عبد (ریشه)

ریشه «عبد» (ˁBD)؛ خدمتکار، خدمت کردن. از این ریشه، فعل عَبَدَ، اسم عَبد و مشتقات دیگری ساخته شده و جمعا 275 بار در قرآن آمده است.

معنای لغوی

عبادت: تذلّل با تقديس. اطاعت. در مفردات گويد: عبوديّت اظهار تذلّل و عبادت غايت تذلّل است (قاموس قرآن، ج4، ص279).

ساخت‌های صرفی در قرآن

عَبَدَ (فعل مجرد): 122 بار

عَبد (اسم): 131 بار

عابِد (اسم فاعل): 12 بار

عِبادَة (مصدر): 9 بار

عَبَّدَ (فعل باب تفعیل): 1 بار

ریشه‌شناسی

زبان واژه آوانگاری معنا توضیحات ارجاع
فارسی بین‌المللی فارسی انگلیسی
آفروآسیایی باستان ˁabod /

baˁod

عَبُد برده، بنده slave Orel, 232 (no. 1029)
سامی باستان ˁabd عَبد برده، بنده slave عبد: کار کردن،

به‌نظر می‌رسد فعل ساخته‌شده از اسم (denominative) است.

عبری עָבַד عابَد ˁābad کار کردن، خدمت کردن work, serve Gesenius, 712-715
עֶבֶד عِبِد ˁebed برده، خدمتکار slave, servant همچنین اسم خاص، در ترکیب با نام خدایان.
עֲבֹדָה عَبودا ˁabudā کار، خدمت labour, service
اوگاریتی ˁBD عبد کار کردن (در زمین)، کشت و کار کردن، تولید کردن to work (a field), to cultivate, to produce DelOlmo, 139-144
ˁbd عبد بنده، غلام؛ خدمتکار (اطلاق به یک طبقه خاص از مزدوران یا کارمندان زیردست)؛ فرد در رتبه پایین‌تر؛ انسان مومن دین‌دار servant, slave; servant (said of a special class of

mercenaries or subordinate employees); person of a lower rank; faithful, devout person

همچنین در اسامی خاص، در ترکیب با نام خدایان
آرامی עָבַד عابَد ˁābad [کار کردن]

1) خدمت کردن، کار کردن برای.

2) آماده سازی؛ زراعت کردن زمین؛ لباس پوشیدن (پنهان کردن)

3) استفاده کردن به‌ویژه برای اهداف بت پرستی؛ پرستیدن

[to work] 1) to serve, work for.

2) to prepare; to till the ground; to dress (hides)

3) to use esp. for idolatrous purposes; to worship

Jastrow, 1034-1035
עֲבַד I, עֲבֵיד عَبَد، عَبید ˁabad 1) انجام دادن، کار کردن. ساختن؛ عمل کردن

2) انجام دادن، گذراندن، کامیابی

3) وقت گذاشتن

1) to do, labor; to make; to act.

2) to do, fare, prosper

3) to spend time

עֶבֶד عِبِد ˁebed برده، خدمتکار slave, servant
עַבְדּוּת عَبِدّوت ˁabeddut بردگی، بندگی؛ وضعیت یک برده slavery, servitude; status of a slave
سریانی ܥܒܕ عبَد ˁebad الف) انجام دادن، علت بودن، تأثیر گذاشتن، انجام دادن، به وقوع پیوستن

ب) انجام دادن، ساختن، کار کردن ج) ساختن، بنا کردن، تعمیر

ه) بودن، منصوب کردن پادشاه، اسقف، کشیش

ح) میوه دادن، شیر دادن

ط) خوب بودن یا مناسب بودن با

ی) گذراندن زمان، ماندن

a) to do, cause, effect, perform, bring to pass

b) to do, make, work

c) to build, construct, repair

e) to make to be, appoint king, bishop,

priest

h) to bear fruit, yield milk

i) to be good or fit for with

j) to pass time, stay

PayneSmith, 395-397
ܥܒܶܕܐ عبدا ˁabdā بنده، خدمتکار مرد، خدمتکار a bondsman, serving-lad, servant
ܥܒܳܕ عبُد ˁebod یک عمل، کار، امر؛ کار، شغل، تجارت،

استخدام؛ ساخت، ساخت و ساز

a deed, action, affair; work, occupation, business,

employment; making, construction

مندایی ˁabad

ˁabdala

عَبَد

عبدالله

نام خاص مرد man’s name Macuch, 339
فنیقی ˁBD عبد خدمت کردن به یک ارباب، زیردست یا تابع بودن SERVE an overlord, BE A VASSAL or SUBJECT Krahmalkov, 351-354
ˁBD II بنده یک خدا، پرستنده SERVANT of a god, WORSHIPPER
ˁBD III خدمتکار، کارگر SERVITOR, WORKER
ˁBD IV اسم خاص: عبد p.n. ˁABD, vars. نام خاص: عبد + نام خدایان
فنیقی، پونیک، آرامی کهن، آرامی امپراطوری، پالمیری، نبطی ˁbd عبد ساختن، کردن. انجام دادن. خدمت کردن. استفاده کردن 1. to make, to do

2. to act

3. to serve

4. to use

Hoftijzer, 806-819
اکدی/آشوری abdu ابدو خدمتکار، برده servant , slave Black, 2
حبشی ˁabd عَبد برده، بنده slave از عربی. عبد Leslau, 54
سبائی ˁBD عبد خدمتکار، رعیت، بنده، مشتری، رعیت servant, serf, bondman, client, vassal Beeston, 11
عربی عَبَدَ

عَبد

پرستیدن، بندگی کردن

بنده، غلام

مشکور، 541-542

Zammit, 279

Jeffery, 210

منابع

عبد (واژگان)

منابع ریشه شناسی