و خداوند تزكيهشان مىكند و خود خويشتن پاكيزه گردانند كه هر دو معنى- يكى است.
در آيه اخير واژه- للزكاة براى فاعلون، مفعول نيست بلكه حرف (ل) بر سر - زكاة- براى علت و قصد و هدف است (يعنى: به خاطر اطاعت امر خداى تعالى و رسيدن به تزكيه نفسانى زكات مىپردازند).
تزكيه كردن انسان، خويشتن و نفس خويش را دو گونه است:
اول- با تزكيه عملى كه پسنديده است مثل آيه: (قد أفلح من زكاها- 9/ شمس) كه اشاره شده است و همينطور آيه: (قد أفلح من تزكى- 14/ اعلى).
دوم- تزكيه زبانى با سخن گفتن، مثل اينكه شاهدى و گواهى غير خود را توصيف كند و پاك بداند و اين تزكيه زبانى يعنى مدح ديگرى مذموم و ناپسند است و در آيه: (فلا تزكوا أنفسكم- 32/ نجم) نهى از چنين تزكيهاى است (كه انسان با زبان و سخن خود را و ديگرى را مدح كند و به طهارت و تزكيه نسبت دهد). كه اين نهى در آيه تأديب و تربيتى است براى زشت بودن خود ستايى و اينكه انسان نفس خويش را بستايد كه عقلا و شرعا ناپسند است و لذا به حكيمى گفته شد چه چيزى است كه اگر حق هم باشد ناپسند است و نيكو نيست پاسخ داد- مدح الرجل نفسه: يعنى حقى كه ناپسند است ستودن انسان است، خويشتن را.[۲]