پاسخ دادن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «==مترادفات قرآنی پاسخ دادن== مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «اجاب»، «رجع»، «افتی». ==مترادفات «پاسخ دادن» در قرآن== {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- |اجاب |ریشه جوب |جوب (واژگان)|مش...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۳: خط ۱۳:
|[[جوب (ریشه)|ریشه جوب]]
|[[جوب (ریشه)|ریشه جوب]]
|[[جوب (واژگان)|مشتقات جوب]]
|[[جوب (واژگان)|مشتقات جوب]]
|
|{{AFRAME|Surah=5|Ayah=109}}
|-
|-
|رجع
|رجع
|[[رجع (ریشه)|ریشه رجع]]
|[[رجع (ریشه)|ریشه رجع]]
|[[رجع (واژگان)|مشتقات رجع]]
|[[رجع (واژگان)|مشتقات رجع]]
|
|{{AFRAME|Surah=27|Ayah=28}}
|-
|-
|افتی
|افتی
|[[فتو (ریشه)|ریشه فتو]]
|[[فتو (ریشه)|ریشه فتو]]
|[[فتی (واژگان)|مشتقات فتو]]
|[[فتی (واژگان)|مشتقات فتو]]
|
| {{AFRAME|Surah=4|Ayah=176}}
|}
|}


==معانی مترادفات قرآنی پاسخ دادن==
==معانی مترادفات قرآنی پاسخ دادن==


=== «اجاب» ===
===«اجاب»===
جَوْب‏ يعنى كندن حفره و چاله كه همان گود كردن زمين براى آبريز است، سپس در كندن هر زمينى بكار مى‏رود، خداى تعالى گويد: وَ ثَمُودَ الَّذِينَ‏ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ- 9/ فجر).


=== «رجع» ===
(قوم ثمود كه براى خانه سازى و شهر سازى دل كوهها را در- وادى القرى- مى‏شكافتند و سنگها را مى‏بريدند).


=== «افتی» ===
هل عندك جائبة خبر؟؟ آيا خبر مهمّى و از شهرها رسيده‏اى دارى؟
 
جواب‏ الكلام- سخنى است كه سويداى دل و خاطر را طىّ مى‏كند و از دهان گوينده به گوش شنونده مى‏رسد.
 
جواب- سخنى است كه آغاز و ابتداى خطاب نيست بلكه به سخنى كه قبلا گفته شده برمى‏گردد، خداى فرمايد: وَ ما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا- 82/ اعراف).
 
جواب- در برابر پرسش و سؤال گفته مى‏شود.
 
پرسش و سؤال نيز دو گونه است:
 
1- خواستن بحث و سخن و گفتگو مطالبه پاسخ آن سخن.
 
2- تقاضاى بخشش و كمك و پاسخ خواستن آن.
 
در باره معنى اوّل سؤال، آيات‏ أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ‏ 31/ احقاف) (يعنى: دعوت كننده بخداى را اجابت كنيد) و وَ مَنْ لا يُجِبْ‏ داعِيَ اللَّهِ‏- 32/ احقاف).
 
در معنى دوّم سؤال، آيه‏ قَدْ أُجِيبَتْ‏ دَعْوَتُكُما فَاسْتَقِيما- 89/ يونس) يعنى آنچه كه خواستيد بشما داده شد. پس استقامت بورزيد.
 
گفته شده: اسْتِجَابَة همان- إِجَابَة است و حقيقتش- قصد پاسخ دادن و آمادگى براى جواب است ولى- استجابة- بپاسخ دادن تعبير شده است كه از آماده شدن براى پاسخ خدا نيست، خداى تعالى فرمايد:
 
اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ‏- 24/ انفال) و ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ‏- 60/ غافر) و فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي‏- 186/ بقره) و فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ‏- 195/ آل عمران) و وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏- 26/ شورى) و وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ‏- 38/ شورى) و وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي‏ فَإِنِّي قَرِيبٌ‏ أُجِيبُ‏ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ‏- 186/ بقره) و فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي‏- 186/ بقره) و الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ‏- 172/ آل عمران).(اين آيه شكوه و عظمت معنوى مجروحين و معلولين با ايمان را بيان مى‏كند كه اينان با اينكه مجروح و معلول هستند به پروردگار و پيامبر (ص) لبّيك مى‏گويند و دست از ايثار و ايمان خويش نه تنها برنمى‏دارند كه استوارتر مى‏شوند).<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 430-429</ref>
 
===«رجع»===
الرُّجُوع‏ يعنى بازگشت به هر آنچه كه آغاز و شروع از آن جا بوده، يا انديشيدن در آغاز و ابتداى چيزى، به جزئى از اجزاء يا فعلى از افعال آن چه رجوع و بازگشت مكانى يا كارى يا زبانى‏ پس رجوع- همان بازگشتن است ولى- رَجْع‏- بازگرداندن و تكرار كردن است (لازم و متعدّى).
 
رَجْعَة: هم در طلاق بكار مى‏رود و هم در بازگشت به دنيا پس از مرگ.مى‏گويند:فلان يُؤْمِن‏ بِالرَّجْعَة: (او به رجعت باور دارد).
 
رِجَاع‏: مخصوص بازگشت پرنده بعد از دورى و هجرت آن است.
 
از واژه رجوع- آيات: (لَئِنْ‏ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ- 8/ منافقون) و (فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى‏ أَبِيهِمْ‏- 63/ يوسف) (وَ لَمَّا رَجَعَ‏ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ‏ 150/ اعراف) و (وَ إِنْ قِيلَ لَكُمُ‏ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا28/ نور).
 
رَجَعْتُ‏ عن كذا رَجْعاً: از آن بازگشتم و منصرف شدم.
 
رَجَعْتُ الجوابَ: پاسخ را برگرداندم، مثل آيات:
 
(فَإِنْ‏ رَجَعَكَ‏ اللَّهُ إِلى‏ طائِفَةٍ مِنْهُمْ‏- 83/ توبه) و (إِلَى اللَّهِ‏ مَرْجِعُكُمْ‏- 48/ مائده).
 
(إِنَّ إِلى‏ رَبِّكَ‏ الرُّجْعى‏- 8/ علق) و (ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ‏- 60/ انعام) و صحيح است كه- مَرْجِعُكُمْ‏- از- رجوع‏ باشد (يعنى از بازگشتن نه از بازگرداندن).
 
مثل آيه: (ثُمَّ إِلَيْهِ‏ تُرْجَعُونَ‏- 28/ بقره).
 
و اگر هم از- رجع- باشد درست است مانند آيه (ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ‏- 28/ بقره) كه مثل آيه: (وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ‏- 281/ بقره) كه هم با فتحه حرف (ت) و هم با ضمّه خوانده شده‏ و آيه: (لَعَلَّهُمْ‏ يَرْجِعُونَ‏- 72/ آل عمران) يعنى از گناه بازمى‏گردند.
 
و آيه: (وَ حَرامٌ عَلى‏ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ‏- 95/ انبياء).
 
يعنى: برايشان حرام كرديم كه توبه كنند و از گناه برگردند، كه اين آيه هشدار و تنبيهى است بر اينكه بعد از مرگ ديگر توبه‏اى نيست چنانكه فرمود: (قِيلَ‏ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً- 13/ حديد) و (بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ‏- 35/ نمل) پس يا از- رجوع- به معنى برگشتن است و يا از رجع الجواب- يعنى برگرداندن پاسخ، مثل آيات: (يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ الْقَوْلَ‏- 31/ سباء) (سخن را به يكديگر برمى‏گردانند).
 
(ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ‏- 28/ نمل) كه در همان معنى بازگرداندن جواب و پاسخ گفتن است نه چيز ديگر.
 
و همينطور آيه (فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ‏- 35/ نمل) و (وَ السَّماءِ ذاتِ‏ الرَّجْعِ‏- 11/ طارق) يعنى باران.
 
ناميده شدن باران به- رجع- به جهت رد كردن هواى بارانى است و آنچه را كه از آب در بر دارد و گرفته است به زمين رد مى‏كند و برمى‏گرداند.
 
آبگير و غدير را هم- رَجْع‏- ناميده‏اند كه اين نام يا براى آب بارانى است كه در آن هست و يا براى اينكه حركت موج و آبش در همان آبگير محدود است و رفت و برگشت دارد
 
لَيْسَ لِكَلَامِهِ‏ مَرجُوعٌ‏: يعنى پاسخى در سخن او نيست.
 
دَابَّة لَهَا مَرْجُوعٌ‏: حيوانى كه بعد از خريد و بكار گرفتن آن برگرداندن و فروختنش به صاحب اصلى ممكن است.
 
نَاقَة رَاجِع‏- شترى كه فَحْل و نرينه نمى‏پذيرد و ردّ مى‏كند.
 
أَرْجَعَ‏ يَدَهُ إلى سَيْفه: دستش را براى كشيدن شمشير برگرداند.
 
ارْتِجَاع‏: استرداد، يعنى طلب رد كردن و بازگرداندن (و بحال اوّل بازگشتن).
 
ارْتَجَعَ‏ إِبلا: وقتى است كه كسى نرينه بفروشد و مادينه بخرد و معنى برگرداندن در آن معتبر و مقدر است اگر چه در خريدن عين آن را به دست نياورده است.
 
اسْتَرْجَعَ‏ فلانٌ: او- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏- گفت (استرجاع يعنى گفتن- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏).
 
تَرْجِيع‏: رد كردن پيوسته و پياپى صدا با آواز موزون در تلاوت و غناء و آواز است.
 
و همچنين تكرار سخن بطوريكه هر بار صدا بلندتر مى‏شود مثل- ترجيع در اذان كه به همين ترتيب ادا مى‏شود (آغاز كلمات در اذان، صدا كوتاه است و بعد با لحن موزون و بلند و كشيده اداء مى‏شود).
 
رَجِيع‏: كنايه از شكمروى و مدفوع و سرگين است كه براى انسان، و حيوان باعث اذيّت است كه از رجوع- گرفته شده و به معنى فاعل است يا از- رجع- كه در آن صورت به معنى مفعول است (چنانكه گفتيم راغب رحمه اللّه- رجع- را متعدّى دانسته است).
 
جُبَّة رَجِيع‏: جامه و لباس كهنه و وصله‏دار كه دوباره پوشيده مى‏شود و- رَجِيع- از ستور و حيوان، آن است كه همواره آن را از سفرى به سفر ديگر ببرى، مؤنث آن‏ رَجِيعَة- است ولى- دابَّة رَجِيع- مى‏گويند نه- دابَّة رَجِيعَة.
 
رِجْعُ سَفَر: كنايه از دور شدن و بازنشستن از مسافرت و خستگى است.
 
الرَّجِيع‏ من الكلام: سخنى كه به گوينده‏اش برمى‏گردد يا تكرار مى‏شود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 49-45</ref>
 
===«افتی»===
<nowiki>:</nowiki> فَتَى‏ نوجوانى و طراوت جوانى، مونثش- فَتَاة- مصدرش- فَتَاء- است كه به برده زن و مرد با اين لفظ بطور كنايه گفته ميشود، در آيه گفت:
 
تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ‏ (30/ يوسف).
 
فَتِيّ‏: از شتران، مثل- فَتَى- به معنى جوان از مردم است.
 
جمع- فَتَى- فِتْيَة و فِتْيَان‏- است و جمع- فَتَاة- فَتَيَات‏.
 
در آيه: مِنْ‏ فَتَياتِكُمُ‏ الْمُؤْمِناتِ‏ (25/ نساء) يعنى بردگان زن مؤمنه‏
 
و باز گفت: وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ (33/ نور)و آيه: قالَ‏ لِفِتْيانِهِ‏ (62/ يوسف) يعنى به خدمتگزارانش، در آيات:
 
إِذْ أَوَى‏ الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ‏ (10/ كهف)إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ‏ (13/ كهف)
 
فُتْيَا: همان- فَتْوَى‏- است يعنى پاسخ دادن به مشكلات احكام.
 
اسْتَفْتَيْتُهُ‏ فَأَفْتَانِي‏ بكذا: از او فتوى خواستم و پاسخم داد.
 
در آيات: وَ يَسْتَفْتُونَكَ‏ فِي النِّساءِ قُلِ اللَّهُ‏ يُفْتِيكُمْ‏ فِيهِنَ‏ (127/ نساء)فَاسْتَفْتِهِمْ‏ (11/ صافات).
 
أَفْتُونِي‏ فِي أَمْرِي‏ (32/ نمل)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 15-14</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۵۹۹

ویرایش