پراکنده شدن (مترادف): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۹: خط ۳۹:


=== «انبَثّ» ===
=== «انبَثّ» ===
بَثّ‏ اصل معنى اين واژه، تفريق و جدايى و زير و رو كردن چيزى است مانند زير و رو شدن خاك به وسيله باد.
بثّ النّفس- رسيدن و فرا گرفتن غم و اندوه بر نفس و جان آدمى است گفته‏اند بَثَثْتُهُ‏ و انْبَثَ‏- يعنى پراكندمش و پراكنده شد.
خداى تعالى فرمايد: (فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا- 6/ واقعه) (پس خوار و تباه و پراكنده شد).
و آيه (وَ بَثَ‏ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ- 64/ بقره) اشاره به آفريدن و ايجاد كردن موجوداتى است كه موجود نبوده‏اند و خداى تعالى آنها را پديدار و ظاهر كرده است و آيه (كَالْفَراشِ‏ الْمَبْثُوثِ‏- 6/ قارعه) يعنى همانند پروانه‏گانى كه بعد از سكون و پنهانى ناگهان به پرواز و خيزش در مى‏آيند.
و آيه (إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْنِي‏- 84/ يوسف) اندوه و غم را كه بعد از پوشيده بودن آشكار شود، بازگو مى‏كنيم، در اين آيه، بثّ- مصدر است و در تقدير مفعول بكار رفته است يا به معنى غمى است كه فكر مرا پريشان كرده است مانند- توزّعنى الفكر (فكر و انديشه مرا پريشان كرده است). كه در معنى فاعل است.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏1، ص: 240</ref>


===«انتَشَر»===
===«انتَشَر»===
نَشْر اين واژه براى- لباس- نامه- ابر- نعمت و سخن بكار ميرود يعنى گسترده شدن و باز نمودن و بسط دادن آنها. در آيه گفت: وَ إِذَا الصُّحُفُ‏ نُشِرَتْ‏- التكوير/ 10زمانى كه نامه‏ها باز و گسترده شد و آيه:وَ هُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ... وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ‏- الشورى/ 28 وَ النَّاشِراتِ‏ نَشْراً- المرسلات/ 3 يعنى فرشتگانى كه كار گزار وزش بادها هستند و يا بادهائيكه ابرها را پراكنده و بحركت در ميآوريد جمع- ناشر- نشر است كه در آيه- نُشْراً هم خوانده شده: مثل اينست كه كسى بگويد از اين واژه- سخنى كه نيكوست و منتشر شده ميشنوم كه از مدح و ستايش است.
نَشِرَ الميتُ‏ نُشُوراً- در باره زنده شدن انسانها در قيامت است در آيه گفت:
وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ- الملك/ 15 بَلْ كانُوا لا يَرْجُونَ نُشُوراً- الفرقان/ 40 وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً- الفرقان/ 3 (پاره‏اى از مردم غير از اللّه پديده‏ها و بتانى را براى خود معبود گرفته‏اند در حاليكه نه سود و زيانى را قدرت دارند و نه امر موت و زندگى و بعثت و بر انگيخته شدن در قيامت را توانا هستند).
فعل ثلاثى مجرد و مزيد فيه آن يعنى نشور و انشار در آن بيك معنى- أَنْشَرَ اللّهُ الميتَ‏ فَنُشِرَ- در آيه گفت:
ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ‏- العبس/ 22 و فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً- الزخرف/ 11 در مورد وزش بادها و ريزش بارانهاى بهارى است كه زمين بى‏حركت و مرده را زنده ميكند كه در واقع بعثت پياپى زمين است (بگفته مولوى-اين بهار نو- بعد برگ ريز/- هست برهان بر وجود- رستخيز) حقيقت معنى واژه نشر استعاره از عبارت- نشر الثوب- است شاعر ميگويد:طوتك خطوب دهرك بعد نشر/كذاك خطوبه طيّا و نشرا (حوادث روزگارت بعد از اندك انبساطى مانند جامه‏اى تو را در هم پيچيد و در ميان گرفت و اين شيوه زمانه است چه در حال شادى و چه در حال سختى) و گفت‏ وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً- الفرقان/ 47 يعنى در روز گستردگى و يافتن رزق و روزى و رحمت و نعمت برايتان قرار داد، چنانكه در آيه ديگرى فرمود:
وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ- القصص/ 73 انْتِشَار الناس- تصرف و مبادرت مردم در نيازمنديها، در آيه:
ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ‏- الروم/ 20 و فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ‏- الجمعه/ 10 نشروا هم در معنى انتشروا است آيه:
و اذا قيل انشروا فَانْشُرُوا- المجادله/ 11 خوانده شده يعني پراكنده شويد.
انْتِشَار- يعنى ورم كردن عصب حيوان و چهارپاست، نَوَاشِر- رگهاى دست‏هاست زيرا گسترده و روشن است، ديده ميشود.
نَشْر- ابر پراكنده كه بجاى مفعول هم بكار ميرود مثل- نقص بجاى منقوص، نشر هم بجاى منشور بكار ميرود.
در گشودن پر و بال باز شكارى هم واژه- نشر گفته ميشود، هم چنين به گياه و علف خشك در وقتى كه بارانى بر او ببارد و دوباره برويد و چيزى كرم مانند از آن علوفه‏ها ظاهر ميشود كه نوعى بيمارى در دام‏ها بوجود ميآورد.
ناشيره- زمين- نشرت الخشب بالنشار- چوبها را با اره بريدم بهمان اعتبار كه ذرات چوب پراكنده ميشود، نُشْرَة- افسون و درمان غير طبيعى و خرافى براى بيمار.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 336-333</ref>


===«انتثر»===
===«انتثر»===
نَثْر پراكندن و جدا شدن از يكديگر- نَثَرْتُهُ‏ فَانْتَثَرَ- پراكنده كردم جدا شدند خداى تعالى گفت:
وَ إِذَا الْكَواكِبُ انْتَثَرَتْ‏- الانفطار/ 2
نَثْرَة- زرهى است كه ميپوشند، نَثْرَةُ الشاه- زكام در بينى گوسپند كه او را اذيت ميكند، نَثْرَة- آب بينى زكامى- به خود بينى هم- نَثْرَة- ميگويند و هم چنين نام ستاره‏اى است كه آنرا- انف الاسد- يعنى بينى شير مينامند- أَنْثَرَهُ‏ او را به بينى انداخت- اسْتِنْثَار- آب به بينى زدن.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏4، ص: 285-284</ref>


===«انفضَّ»===
===«انفضَّ»===
فَضٌ‏ شكستن چيزى و جدا كردن بعض از اجزاء آن از بعض ديگرش، مثل شكستن‏ مهر نامه،در آيات: وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها (11/ جمعه) لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ‏ (159/ آل عمران).
فِضَّة: نقره است كه به پائين‏ترين جواهرات مورد معامله اختصاص يافته است.
درعٌ‏ فَضْفَاضَةٌ و فَضْفَاضٌ‏: زره وسيع و بزرگ.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏3، ص: 67-66</ref>


===«استطار»===
===«استطار»===


الطَّائِر: هر حيوانى كه بال داشته باشد و در هوا پرواز كند جمع طائر- طَيْرٌ- است مثل راكب و ركب، طَارَ، يَطِيرُ، طَيَرَاناً پرواز كرد (وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ‏- 38/ انعام) (وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً- 19/ ص)(وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ‏- 41/ نور)(وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ- 17/ نمل) (وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ- 20/ نمل) تَطَيَّرَ فلانٌ و اطَّيَّرَ: اصلش فال زدن به پرندگان است، سپس در باره هر چيزى كه با آن فال نيك يا فال بد بزنند بكار مى‏رود (تفاؤل و تشاؤم).
و در آيه: (إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ‏- 18/ يس) (ما در باره شما فال بد مى‏زنيم) از اين جهت گفته شده فال خوب يا فال بد از تست لا طير الّا طَيْرُكَ‏ و هيچ كارى و تفاؤلى نيست مگر از خودت و آيه: (أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏- 131/ اعراف) يعنى شومى آنها و آنچه را كه نتيجه زشت كارى و سوء عمل آنها است در پيشگاه خداى تعالى است.
و بر اين اساس آيات: (قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ‏ طائِرُكُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏- 47/ نمل) (قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ‏- 19/ يس) (وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ‏ طائِرَهُ‏ فِي عُنُقِهِ‏- 13/ اسراء) در آيه اخير يعنى عمل او كه از خير و شرّ از او سرزده است.
تَطَايَرُوا: وقتى است كه سرعت گيرند يا پراكنده نشوند.
شاعر گويد:طَارُوا إليه زرافات و وحدانا (حيوانات بصورت دستجمعى و تك تك با سرعت بسويش پريدند).
فجر مُسْتَطِير: طلوع فجر صادق كه بخوبى روشن است.
و گفت: (وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ‏ مُسْتَطِيراً- 7/ انسان) يعنى: از هنگامه‏اى مى‏هراسند كه شرّش روشن است.
(غبارٌ مُسْتَطَارٌ): گرد و غبار پراكنده و افشانده كه از نظر ساختمان لفظى ميان (مستطير) و (مستطار) اختلاف است، فجر و طلوع صبح بصورت فاعل تصوّر شده و گفته‏اند- فجر مستطير- و غبار بصورت مفعول، كه گفته شده- مستطار.
فرسٌ‏ مُطَارٌ: اسبى تند رو و- مُطَار- در باره آهن يعنى: پراكنده شده و در مورد دل‏ يعنى شكسته. خذ ما طَارَ من شعر رأسك: موهاى بلند سرت را بگير يا كوتاه كن.<ref>ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص: 512-510</ref>


==ارجاعات==
==ارجاعات==
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
[[رده:فرهنگنامه مترادفات قرآن]]
ویراستار
۸٬۳۴۱

ویرایش