تشنگی (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== مترادفات قرآنی ؟ ==
== مترادفات قرآنی تشنگی ==
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ».
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «ظمان»، «ورد»، «هِیم»، «لهث».


== مترادفات «» در قرآن ==
== مترادفات «تشنگی» در قرآن ==
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|+
|+
خط ۱۰: خط ۱۰:
!نمونه آیات
!نمونه آیات
|-
|-
|ظمان
|[[ظمأ (ریشه)|ریشه ظمأ]]
|[[ظمأ (واژگان)|مشتقات ظمأ]]
|
|
|[[یسر (ریشه)|ریشه ؟]]
|-
|[[یسر (واژگان)|مشتقات ؟]]
|ورد
|[[ورد (ریشه)|ریشه ورد]]
|[[ورد (واژگان)|مشتقات ورد]]
|
|
|-
|-
|
|هِیم
|[[هون (ریشه)|ریشه ؟]]
|[[هیم (ریشه)|ریشه هیم]]
|[[هون (واژگان)|مشتقات ؟]]
|[[هیم (واژگان)|مشتقات هیم]]
|
|
|-
|-
|
|لهث
|
|[[لهث (ریشه)|ریشه لهث]]
|
|[[لهث (واژگان)|مشتقات لهث]]
|
|
|}
|}


== معانی مترادفات قرآنی ؟==
== معانی مترادفات قرآنی تشنگی==
 
=== «ظمان» ===
الظِّمْ‏ءُ: حالتى است در فاصله دو نوبت آب خوردن (عطش و تشنگى).
 
ظَمَأ: عطشى است كه از آن حالت عارض مى‏شود. فعلش- ظَمِئَ‏ يَظْمَأُ- اسم فاعلش- ظَمْآن‏- است.
 
گفت: (لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى‏- 119/ طه) (خطاب به حضرت آدم است كه خداوند به او مى‏گويد تو در بهشت نه تشنه مى‏شوى و نه برهنه و نه گرسنه و نه گرما زده).و آيه: (يَحْسَبُهُ‏ الظَّمْآنُ‏ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً- 39/ نور)<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 532</ref>
 
=== «ورد» ===
وُرُود اصلش بسوى آبشخور رفتن است و سپس در غير از اين معنى بكار رفته است، فعل آن‏ وَرَدْتُ‏ الماءَ- وُرُوداً- است فأنا وَارِدٌ- اسم فاعل و- الماء مَوْرُودٌ اوْرَدْتُ‏ الإبلَ الماءَ- شتر را به آب وارد كردم در آيه گفت: وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْيَنَ‏- القصص/ 23 وِرْد- آبى كه براى وارد شدن در نظر گرفته شده، و نقطه مقابل- صدر- است و نيز- وِرْد- روز تب نوبه كه بخاطر سختى آن در باره آتش دوزخ بكار رفته است در آيه فرمود: فَأَوْرَدَهُمُ‏ النَّارَ وَ بِئْسَ‏ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ- هود/ 97 و إِلى‏ جَهَنَّمَ‏ وِرْداً- مريم/ 86 و أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ‏- انبياء/ 98 و ما وَرَدُوها- الانبياء/ 99 وَارِد- كسى است كه پيش از مردم وارد آبشخور مى‏شود و شترانش را سيراب و براى آنها مى‏نوشاند.
 
فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ‏- يوسف/ 19 يعنى آب دهنده را بسوى آب روانه كردند و بهر كس كه به آب وارد ميشود وارد- گويند و در آيه:وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها- مريم/ 71 گفته‏اند- وَرَدْتُ‏ ماءَ كذا- براى حاضر شدن در آنجاست، هر چند از آبشخور و چشمه آب يا نهر آبى نخورده باشى. ولى گفته وارد شدن در جهنم در خبر فوق اقتضاى نوشيدن آب در جهنم دارد، اما كسانى كه از اولياى خدا و صالحين هستند وارد شدن تأثيرى از نظر ورود در دوزخ براى آنها نيست بلكه مانند حضرت ابراهيم عليه السّلام هستند كه فرمود: يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ‏- الانبياء/ 69 بنابراين در آيه فوق: وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها- مريم/ 71 ورود در دوزخ براى اينها با عذاب همراه نيست. (سخن مفصل در اين باره بموقع ديگر موكول مى‏شود).
 
محموم بمعنى‏ مَوْرُود حمى- و از آوردن آن‏ وِرْد- تعبيرى است از همين معنى كه گفته شد.
 
شعرٌ وَارِدٌ- موى سرى كه به پشت سر يا شانه‏ها مى‏رسد.
 
وَرِيد- رگى كه به كبد و قلب متصل است كه مجراى خون و روح است فرمود: وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ‏ الْوَرِيدِ- ق/ 16 يعنى از روح او به او نزديك تريم.
 
وَرْد- يعنى گل كه گفته‏اند وجه تسميه و نامگذارى گل به ورد براى اين است كه قبل از هر چيزى به آب مى‏رسد و سيراب مى‏شود و اولين ميوه سال را تشكيل مى‏دهد. به شكوفه هر درختى هم‏ وَرْد مى‏گويند.
 
وَرَّدَ الشجرُ- درخت شكوفه داد، رنگ اسب هم به آن تشبيه شده مى‏گويند فرسٌ‏ وَرْدٌ- اسبى سرخ رنگ.
 
به باره سرخ شدن افق و آسمان هم همين واژه بكار مى‏رود يعنى آسمان مثل قيامت سرخ است در آيه گفت: فَكانَتْ‏ وَرْدَةً كَالدِّهانِ‏- الرحمن/ 37.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 444-442</ref>
 
=== «هِیم» ===
ميگويند- رجلٌ‏ هَائِمٌ‏- مردى كه سخت تشنه است. هَامَ‏ على وجهه- رفت جمعش‏ هِيمٌ‏ است در آيه: فَشارِبُونَ شُرْبَ‏ الْهِيمِ‏- الواقعه/ 55 مثل تشنگان سير و پر نوشيدند، هُيَام‏- نوعى بيمارى است كه از تشنگى زياد بوجود ميآيد، و براى هر تشنه گاهى آنرا مثل ميزنند، در آيه فرمود: أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ‏- الشعراء/ 225 يعنى در هر سخن و كلامى، در مداحى زياده‏روى و غلو ميكنند يا پر كوئى و ساير انواع شعر- الهَائِمُ‏ على وجهه- مرد مخالف كه به سرعت قصدش را انجام ميدهد، هَامَ‏- در زمين بخاطر عطش و عشق حركت كرد، هِيمٌ‏- شتر تشنه و زمينى كه خاكش و سنگ‏هايش آب را در خود مى‏بلعد. هِيَام‏- ريگستان خشك و داغ گوئى كه تشنه است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 535</ref>
 
=== «لهث» ===
فعل اين واژه- لَهِثَ‏ يَلْهَثُ‏ لَهَثاً- است، در آيه گفت:
 
فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ‏- الاعراف/ 176) كه سگ بهنگام تشنگى زبان خود را بيرون ميآورد و له له ميكند.
 
ابن دريد ميگويد- لَهَث‏- در معانى- دشوارى- ناتوانى و تشنگى و عطش بكار ميرود.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 162-161</ref>


== ارجاعات ==
== ارجاعات ==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۹۵

ویرایش