پیشانی (مترادف)

از قرآن پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۵۲ توسط Shojaei (بحث | مشارکت‌ها) (←‏«جبین»)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مترادفات قرآنی پیشانی

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «جبین»، «جبه»، «ناصیة».

مترادفات «پیشانی» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
جبین ریشه جبن مشتقات جبن
فَلَمَّآ أَسْلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلْجَبِينِ
جبه ریشه جبه مشتقات جبه
يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِى نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا۟ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ
ناصیة ریشه نصی مشتقات نصی
يُعْرَفُ ٱلْمُجْرِمُونَ بِسِيمَٰهُمْ فَيُؤْخَذُ بِٱلنَّوَٰصِى وَٱلْأَقْدَامِ

معانی مترادفات قرآنی پیشانی

«جبین»

خداى تعالى گويد: (وَ تَلَّهُ‏ لِلْجَبِينِ‏- 103/ صافات)- جَبِينَان‏، يعنى دو طرف پيشانى، جُبْن‏- يعنى ترس و ضعف قلب و دل از چيزى كه براستى بايستى بر آن تسلّط داشت و نيرومند بود، رجل‏ جَبَان‏ و امرأة جبان- در مذكّر و مؤنّث هر دو- جبان- بكار مى‏رود.

أَجْبَنْتُهُ‏- او را زبون و ترسو ديدم و بر جبن و ضعفش حكم كردم.

جُبْن‏- يعنى پنير.

تَجَبَّنَ‏ اللّبن- شير تبديل به پنير شد.[۱]

«جبه»

جَبْهَة- يعنى پيشانى و موضع سجود، خداى تعالى گويد: (فَتُكْوى‏ بِها جِباهُهُمْ‏ وَ جُنُوبُهُم‏35/ توبه).

جَبْهَة- ستاره‏اى است كه در آسمان كه به- أسد- مشهور است- تصوّر اينست كه بر اندام فلك چون پيشانى است.

جَبْهَةُ القوم- بزرگ ملّت.

جبهة النّاس- يعنى جامعه، همانطور كه بزرگان ملّت را وجوه مردم ناميده‏اند، از پيامبر (ص) روايت شده است كه: (ليس فى‏ الجَبْهَة صدقة). يعنى در خيل و ستوران زكوة نيست. (جبهه در معنى خيل و ستوران و اسم جمع است و مفرد ندارد).[۲]

«ناصیة»

نَاصِيَة- رستنگاه موى جلو سر- كه بصورت افعال- نَصَوْتُ‏- انْتَصَيْتُهُ‏ و نَاصَيْتُهُ‏ بكار ميرود يعنى موى پيشانى و جلو سرش را گرفتم. در آيه گفت:

ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها- هود/ 56 يعنى (زمام وجودى هر جنبنده بدست مشيّت اوست و او تمكن از آنها دارد) گفت:لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِيَةِ- العلق/ 15 حديثى از عايشه (رض) هست كه‏ «ما لكم‏ تَنْصُونَ‏ مَيِّتَكُمْ». يعنى چرا مرده‏ها را با جلو سر ميكشيد. فلان‏ نَاصِيَةُ قومِهِ- او چشم و سر آن گروه است يعنى رئيس آنهاست- انْتَصَى‏ الشعرُ- موى سرش بلند شد. بهترين جاى چراگاه را هم- نَصْي‏ ميگويند.

فلانٌ‏ نَصْيَةُ قومٍ- او بهترين آنهاست كه بهمان چراگاه خوب تشبيه شده است.[۳]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 379
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 380
  3. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 351-350