زینت (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی زینت== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «زینة»، «زخرف»، «ریش»، «زهرة»، «جمال». ==مترادفات «زینت» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |زینة |ریشه زین |زین (واژ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[زین (ریشه)|ریشه زین]]
|[[زین (ریشه)|ریشه زین]]
|[[زین (واژگان)|مشتقات زین]]
|[[زین (واژگان)|مشتقات زین]]
|
|{{AFRAME|Surah=28|Ayah=79}}
|-
|-
|زخرف
|زخرف
|[[زخرف (ریشه)|ریشه زخرف]]
|[[زخرف (ریشه)|ریشه زخرف]]
|[[زخرف (واژگان)|مشتقات زخرف]]
|[[زخرف (واژگان)|مشتقات زخرف]]
|
|{{AFRAME|Surah=10|Ayah=24}}
|-
|-
|ریش
|ریش
|[[ریش (ریشه)|ریشه ریش]]
|[[ریش (ریشه)|ریشه ریش]]
|[[ريش (واژگان)|مشتقات ریش]]
|[[ريش (واژگان)|مشتقات ریش]]
|
|{{AFRAME|Surah=7|Ayah=26}}
|-
|-
|زهرة
|زهرة
|[[زهر (ریشه)|ریشه زهر]]
|[[زهر (ریشه)|ریشه زهر]]
|[[زهر (واژگان)|مشتقات زهر]]
|[[زهر (واژگان)|مشتقات زهر]]
|
|{{AFRAME|Surah=20|Ayah=131}}
|-
|-
|جمال
|جمال
|[[جمل (ریشه)|ریشه جمل]]
|[[جمل (ریشه)|ریشه جمل]]
|[[جمل (واژگان)|مشتقات جمل]]
|[[جمل (واژگان)|مشتقات جمل]]
|
|{{AFRAME|Surah=16|Ayah=6}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی زینت==
==معانی مترادفات قرآنی زینت==


=== «زینة» ===
===«زینة»===
الزينة الحقيقية: زينت اصلى و راستين يا آن چيزى است كه انسان را در هيچ يك از حالاتش نه در دنيا و نه در آخرت آلوده و ناپاك نمى‏سازد.


=== «زخرف» ===
(يعنى آراستگى ظاهرى، باطنى، دنيوى، اخروى، فكرى، اخلاقى، ايمانى، عملى و بالاخره زينت حقيقى يعنى به سوى كمال رفتن و در جهت كمال مطلق بودن در همه ابعاد وجودى).


=== «ریش» ===
و اما آنچه را كه انسان را در حالتى غير از حالتى ديگر زينت دهد و آراسته دارد از يك جهت در همان معنى شين‏ يا (زشتى) است.


=== «زهرة» ===
ولى زينت در كوتاه سخن بر سه گونه است:


=== «جمال» ===
1- زينت و آرايش نفسانى مانند علم و اعتقادات نيكو (باورهاى درست).
 
2- زينت بدنى مثل نيرومندى و بلندى قامت.
 
3- زينت خارجى يعنى به وسيله چيزى جدا از انسان مثل مال و مقام.
 
پس آيه (حبب إليكم الإيمان و زينه‏ في قلوبكم‏- 7/ حجرات) (ايمان را محبوبتان گردانيد و آن را در دلهاتان بياراست و اما نافرمانى و عصيان را در نظر شما و براى شما مكروه كرد كه خودتان رشد يافته و راهيافتگانيد) اين قسمت در آيه آراستگى و زينت نفسانى است.
 
و در آيه: (من حرم‏ زينة الله‏- 32/ اعراف) به زينت و آرايش مادى حمل شده است براى اين كه روايت شده گروهى خانه خدا را برهنه طواف همى كردند و با آيه فوق از اين عمل نهى شده‏اند.
 
بعضى گفته‏اند بلكه زينتى كه در آيه فوق ياد شده است اشاره به كرامتى است كه در آيه: (إن أكرمكم عند الله أتقاكم‏- 13/ حجرات) آمده است و بر اين معنى شاعر گفته است:و زينة المرء حسن الأدب‏ : آرايش مرد، ادب و رفتار نيكوى اوست.
 
در آيه: (فخرج على قومه في‏ زينته‏- 79/ قصص) اشاره به زينت دنيايى از مال و متاع و جاه است.
 
زانه‏ كذا و زينه‏ وقتى گفته مى‏شود كه كسى نيكى در گفتار و كردارش را آشكار كند، خداى تعالى‏ تزيين‏ را:
 
1- در مواضعى به خود نسبت داده است.
 
2- و در جاهائى به شيطان.
 
3- و در بعضى اوقات بدون اين كه فاعل آن نام برده شود، ذكر شده است.
 
اما قسمت اول كه به خود نسبت دادهاست مثل گفتگو در ايمان است، كه مى‏گويد: (و زينه في قلوبكم‏- 7/ حجرات) و نيز در باره كفر مى‏گويد: (زينا لهم أعمالهم‏- 4/ نمل) و (زينا لكل أمة عملهم‏- 108/ انعام) قسمت دوم- يعنى منسوب بودن به شيطان آيه: (إذ زين‏ لهم الشيطان أعمالهم‏- 48/ انفال) و (لأزينن‏ لهم في الأرض‏- 39/ حجر) كه در اين آيه مفعول ذكر شده است زيرا معنى آن فهميده مى‏شود (اشاره به مواردى است كه در نظر انسان جاذب و زيباست و همين جذابيت و كشش آدمى را از حقايق دور مى‏كند) (زين‏ للناس حب الشهوات‏- 14/ آل عمران) و (زين لهم سوء أعمالهم‏- 3/ توبه).
 
و (زين للذين كفروا الحياة الدنيا- 212/ بقره) و (زين لكثير من المشركين قتل أولادهم شركاؤهم‏- 137/ انعام) تقديرش اين است كه شركائشان كشتن اولادشان را بر ايشان آراسته و نكو شمرده است.
 
در آيات: (زينا السماء الدنيا بمصابيح‏- 12/ فصلت) و (إنا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب‏- 6/ صافات).
 
و در آيه: (و زيناها للناظرين‏- 16/ حجر) اشاره به ستارگان آسمان است كه با ديده و چشم درك مى‏شوند و آنها را عموم مردم از خاص و عام مى‏شناسند و مى‏فهمند و همچنين اشاره به زينت معقول و خردپسندى است كه ويژه شناسايى و معرفت خاصان است و همان احكام سير و گردش حركت ستارگان است.
 
زينت دادن خداى براى اشياء و پديده‏هاى عالم گاهى ابداع و آفرينش بى سابقه آنها از نظر آراسته بودنشان است و هم چنين با ايجاد و موجوديت دادن به آنها (يعنى در اين كه به همان حالت كه هستند آراسته‏اند و زيبا و هم در اينكه آفرينش آنها خود از ارزشمندى و آراستگى براى آنهاست). و تزيين دادن مردم به چيزى، عبارت از زر اندود كردن و نقش و نگار نمودن يا با زبان و سخن كه همان مدح و ستايش چيزى با چيزهايى است كه يادش مى‏كنند تا از آنچه كه هست برتر شود و رفعت يابد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 169-167</ref>
 
===«زخرف»===
الزخرف‏: زينت و آرايشى زرين و طلائى، و از اين معنى طلا را هم- زخرف- گفته‏اند.
 
آيه: (أخذت الأرض‏ زخرفها- 24/ يونس) (زمين زينت خود برگرفت).
 
آيه: (بيت من زخرف‏- 93/ اسراء) خانه‏اى زرين و تزيين شده. (و زخرفا- 35/ زخرف) و (زخرف القول غرورا 112/ انعام) يعنى سخنان و گفتارى آراسته كه غرور انگيز است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 139</ref>
 
===«ریش»===
پر پرنده.
 
از ميان پرهاى بدنش، واژه- ريش- ويژه بال اوست و به خاطر اينكه پر براى پرنده مثل لباس و جامه براى انسان است لذا واژه- ريش- براى لباس استعاره شده است، خداى تعالى گويد: (و ريشا و لباس التقوى‏- 26/ اعراف) مى‏گويند- أعطاه إبلا بريشها: شتر را با همه ساز و برگش به او بخشيد.
 
رشت‏ السهم‏ أريشه‏ ريشا: كه اسم فاعلش- مريش‏- است يعنى: به تير پيكان پر نصب كردم، و براى اصلاح كارها به طور استعاره مى‏گويند:
 
رشت فلانا فارتاش‏: ياريش كردم، حالش خوب شد.
 
شاعر گويد:فرشني‏ بحال طالما قد بريتني‏/فخير الموالي من‏ يريش‏ و لا يبري
 
رمح‏ راش‏: نيزه تو خالى، كه به تصور تو خالى بودن پر چنين گفته‏ اند.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 123</ref>
 
===«زهرة»===
زهر: «و لا تمدن عينيك إلى ما متعنا به أزواجا منهم‏ زهرة الحياة الدنيا» طه: 131. در مجمع گويد: زهرة الحياة الدنيا زيبائى آن است و زهرة (بفتح هاء) نيز جايز است و زهره غنچه‏اى است كه با صفا نمايد و از آنجهت بهر چيز نورانى زاهر گويد و معنى حديث در وصف حضرت رسول صلى الله عليه و آله‏ «كان‏ أزهر اللون». از آن‏ است يعنى رنگش نورانى بود جوهرى نيز آنرا طراوت و زيبائى دنيا گفته.
 
طبرسى فرموده: در آيه ميشود «زهرة» حال باشد از «به» و از «ما متعنا به» يعنى چشم ندوز باقسام متاعيكه بآنها داده‏ايم حال آنكه آن رونق دنياست. بيضاوى چند وجه نقل كرده از جمله گويد: زهره منصوب است بفعل محذوف كه‏ «متعنا به» بآن دلالت دارد.
 
اين معنى در صورتى است كه مراد از ازواج انواع نعمتها باشد چنانكه طبرسى فرموده و اگر غرض اقسام كفار باشد چنانكه زمخشرى گفته و الميزان نقل كرده و ضمير «منهم» تأييد ميكند آنوقت معنى عوض ميشود ولى انواع نعمتها بودن بهتر است.<ref>قاموس قرآن، ج‏3، ص: 184-183</ref>
 
===«جمال»===
جمال: زيبائى كثير. (مفردات) طبرسى خوش منظرى و زينت گفته است‏ و لكم فيها جمال‏ حين تريحون و حين تسرحون‏ نحل: 6 شما را در چهار پايان آنگاه كه از چراگاه بر ميگردانيد و آنگاه كه بچراگاه ميفرستيد زيبائى و خوشمنظرى هست.
 
جميل و جمال (بر وزن غلام و جمال (بر وزن طلاب) براى مزيد زيبائى است (مفردات) ... فصبر جميل‏ ... يوسف: 18 خويشتن دارى نيكوست‏ فاصبر صبرا جميلا معارج: 5 صبر كن صبرى نيكو.<ref>قاموس قرآن، ج‏2، ص: 52</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۹٬۰۷۷

ویرایش