غیر از (مترادف)

مترادفات قرآنی غیر از

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «الا»، «غیر»، «دون»، «وراء»، «استثناء».

مترادفات «غیر از » در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
الا - -
هُوَ ٱلَّذِى يُصَوِّرُكُمْ فِى ٱلْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَآءُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ
غیر - -
أَوَمَن يُنَشَّؤُا۟ فِى ٱلْحِلْيَةِ وَهُوَ فِى ٱلْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ
دون ریشه دون مشتقات دون
يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَتَّخِذُوا۟ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا۟ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ ٱلْبَغْضَآءُ مِنْ أَفْوَٰهِهِمْ وَمَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلْءَايَٰتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ
وراء ریشه وری مشتقات وری
فَمَنِ ٱبْتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُو۟لَٰٓئِكَ هُمُ ٱلْعَادُونَ
استثناء ریشه ثنی مشتقات ثنی
وَلَا يَسْتَثْنُونَ

معانی مترادفات قرآنی غیر از

«دون»

دون‏ بكسى گفته مى‏شود كه از كارى يا چيزى قاصر باشد و باز بماند.

بعضى گفته واژه- دون‏- مقلوب و برگشته شده لفظى- دنو- است يعنى پائين.

الأدون‏، الدني‏- حقير و پست‏تر.

خداى تعالى گويد: لا تتخذوا بطانة من دونكم‏- 118/ آل عمران).

يعنى: از كسانى كه در ديانت در حد و منزلت شما نيستند همراز خويش نگيريد، و گفته‏اند- در خويشاوندى.

و آيه‏ و يغفر ما دون‏ ذلك‏- 48/ نساء) يعنى اگر كمتر از آن باشد.

و- ما دون ذلك‏- در آيه فوق يعنى سواى آن باشد كه هر دو معنى ملازم يكديگرند.

و آيه‏ أ أنت قلت للناس اتخذوني و أمي إلهين من دون الله‏- 116/ مائده).

در اين آيه عبارت- اتخذوني و أمي إلهين‏- مقول قول جمله است يعنى آيا تو بمردم چنين جمله‏اى را گفته‏اى، و گفته شده عبارت‏ اتخذوني و أمي إلهين‏- يعنى غير خدا را خدا بدانند.

واژه- إلهين‏- يعنى آن دو را وسيله رسيدن بخدا بدانند و بخدا برسند.

و در آيات‏ ليس لهم من دونه ولي و لا شفيع‏- 51/ انعام).

و و ما لكم من دون الله من ولي و لا نصير- 107/ بقره).

يعنى: كسى كه ما دون امر خدا آنها را دوست بدارد، و سرپرستى كند ندارند.

و آيه‏ قل أ ندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا- 71/ انعام)- مثل آيه فوق است. واژه- دون- با تلفظ- دون- با فتحه حرف (د) نيز خوانده شده.

دونك‏ كذا- يعنى آنرا بگير و دريافت كن.

قتيبى مى‏گويد: دان‏ يدون‏ دونا مصدر آن با فتحه حرف (د). يعنى ضعيف شده است.[۱]

«وراء»

: واريت‏ كذا- آنرا پوشاندم و پنهان كردم، خداى تعالى فرمود:

قد أنزلنا عليكم لباسا يواري‏ سوآتكم‏- الاعراف/ 26 توارى‏ يعنى آنرا پوشانده فرمود:

حتى‏ توارت‏ بالحجاب‏- الصاد/ 32 روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه و اله اراده جنگ داشت اخبار جنگ را كه صلاح افشاى آن نبود از ديگران مى‏پوشاند همچنين وقتى كه لازم بود براى ديگران اظهار مى‏كرد.

خليل بن أحمد گفته است- ورى‏- يعنى مردمانى كه در هر زمان بر روى زمين زندگى مى‏كنند (مردم هر عصرى) نه گذشتگان و نه آيندگان، مثل اينكه مردم هر عصر زمين را پوشانده‏اند- وراء- بازماندگان هر شخصى (فرزند و غيره) در آيه: و من وراء إسحاق يعقوب‏- هود/ 71 و ارجعوا وراءكم‏- الحديد/ 13 و فليكونوا من ورائكم‏- و همچنين به پيشروها و كسانيكه مقدم بر ديگران هستند.

و كان‏ وراءهم‏ ملك‏- الكهف/ 79 و أو من وراء جدر- الحشر/ 14 واژه وراء به هر طرف ديوار اطلاق مى‏شود به اعتبار طرف ديگر:

وراء ظهوركم‏- الانعام/ 94 يعنى كسانى كه بعد از خودتان در دنيا گذاشته‏ايد و اين خود سرزنشى است كه چرا با مالى كه داشته‏ايد ثواب خدائى بدست نياورده‏ايد در آيه:

فنبذوه وراء ظهورهم‏- آل عمران/ 187 و اين هم سرزنشى ديگر است كه اى انسان غفلت زده چرا به قرآن عمل نكرديد و در باره آياتش نيانديشيده‏ايد. و آيه:

فمن ابتغى وراء ذلك‏- المعارج/ 31 يعنى كسانى كه بيش از آنچه بيان كرده‏ايم و در شريعت قرار داده‏ايم از تعرض به كسانى كه تعرض بر آنها حرام است و جائز نيست و اما او از حالاتش تعدى كرده و پرده درى نموده است در آيه گفت:

و يكفرون بما وراءه‏- البقره/ 91 كه معنى بعد از آن را اقتضا دارد.

در باره بيرون آمدن شعله آتش از سنگ آتش زنه يا هر ماده ديگرى كه قابليت اشتعال دارد مى‏گويند- وري‏ الزند يري‏ وريا- آتش از آن سر زد و جرقه زد اصلش اين است كه آتش از درون آن خارج شد شاعر مى‏گويد:ككمون النار في حجره‏ - مثل آتش درونى در سنگ چخماق و آتش زنه (و امروز باروت و مواد محرقه و سوزان) وري يري مثل ولي يلي گفت:

أ فرأيتم النار التي‏ تورون‏- الواقعه/ 71 (اى انسان آيا شما در درون اين مواد حالت احتراق و سوزندگى ايجاد كرده‏ايد!؟).

واري‏ الزند- موفق به آتش زدن شد.

كابي الزند- آتش خاموش شد، اللحم‏ الواري‏- گوشت فربه و چاق.

وراء- فرزند فرزند (نوه)، ما وراءك‏- فرزندانى كه نيامده.

وراءك‏ أوسع لك- جائى وسيع‏تر بياور كه فرزندانت زياد است.

توراة- كتابى است كه از حضرت موسى عليه السلام مانده است و حرف (ت) بدل از- و- است كه قبلا قانونش گفته شده.[۲]

«استثناء»

الثني‏ و الاثنان‏- ريشه مشتقات واژه- ثنى- است براى مشتقات و تغييرات كلمات و معانى گونه گون آن و اين گونه گونى يا باعتبار عدد است و يا باعتبار تكرار كردن و معطوف شدن معنى آن يا بنابر هر دو اعتبار.

خداى تعالى گويد: (ثاني‏ اثنين‏- 40/ توبه) و (اثنتا عشرة عينا- 60/ بقره) و (مثنى‏ و ثلاث و رباع‏- 3/ نساء) (دو گانه و سه گانه و چهار گانه) يا (دو دو، سه سه و چهار چهار).

(ثنيته‏ تثنية- دومى آن بودم برگشته و معطوف شده است، پيامبر (ص) فرمود:

(لا ثنى‏ فى الصدقة).

يعنى زكوة در سال دو بار گرفته نمى‏شود.

شاعر گويد:لقد كانت ملامتها ثنى‏ (يعنى سرزنش دو چندان شد).

و امرأة ثني‏- زنى كه دو بچه زائيده، فرزند را هم- ثنى- گويند.

حلف يمينا فيها ثني‏ و ثنوى‏ و ثنية و مثنوية- سوگند خورد كه در آن استثناء هست‏ ثناه‏- يعنى آنرا پنهان كرد كه براى مخفى داشتن چيزى بكار مى‏رود، خداى تعالى گويد: (ألا إنهم‏ يثنون‏ صدورهم‏ 5/ هود) بنابر قرائت ابن عباس- يثنونى صدورهم- آيه (ثاني‏ عطفه‏- 9/ حج) عبارت است از اعراض و روى گرداندن با تكبر از نيكى به بدى مثل، لوى شدقه- و- نأى بجانبه‏- يعنى رخسارش را و لبانش را لوچ كرد و روى برگرداند.

الثني‏ من الشاة- گوسپندى كه داخل دو سالگى شده است و شترى كه دو دندانش افتاده.

أثنى‏ و ثنيت‏ الشى‏ء أثنيه‏- آنرا با ريسمان موئين يا ابريشمى بستم و گره زدم.

ثناى و ثنايه- از اين جهت غير مهموز و بدون همزه آخر هست كه بناى كلمه‏اش بر تثنيه است و لفظ واحد و مفرد آن بنا نشده است و مثناة- يعنى زمام و دهانه دو تا شده اسب.

الثنيان‏- نفر دوم در سيادت و مهترى كه وقتى بزرگان قوم را شماره كنند او در مرتبه دوم و پائين‏تر است.

فلان‏ ثنية كذا- كنايه از كم ارزشى او در ميان ديگران است.

الثنية من الجبل- پيچ كوه و جاده كوهستانى كه براى صعود بايستى از آن عبور كرد گويى كه راه و حركت را دو قسمت مى‏كند.

الثنية من السن- چهار دندان بالا و پائين پيشين دهان كه محكم هستند.

الثنيا- شتر يا گوسفندى كه قصاب آن را براى ذبح آماده كرد و سر و پاهاى او را استثناء و جدا مى‏كند.

الثناء- آنچه را كه از خوبيهاى مردم بر شمرده مى‏شود و پياپى بازگو، و ياد آورى مى‏شود مى‏گويند- أثنى‏ عليه.

تثنى‏ فى مشيته- متكبرانه راه رفت.

سوره‏هاى قرآن نيز- مثاني‏- ناميده شده است، خداى عز و جل فرمايد: (و لقد آتيناك سبعا من المثاني‏- 87/ حجر) زيرا در اوقات و زمانهاى مختلف تجديد و تكرار مى‏شود و كهنه نمى‏شود در حالى كه تمام پديده‏ها و اشياء فرسايش و كهنه شدنشان همواره ادامه دارد و با مرور ايام باطل و مضمحل مى‏شوند.

و بر آن معنى خداى تعالى فرموده است (الله نزل أحسن الحديث كتابا متشابها مثاني‏- 23/ زمر)، و اگر به قرآن مثانى گفته شود صحيح است زيرا فوايد قرآن در هر عصر و زمان پياپى تجديد و تكرار مى‏شود، چنانكه در خبرى در وصف قرآن روايت شده است كه:

(لا يعوج فيقوم و لا يزيغ فيستعتب و لا تنقضى عجائبه).

يعنى (قرآن منحرف نمى‏شود تا استوارش دارند، و از حق دور نمى‏شود تا بحق و راستى بازش گردانند شگفتى و عجائبش هرگز پايان نمى‏پذيرد و سپرى نمى‏شود).

اين گونه مدح و ثنا در باره قرآن از اين جهت شايسته و سزاوار است تا اينكه هشدار و تنبيهى براى مطلب باشد كه پيوسته قرآن براى كسيكه آن را تلاوت مى‏كند و مى‏آموزد و به آنها عمل مى‏كند حقايقى مدح انگيز و شايسته تمجيد و ستايش از او ظاهر و روشن مى‏شود و بر اين اساس خداى تعالى قرآن را با صفت كرم و بخشندگى وصف نموده كه (إنه لقرآن كريم‏- 77/ واقعه) و نيز با واژه- مجد (شكوه) كه (بل هو قرآن مجيد- 21/ بروج).

استثناء هم- دو گونه است: 1- يا با اداى لفظ استثناء (الا)- كه قسمتى از فراگيرى و عموميت لفظى را كه قبل از (الا) بيان شده جدا مى‏كند و برمى‏دارد.

2- يا آنرا از شمول لفظ استثناء خارج مى‏كند بدون (الا) اداء مى‏شود.

1- اما در مورد اول، يعنى استثناء كردن بعضى از جمله از عموم لفظ آيه: (قل لا أجد في ما أوحي إلي محرما على طاعم يطعمه إلا أن يكون ميتة- 145/ انعام).

2- ولى مورد دوم يعنى آنچه را كه اقتضاى برداشتن وجوب لفظ استثناء را دارد مانند:

- و الله لأفعلن كذا إن شاء الله- و امرأته طالق ان شاء الله- و عبده عتيق إن شاء الله- و بر اين منوال آيه (إذ أقسموا ليصرمنها مصبحين و لا يستثنون‏- 18/ قلم). (زمانى كه سوگند خوردند تا سحرگاهان آن ميوه‏ها و كشت و زرع را با هم ببرند كه هيچ استثناء نكردند و نگفتند اگر خدا خواهد.

لا يستثنون‏- (يعنى استثناء نكردند).[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 701-700
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 447-445
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 367-365