دمیدن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== مترادفات قرآنی ؟ == مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ». == مترادفات «» در قرآن == {| class="wikitable" |+ !واژه !مشاهده ریشه شناسی واژه !مشاهده مشتقات واژه !نمونه آیات |- | |ریشه ؟ |مشتقات ؟ | |- | |ریشه ؟ |هون (...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== مترادفات قرآنی ؟ ==
== مترادفات قرآنی دمیدن ==
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «»، « ».
مترادف های این واژه در قرآن عبارت است از «نفخ»، «نقر»، «نفث»، «اطفأ».


== مترادفات «» در قرآن ==
== مترادفات «دمیدن» در قرآن ==
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|+
|+
خط ۱۰: خط ۱۰:
!نمونه آیات
!نمونه آیات
|-
|-
|نفخ
|[[نفخ (ریشه)|ریشه نفخ]]
|[[نفخ (واژگان)|مشتقات نفخ]]
|
|
|[[یسر (ریشه)|ریشه ؟]]
|-
|[[یسر (واژگان)|مشتقات ؟]]
|نقر
|[[نقر (ریشه)|ریشه نقر]]
|[[نقر (واژگان)|مشتقات نقر]]
|
|
|-
|-
|
|نفث
|[[هون (ریشه)|ریشه ؟]]
|[[نفث (ریشه)|ریشه نفث]]
|[[هون (واژگان)|مشتقات ؟]]
|[[نفث (واژگان)|مشتقات نفث]]
|
|
|-
|-
|
|اطفأ
|
|[[طفأ (ریشه)|ریشه طفأ]]
|
|[[طفا (واژگان)|مشتقات طفأ]]
|
|
|}
|}


== معانی مترادفات قرآنی ؟==
== معانی مترادفات قرآنی دمیدن==
 
=== «نفخ» ===
دميدن باد در چيزى.يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ- طه/ 102 و وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ - الكهف/ 99 و ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‏- الزمر/ 68 دميدن در صور كه آغاز قيامت است و بانگى فراگير در زمين است، مثل آيه: فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ- المدثر/ 8 است.
 
نَفْخُ الروحِ- همان آفرينش روح در آغاز خلقت در جنين است كه بعد از تكامل جسم و جنين رخ ميدهد. آيه:وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي‏- الصاد/ 72 كه (همان ايجاد روح خدائى و ملكوتى است).
 
انْتَفَخَ بطنُهُ- معده‏اش ورم كرد و بطور استعاره در روشنائى كامل روز بكار ميرود ميگويند- انْتَفَخَ النهارُ-.
 
نَفْخَةُ الربيعِ- نسيم حيات آفرين باد بهارى كه گياهان را سبز و زنده ميكند، رجلٌ مَنْفُوخٌ- مرد چاق و فربه.<ref>                       ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 377-376</ref>
 
=== «نقر» ===
يعنى كوبيدن چيزى كه به سوراخ شدن ميانجامد- مِنْقَار- آنچه كه سوراخ ميكند مثل- منقار پرندگان، و آهنى كه سنگ آسيا را سوراخ ميكند كه بطور استعاره در مورد بحث و بررسى بكار ميرود و ميگويند- نَقَرْتُ عن الأمر- از آن كار بررسى و تفحص كردم و در مورد غيبت كردن هم بكار ميرود ميگويند نَقَرْتُهُ.
 
زنى به همسرش گفت «مُرَّ بي على بني نظر، و لا تَمُرَّ بي على بنات نَقَرٍ».يعنى مرا به پسرانى كه بمن مينگرند ببر نه به دخترانى كه غيبتم ميكنند (كنايه از اينكه زيبا هستم).
 
نُقْرَة- نهر يا چاله‏اى كه آب سيل در آن باقى ميماند.
 
نُقْرَةُ القفا- چالى و گودى پشت سر- نَقِير- خط نازك در هسته خرما يا ميوه ديگر كه افراد ضعيف را به آن مثل ميزنند. در آيه فرمود: وَ لا يُظْلَمُونَ نَقِيراً- النساء/ 124 (يعنى كمترين ستمى به آنها نميشود) و همين طور- نقير- چوبى است سوراخ شده و دور افكنده.
 
- هو كريم النقير- او بخشنده‏ايست كه هر وقت جستجويش كنى او را مى‏يابى.
 
نَاقُور- شيپور. فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ- المدثر 8 نَقَرْتُ الرجلَ- آن مرد را با فرياد صدا زدم. و نيز بمعنى دعوت كردن و خواندن او با زبان است كه اين دعوت را نَقْرَى گويند<ref>                       ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 391-390</ref>
 
=== «نفث» ===
النَّفْثُ انداختن كمى از آب دهان كه اگر زياد باشد آنرا- تفل گويند.
 
نَفْثُ الراقي و الساحر- دميدن افسونگر در عقده يا كره، در آيه گفت:مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ - الفلق/ 4) همين واژه براى گزيدن مار هم بكار ميرود. نُفَاثَةَ سواكٍ- ريزه‏هاى توى دندانها بعد از مسواك كردن.
 
دمٌ نَفِيثٌ- خليط سينه. در مثل ميگويند- لا بد للمصدور أن يَنْفُثَ
 
- كسيكه درد سينه دارد بايستى خلط خود را از سينه بيرون بياورد.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 375</ref>
 
=== «اطفأ» ===
طَفِئَتِ النّارُ: آتش خاموش شد. أَطْفَأْتُهَا- آتش را خاموش كردم. أطفأتها:خاموش كردم، در آيات: (يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ‏ - 32/ توبه) (يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ‏- 8/ صف) فرمان ميان اين دو مورد در دو آيه اخير اين است كه آيه اوّل يعنى قصد خاموش كردن نور خدا را دارند و در آيه دوّم عبارت (لِيُطْفِؤُا- 8/ صف) يعنى قصد كارى مى‏كنند كه به وسيله آن كار به خاموش كردن نور خدا برسند<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 493</ref>


== ارجاعات ==
== ارجاعات ==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۹۵

ویرایش