پدر (مترادف)

مترادفات قرآنی پدر

مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «والد»، «أب».

مترادفات «پدر» در قرآن

واژه مشاهده ریشه شناسی واژه مشاهده مشتقات واژه نمونه آیات
والد ریشه ولد مشتقات ولد
يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُوا۟ رَبَّكُمْ وَٱخْشَوْا۟ يَوْمًا لَّا يَجْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِۦ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِۦ شَيْـًٔا إِنَّ وَعْدَ ٱللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ ٱلْحَيَوٰةُ ٱلدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِٱللَّهِ ٱلْغَرُورُ
أب ریشه ابو مشتقات ابو
وَجَٰهِدُوا۟ فِى ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦ هُوَ ٱجْتَبَىٰكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى ٱلدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَٰهِيمَ هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِى هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا۟ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ فَأَقِيمُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱعْتَصِمُوا۟ بِٱللَّهِ هُوَ مَوْلَىٰكُمْ فَنِعْمَ ٱلْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ ٱلنَّصِيرُ

معانی مترادفات قرآنی پدر

«والد»

وَلَد فرزند و مولود كه براى مفرد و جمع و كوچك و بزرگ هر دو گفته ميشود، خداى تعالى فرمود:

إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ- النساء/ 176 و أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ- انعام/ 101 به پسر خوانده و نيز كسى كه خود را به پدر و مادرى نسبت دهد- وَلَد- گويند، آيه:

أَوْ نَتَّخِذَهُ‏ وَلَداً- القصص/ 9 يا اينكه او را به فرزندى مى‏گيريم.

وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ- البلد/ 3 ابو الحسن مى‏گويد- وَلَد- يعنى ابن و ابنه- پسر و دختر هر دو- وُلْد- هم فرزندان و هم اهل و عيال- وُلِدَ فلانٌ- او بدنيا آمده، خداى تعالى فرمود:

وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ‏ وُلِدْتُ‏- مريم/ 33 و وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ‏ وُلِدَ- مريم/ 15 والد همان اب يا پدر است و- أمّ: وَالِدَة نوعا هر دو را- وَالِدَانِ‏ ميگويند گفت:

رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَ‏- النوح/ 28 وَلِيد- نوزادى كه ولادتش نزديك است- صحيح اينست كه بعد از ولادت هم- وليد- گفته شود. مثل ميوه‏اى نزديك چيدن و رسيدن آن است- جني- گويند بعد از چيدن هم به همان اسم و اگر فرزند بزرگ شد اين اسم از او ساقط ميشود جمع وَلَد- وِلْدَانٌ‏ است در آيه:

يَوْماً يَجْعَلُ‏ الْوِلْدانَ‏ شِيباً- المزمل/ 17 يعنى قيامت هنگامه‏ايست كه جوان پير ميشود. در زبان عمومى- وَلِيدَة- به كنيزك زادگان ميگويند- لِدَة- هم بازى كودك، مثل عبارت- فلان لِدَةُ فلانٍ- همبازى اوست- كه در- لدة- حرف (و) حذف شده است.

تَوَلُّد- بدست آمدن چيزى از چيز ديگر وسيله سببى از اسباب جمع وَلَد أَوْلَاد است در آيه گفت:

إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ‏ فِتْنَةٌ- التغابن/ 15 و إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ‏- التغابن/ 14 كه همه را فتنه يعنى ابتلا براى امتحان و بعضى را دشمن ناميده است.

گفته‏اند- وُلْد- جمع وَلَد است مثل- أُسْد و أَسَد- يعنى شيران- و جائز است كه‏ وُلْد- مفرد باشد كه او را افزون سازد، كسى كه هم خون اوست از اوست».[۱]

«أب»

پدر و والد، و هر كسيكه سبب پيدايش، اصلاح يا پيرايش و ظهور چيزى شود آنرا (أَب‏) گويند.

از اين جهت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پدر مؤمنين ناميده شده چنانكه خداى تعالى فرموده است (النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ‏- 6/ احزاب).

و در بعضى قرائتها گفته شده كه (و هو أب لهم).

در روايت چنين آمده كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود:

«أنا و أنت أبوا هذه الامّة».

اين سخن اشاره است به اين كه فرموده‏

«كلّ سبب و نسب منقطع يوم القيامة إلّا سببى و نسبى فأين المتّقون»

أبو الأضياف: مهماندار و ميزبان كه بنام پدر مهمانان بيان شده است براى اينكه همچون پدر رسيدگى و سرپرستى مى‏كند.

أبو الحرب: به كسى گفته مى‏شود كه سربازان را به مبارزه ترغيب مى‏نمايد.

أبو عذرتها: همسر نخستين زن است، عمو با پدر، مادر با پدر و جدّ با پدر را هم در حالات جمع ابوين گويند.

خداوند در داستان يعقوب مى‏فرمايد: (ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي، قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ‏ آبائِكَ‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً- 133/ بقره).

(يعقوب از پسرانش سؤال مى‏كند پس از من چه چيزى را پرستش خواهيد كرد؟ مى‏گويند: پروردگارت و پروردگار پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق كه خداى واحد است عبادت خواهيم كرد).

و حال اينكه اسماعيل عموى ايشان بود نه پدرشان، امّا او را هم در رديف پدر خطاب كردند.

معلّم و استاد را نيز پدر گويند چنانكه قبلا در باره پدر معنوى گفته شد و در اين معنى آيه (وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ- 22/ زخرف) را بر آن معنى حمل كرده‏اند يعنى علمائى كه ما را با دانشها تربيت كردند.

به دليل سخن خداى تعالى كه (رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا- 67/ احزاب).

و در همان معنى آيه (أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ‏- 14/ لقمان) كه هم در باره پدر و هم در باره معلّمى است كه او را تعليم داده است.

امّا آيه (ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ‏- 40/ احزاب) كه نفى ولادت مردم از پيامبر نموده است براى اين است كه فرزند خوانده شدن و در رديف فرزندان كسى قرار گرفتن از جهت راهنمائى و سرپرستى، غير از فرزند نسبى و حقيقى است كه از طريق همسرى بوجود مى‏آيد.

جمع (أب) آباء و أُبُوَّة است مانند (بعولة و خؤولة) (همسران، و دائيها و خاله‏ها).

اصل كلمه (أب) بر وزن (فعل) يعنى (أب ب) است مانند (قفا) چنانكه در سخن اين شاعر بكار رفته است:إنّ أباها و أبا أباها

و گفته‏اند كه عبارت- أَبَوْتُ‏ القوم- يعنى براى ايشان پدر بودم. و فعل (يَأْبُو) كه از اسم (أب) ساخته شده است در عبارت زير معنى تفقّد و رسيدگى و سرپرستى است چنانكه مى‏گويند: فلان يأبو بهمه- يعنى همانند پدر از حالشان تفقّد و سرپرستى مى‏كند و مشكلاتشان را برطرف مى‏سازد.

در حالت نداء حرف (تاء) به (أب) اضافه مى‏شود و مى‏گويند (يا أبت). عبارت- بَأْبَأَ الصّبىّ- همان بابا گفتن كودك است‏[۲]

ارجاعات

  1. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 486-485
  2. ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 142-140