سوره ناس؛ صد و چهاردهمین و آخرین سوره در قرآن کریم، دارای ۶ آیه و مکی است.

معرفی سوره

سوره ناس، صد و چهاردهمین سوره در محصف کنونی است. این سوره 6 آیه دارد و مکی است.

ناس به معنای «مردم» است و این نام، از آیه اول گرفته شده است. سوره ناس را «مُعَوِّذه» نیز می‌گویند. این نام به سبب آن است که انسان با خواندن این سوره، خود را از وسوسه‌های شیطان محافظت (تعویذ) می‌کند و در پناه خدا قرار می‌دهد[۱].

محتوای سوره

انسان هميشه در معرض وسوسه‏هاى شيطانى است و شياطين كوشش دارند در قلب و روح او نفوذ كنند. اين سوره به پيغمبر اكرم(ص) به عنوان يك سرمشق، پيشوا و رهبر دستور مى‏دهد كه از شر همه وسوسه‏ گران به خدا پناه‏ ببرد[۲].

تفسیر سوره

ناس

کلمه «ناس» جمعی است که مفرد ندارد و اشاره به عامه مردم دارد؛ و این دلیل بر این است که نظر قرآن بر عامه مردم و جامعه است. وقتی جامعه‌ای درست شد، افراد هم درست می‌شوند چون جامعه از افراد تشکیل می‌شود و به عکس اگر جامعه خراب شد افراد هم خراب می‌شوند و خرابی افراد باعث خرابی جامعه می‌شود. لذا خداوند متعال روی کلمه «ناس» اهتمام دارد[۳].

شرّ

منظور از شر در اين سوره نه مادی، بلكه معنوی است. شری كه چون رنگين‌كمان خاصيت انواع آن را در دنيا و آخرت بيان می‌دارد. همان خطری كه به وسواس خناس بيان شده است، همانی كه در تلاقی با آن، انسان قدرت حركت و تصميم‌گيری خود را از دست می‌دهد و فكر و عقل كه در حقيقت همان حكمت و تدبير است دچار اشكال می‌شود و چه‌بسا اين حالت كه از جن و شياطين ريشه گرفته است در انسان چون خون ساری می‌شود و يا در مردمی كه تحت تأثير نفس‌های مسموم اين شياطين قرار می‌گيرند، جلوه می‌كند[۴].

الوسواس الخنّاس

«خَنّاس»، «خُنَّس» و «خَنَس» به معنای چیزی است که آشکار می‌شود، سپس پنهان می‌شود: «فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ؛ نه سوگند به اختران‌ گردان، كز ديده نهان شوند و از نو آيند.» (سوره تکویر، آیات ۱۵ و ۱۶)؛ «خُنَّس» به معنای ستاره‌ای است که می‌درخشد، سپس پنهان می‌شود. پس «خَنّاس» یعنی موجودی که آشکار می‌شود، سپس پنهان می‌شود. می‌آید و می‌رود، گویی مراقب آدمی است و هر گاه او را غافل دید، به وسوسه‌اش دچار می‌کند، اما چون او را هوشیار، آگاه و متوکل بر خدا یافت، پنهان می‌شود. این وسوسه همراه همیشگی انسان است[۵].

امام موسی صدر معتقد است خیال‌ها، تصورات، افکار و احساساتی که آدمی را به راه بد می‌کشد و از انسان یا عواملی سر می‌زند که ما آنها را نمی‌شناسیم، همان وسواس خناسی است که در سینه مردم، چه جن و چه انسان وسوسه می‌کند. این نوع اول وسوسه است.

نوع دوم وسوسه، فتور در همت، سست کردن اراده و اشاعه ترس در نهاد آدمی است. انسانی که در موکب هستی گام برمی‌دارد، به سوی جهاد می‌رود و سختی را برمی‌تابد، ناگهان با خود می‌اندیشد که جهاد یعنی چه؟ چرا باید جهاد کنم و بجنگم؟ این راه دلپذیرتر است. چرا باید این کار را انجام دهم و سختی و مشکلات را تحمل کنم؟ از این راه و این جهاد دست می‌کشم. این وسوسه است[۵].

پناه بردن به خدا؛ راه رهایی از وسوسه‌ها

عبارت «أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» هم تعبیری علمی است و هم دینی و تربیتی، زیرا هنگامی که از این وسوسه‌ها و القائات دروغین و فسادآور پناه می‌برم به کسی که از من و این وسوسه‌های نهانی نیرومندتر است، احساس آرامش روحی می‌کنم. این شیوه متعارف دین است[۵].

منابع

ایکنا

ویکی شیعه

ارجاعات